حیدری در «درآمدی بر مسئله فرهنگ دانشگاهی در ایران» میآورد: «یکی از عمدهترین محورهای دانش و پژوهش در حیطههای مختلف بوده است. پرسش از حیات دانشگاهی به عنوان یکی از عمدهترین محورهای فرهنگپذیری و همچنین محلی برای تولید متخصص، از عمدهترین دغدغههای علوم انسانی - خاصه جامعهشناسی - است. مجموعه بزرگی از متون مادر (از رابرت مرتون تا برنو لاتور) در زمینه جامعهشناسی علم وجود دارند که علاوه بر تبعات نظری و تجربی در باب ماهیت علم و منطق دانشگاه، به ساختار روابط اجتماعی بین کارگزاران دانشگاهی نیز نظر دارند. خود این مسئله، تامل و پژوهش بر دانشگاه، به مثابه یک نهاد اجتماعی را ضروری میسازد.»
در جایی دیگر نیز مینویسد: «صورتبندی پرسش از فرهنگ دانشگاه اگر در صورت بندی رایج تحقیقات این حوزه باشد. به نظر میرسد حفرهها و خلأهای مشخصی را فاش نخواهد ساخت و لذا سیاستگذاری و ارائه راهبردها را نیز دچار معضل خواهد کرد. بخش بزرگی از حیات دانشگاهی نه از مجرای قوانین و بخشنامهها و قواعد رسمیکه از خلال کنشهای غیر رسمی موضوعیت دارد. به عبارت دیگر اگرچه کنش دانشگاهی در یک میدان رسمیشکل میگیرد اما منطق بنیادینی در حیات دانشگاهی وجود دارد که به نظر میرسد اثری تعیین کننده بر حیات دانشگاهی دارد. بدین ترتیب پرسش از زیر میدان حیات دانشگاهی پرسشی بنیادین است.»
وی معتقد است، برای فهم منطق کنش در حیات دانشگاهی و همچنین پرسش از مسئله فرهنگ دانشگاهی. میتوان ادعا کرد که بدون فهم منطق این زیر میدان هرگونه سخنی در باب فرهنگ دانشگاه ناقص خواهد بود و هرگونه سیاستگذاری بدون در نظر گرفتن این زیر میدان و منطق کنش غیررسمیبه خطا خواهد رفت.»
عضو هیئت علمیدانشگاه علم و فرهنگ یادآوری میکند: «بدین ترتیب در وهله اول باید منطق زیر میدان و کنشهای غیررسمی و شبکه روابط غیررسمی در دانشگاه را پروبلماتیزه کرد. مسائل و معضلهایی که گاهی تجلی رسانهای مییابند و مستقیما با سرمایهزدایی از دانشگاه همراهاند، پدیدههایی جدید نیستند بلکه در نتیجه تجمیع طولانی مدت تناقضات و تضادها به سطح آمدهاند و بدل به لحظهای رسانهای شدهاند. بدون نظر کردن به این لحظات تضاد و تناقض در حیات دانشگاهی، مسئله فرهنگ دانشگاهی و مشتقاتش (من جمله نقدپذیری، دموکراسی دانشگاهی و ...) نمیتوان درک دقیقی از آنچه در حیات دانشگاهی میگذرد، داشت. پدیدههایی چون تقلب علمی، پایاننامه فروشی، سبک زندگی دانشجویی، منطق ناشفاف جذب هیئتهای علمی، بودجههای پژوهشی، کالایی شدن آموزش، شیوههای ارزشیابی، اجتماعات علمی، مهاجرت نخبگان و ... همه و همه لحظاتی هستند که هم سرمایه فرهنگی دانشگاه را ویران میسازند و هم مقوله فرهنگ دانشگاهی را در وضعیتی آنومیک قرار میدهند.»
حیدری در جایی دیگر با عنوان «چیستی فرهنگ دانشگاهی» مینویسد: «مختصات هستی شناختی دانشگاه در نسبت با برآمدن دولت_ملت مدل قابل ترسیم است. به عبارت دیگر دانشگاه به عنوان نهاد تولیدکننده و تنظیم کننده دانش، پدیدهای است متأخر. این پدیده اگر چه نسبتی با تاريخ پیشامدرن خود دارد و بر سنتی پیش از خودش استوار است اما روندها و فرایندهای درونی آن و رابطهاش با دانش، منطقی یکسر جدید دارد که لزوما با منطق پیش از خودش یکسان نیست (حتی اگر عناصری از گذشته خویش را در درون خود داشته باشد. این منطق جدید که نسبت وثیقی با دولت مدرن و پیدایش مفهوم ملت دارد، کارکردی فرهنگی نیز دارد. این نهاد حلقهای واسط است بین حکومت و شهروندان. تولید دانش و تولید متخصص و کارگزار از یک سو و بازیگری در عرصه تولید شهروند و اخلاق شهروندی (به صورت مستقیم و غیرمستقیم از دیگر سو، از عمدهترین کارکردهای فرهنگی و انسجام بخش این نهاد است. به این ترتیب دانشگاه همواره نسبتی با ملت سازی و انواع مکانیسمهای آن برقرار میکند و همواره پدیدهای است ملی. (بنگرید به ویک 2008)
به گفته حیدری، با این اوصاف عرصه دانشگاه عرصه جدالی است مداوم مابين امر نو و امر کهنه . عمل نقد در عین اینکه درصدد برافکندن چیزی است، رو به سوی ساختن چیزی نو دارد و جز در بازاندیشی مداوم چنین چیزی حاصل نمیشود. بدین ترتیب روح فرهنگی دانشگاه روحی نقادانه است که در رگ و پی زیست دانشگاهی تنیده شده. چنین فرایندی مطابق نظر همبولت (۱۸۵۴) فرهنگی را شکل میدهد که در وجه عینی بر پیشرفت علوم ناظر است و در وجه ذهنی بالندگی اخلاقی فرد را در نظر دارد. این دو وجه درهم تنیدهاند و هر کنش دانشگاهی را جهت میدهند.
مجموعه حاضر در سه بخش کلی، فرهنگ دانشگاهی و سیاستهای رسمی؛ فرهنگ دانشگاهی و مسئله بازار؛ و فرهنگ دانشگاهی و تجربه زیسته، صورتبندی شده است در هر بخش مجموعهای از مقالات نسبت فرهنگ دانشگاهی با این سه حوزه آمده است.
بخش اول فرهنگ دانشگاهی و سیاست های رسمیاست که حیدری درباره این بخش مینویسد: «فهم فرهنگ دانشگاهی همچون امری حقوقی و رسمیدر قالب مکانیسمهای آیین نامهای و قانونی لزوما با فرایندهای درونی حیات دانشگاه، همخوان نیست. از این حیث فهم نسبت فضای رسمیو غیررسمییکی از محورهای عمده شناخت فرهنگ دانشگاهی است.»
این بخش شامل مقالههایی است که تلاش دارند نسبت فرهنگ رسمی و غیررسمیرا روشن کنند و مضمون فرهنگ دانشگاهی را فراتر از صرف منطق آییننامهها و قوانین رسمی ببینند. مقالات این بخش عبارتاند: «عقلانیت حقوقی دانشجو در فرهنگ دانشگاهی»، «فرهنگ دانشگاهی و سیاست های فرهنگی دانشگاه )، «مواجهه دانشجویان با سیاست های فرهنگی دانشگاه ) و «بررسی شیوه های ارزیابی در دانشگاهها.»
بخش دوم این نوشتار با عنوان «فرهنگ دانشگاهی و مسئله بازار» تلاش دارد نشان دهد که نسبت درونی فرهنگ دانشگاهی و بازار، چگونه رو به سوی تخریب هنجارهای علم و اخلاق دانشگاهی دارد. در این بخش با تمرکز بر منطق تجاری شدن دانشگاهها و برآمدن پديده تقلب علمی، تلاش میشود برخورد دو منطق دانشگاهی و بازاری روشن شود. ارزشهای سود- زیان حاکم بر بازار لزوما با ارزش درست- غلط در منطق علم سازگار نیست. این عدم سازگاری بحرانی را در حیات اخلاقی دانشگاه پدید میآورد. مقالات این بخش عبارت اند از: «بررسی انتقادی تجاری شدن دانشگاه و کالایی شدن علم در ایران» و «سیاستهای آموزش عالی و زمینههای ساختاری تقلب علمیبا تأکید بر علوم انسانی.»
بخش سوم کتاب با عنوان «فرهنگ دانشگاهی و تجربه زیسته کنشگران» منطق روانی اجتماعی مواجهه با حیات دانشگاهی را - ترسیم میکند. این بخش بر تجربه سوژگی و شکلبندیهای معنایی در حیات دانشگاهی تأکید دارد و تلاش دارد شیوههای سازگاری، معنادهی و زیستن در حیات دانشگاهی را روشن کند. مقالات این بخش عبارت اند از: «زمان و دیوان سالاری دانشگاهی»، «اقتصاد روانی علمورزی»، «زمینهها و الگوهای متفاوت مهاجرت یا عدم مهاجرت نخبگان از کشور» و «مقایسه اجتماعات علمیایران و غرب.»
نظر شما