چطور شد با شعر و ادبیات آشنا شدید؟
مقوله شعر زاده خود انسان است، شعر با خود انسان متولد میشود و با اندیشه انسانی شکل میگیرد، امروزه هم ما شاهد درخشش این کلام زیبا به نام شعر از طریق بزرگانی مانند سعدی، حافظ، منوچهری دامغانی هستیم. رشته تحصیلی بنده در دوران دبیرستان ادبی بود. در سال 1349، معلم درس انشای ما به نام آقای "نصرت شیروانی" که در قید حیات هم هستند - سلام شاگردانهی خود را به ایشان میرسانم - موضوع انشایی را به ما داد که هر کدام از دانشآموزان به جای انشایی که میخواهد قرائت کند یک بیت شعر بنویسد به او نمره بیست میدهم، من با عنایت خدا این بیت را سرودم: با ادب را ناز و نعمت دهند / بیادب را تازیانه زنند. و نمره بیست را از استاد شیروانی گرفتم. سپس با راهنماییهای ایشان بنده راهی انجمن ادبی خرمآباد شدم. آن زمان استاد "اسفندیار غضنفری امرایی" دبیر انجمن ادبی شهرستان خرمآباد بود که در کتابخانه پارک شهر خرمآباد - در حال حاضر متأسفانه تخریب شده - آشنایی با بزرگان ادب آن زمان مانند "محمد سامانی"، ا"ستاد محمدجواد منصوری"، استاد "عبدالله جمشیدی" این اندیشه در بنده شکل گرفت و شعر من از تکبیتی بیرون و به سمت و سوی دو بیتی، غزل و سایر قالبهای شعری سوق پیدا کرد.
چرا حشمتالله خالقی را خالق غزل لری میدانند؟
تشویق معلمین ادبیات در کلاس بهخصوص استاد برزویی که دین بزرگی بر گردن من دارند باعث شد سرایش شعر را جدیتر پیش بگیرم و آهسته آهسته به عنوان غزلسرا شناخته شدم، اقدامی که بنده توانستم در فضای شعر داشته باشم این بود که اشعار لری را از حصار تکبیتی به قالب غزل درآورم و غزل نوین را از سال 1354 پایهگذاری کردم. راهنمای بنده استاد فقید "حمید ایزدپناه" بود که غزل ایشان را توانستم در فضای وسیعتر و خوشبوتری از نظر معانی و بیان سرایش داشته باشم که وارد فضای غزل لری شدم و با بوی امروزی، با حال و هوای زبان امروزی و آنچه که مردم آن زمان و این زمان به آن نیاز دارند سرودم.
از چه سالی به استخدام آموزش و پرورش درآمدید؟
سال 1353 تا سال 1368 تدریس داشتم و به دعوت امور تربیتی در واحد فرهنگی مشغول به کار شدم از همان سال نیز ریاست کانون شعرا و نویسندگان آموزش و پرورش شهرستان به من ابلاغ شد. تا دوران بازنشستگی نیز داوری سرودها و شعرهای دانشآموزی را عهدهدار بودم. این سالها هم در کانون ادب، روزهای دوشنبه ساعت 3 تا 5 عصر هر هفته با حضور شعرای شهرِ زیبای خرمآباد جلسات نقد و بررسی شعر را داریم.
یک نکته قابل عرض است که با توجه به اینکه شاهد کمحوصلگیِ مطالعات مردم هستیم و مردم به ارسال تکبیتها در فضای مجازی روی آوردهاند، زندگی ماشینی امروزی این امر را ایجاب کرده که کمتر کسی به دنبال غزل حافظ برود و شاید حوصله مطالعه غزلیات را به واسطه پر شدن فضای زندگی نداشته باشند اما ما باید دِین خود را به بزرگان ادب خود ادا کنیم، کلام آنها را بخوانیم، تفسیر کنیم و برداشتهای مثبت خود را داشته باشیم.
به سرودهای دانشآموزی اشاره کردید، نظر شما در مورد این سرودهای دانشآموزی در دوره انقلاب چیست؟
یکی از بازتابهای انقلاب، باز شدن فضاهای سرودهای انقلابی بهخصوص سرودهای دانشآموزی بود. سرودهای انقلابی ما از دانشآموزان نشأت گرفت. بنده هم طبق وظیفهای که داشتم با ایجاد فضایی صمیمی، بوی عطرآگین انقلاب را به شعر دانشآموزان میرساندم و سرودهای دانشآموزیِ من در طول 23 سال، هر سال بین دانشآموزان کشور مقام اول را داشتند و این یک امتیاز برای استان بود که ما به عنوان یک وظیفه، اصالت، غیرت و شهامت خودمان را به گوش دیگر هموطنانمان برسانیم. در این رابطه نیز 23 سال داوری سرود و شعر را در فضای استان، منطقه و کشور بر عهده داشتم که باز دست بنده را برای سرایش اشعاری که بوی انقلاب، شهامت، شهادت و عطر صمیمت میدادند بازتر میکرد.
کدام یک از سرودها را خودتان بیشتر میپسندید؟
تمام سرودها من در طول 23 سال خاطرهانگیز هستند و انتخاب در بین آنها بسیار مشکل است، اما «آمد آمد ماه بهمن» بیشتر در خاطرم ماندگار شده است.
انقلاب چه تأثیری روی شعر و ادبیات ما داشت؟
انقلاب یعنی رستاخیز، دگرگونی. انقلاب نور و روشنایی بود. در هر برهه زمانی، انقلاب ما دستخوش اندیشههای مختلفی قرار گرفتهاست اما اندیشه محکم انقلاب، همه این ضربهها را به کمک نویسندگان، شعرا، موسیقیدانان، هنرمندان و به طور کلی اهالی قلم پس زدهاست و نگذاشته تا روشنایی آن کمفروغ شود.
از شما کتاب «رنگ کال چَشِت» منتشر شده است. آیا کتاب جدیدی در دست چاپ دارید؟
بله، کتاب مجموعه شعر فارسی با نام «رقص شبنم» انشاالله به زودی منتشر میشود.امیدوارم ناشران استان آثار اهالی قلم لرستان را منتشر کنند چرا که بعضی از دوستان به ناچار کتابهای خود را بیرون از استان چاپ و منتشر میکنند که هزینههای بیشتری به آنان تحمیل میشود. همچنین آثارم 50سال در نشریات محلی و کشوری منتشر شدهاند و اگر صاحبان نشریات همکاری داشته باشند و بتوانم از آرشیو آنها استفاده کنم میتوانم مجموعه مقالاتم را در قالب کتابی منتشر کنم.
نظر شما در مورد رواج انجمنهای شعر که به تازگی در فضای مجازی شکل گرفتهاند چیست؟
اتفاقاً یکی از منتقدین این انجمنها هستم و نقدی بر این انجمنها دارم که در یکی از نشریات محلی نیز چاپ شده است. شاعرانگی در بعضی از این انجمنها کم است و فقط دلخوش به تشویقهای مجازیاند و هدف علمی خاصی را دنبال نمیکنند. به نظرم چون شعر یک رستاخیز و انقلاب است و از نقطهای نادیدنی تراوش میشود و مقدس است نباید سبک شمرده شود. ما باید قاصدان نور باشیم نه رهروان ظلمت. شعر یعنی روشنگرایی، ممکن است ما در یک سخنرایی دو ساعته بهرهای از نظر روشنگری نبریم؛ اما یک بیت مانند: تو کز محنت دیگران بیغمی / نشاید که نامت نهند آدمی، راهگشا باشد.
اشاره کردید به روشنگرایی به عنوان یکی از معانی شعر. به نظر شما شعر شاعران در دوره انقلاب این روشنگری را داشت؟
قطعا همینطور بود؛ شعر انقلاب در شهامت، تحرک و افق دید روشنگری کرد. مانند اشعار مرحوم حمید سبزواری که غیرت را به جوش میآورد و در برابر ظلمت همانند مشعل بود. شاعران جوان ما هرکدام میتوانند مشعلداری در پیشبرد اهداف مکتبی ما باشند و بر اندیشههای خود پا برجا بایستند.
حشمتالله خالقی، شاعر پیشکسوت استان صحبتهای خود را با این ابیات به پایان رساند:
ما نامیان قله ایثار هستیم
مرد عمل در عرصه پیکار هستیم
ما زادهای از بطن گرم آفتابیم
ما وارث خون شهید انقلابیم
خیز ای برادر عرصه جنگ است اینجا
خفتن برای جسم ما ننگ است اینجا
خیز و بیا تا عرصه بودن بتازیم
کاخی ز خشت همدلی با هم بسازیم
نظر شما