مولف رمان «هادس» در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد؛
دوست داشتم در ارائه و انتقال فرهنگ مردم سوریه سهیم باشم/ نزدیکی شخصیتهای «هادس» به افسانه هادس و پرسفونه
مریم نفیسیراد، نویسنده رمان «هادس» میگوید: هادس فرمانروای دنیای مردگان است که الههای به نام پرسفونه را میدزد و به دنیای خودش میآورد و او را محبوس میکند. در داستان، شخصیتهایم به هادس و پرسفونه نزدیک میشوند و سرنوشت خود «میریام» شباهت بسیار زیادی با پرسفونه دارد.
نویسنده کتاب «فیلی در اتاق» معتقد است: «مردم سوریه افرادی به غایت مهماننواز، مهربان، شاداب و همدل بودند که دوست داشتم در ارائه و انتقال فرهنگشان سهیم باشم. سعی کردم که فرهنگهای زیبایشان، زبان عربی، لهجه شیرینشان و غذاهایشان را در رمان بیاورم.» در ادامه این گفتوگو میخوانیم:
داستان «هادس» در محله عباسیین در شرق دمشق آغاز میشود. با توجه به تجربه زیستیتان از یکسو و از سوی دیگر مکانهایی که داستان در آن روایت شده است، این انتخاب چه تاثیری در پیشبرد داستانی در فضای گمانهزن داشته است؟ و از هادس و ویژگیهای داستانی این منطقه که زمینهساز انتخاب آن شد، بگویید.
رمان هادس یک تریلر است و صرف تریلر بودن در دسته ادبیات گمانهزن قرار میگیرد. هادس به معنای فرمانروای دنیای زیرین است. فرض من در نگارش رمان این بود که دنیای رمان هادس این دنیای واقعی ما نیست، بلکه این اتفاقات در یک دنیای موازی در حال وقوع است. مردم سوریه افرادی به غایت مهماننواز، مهربان، شاداب و همدل بودند که دوست داشتم در ارائه و انتقال فرهنگشان سهیم باشم و از طرفی نمیخواستم که سوءتعبیر بشود یا آنکه گمانهزنی در فرهنگهایشان بشود، پس دنیای رمان هادس را به عنوان یک دنیای موازی در نظر گرفتم.
میریام نوجوان است و ماشین ندارد و چون که میخواستم در فضاسازیام همهچیز دقیق باشد این محل را انتخاب کردم چون اشراف کامل به موقعیت جغرافی آن محدوده داشتم و دسترسی راحتتر برای شخصیتم محسوب میشد.
کمی درباره شخصیتپردازی، فضاسازی و روایت «هادس» توضیح دهید.
موضوع رمان درباره دختری با دو نام میریام و پاندوراست و روایت رمان از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۹ است. نوجوانی با دو نام پاندورا و میریام در محله عباسیین زندگی میکند و مشکلات خودش را دارد. پدرش پزشکی کاتولیک و متعصب و مادرش زنی لبنانی و پزشک است که دچار روزمرگی شده. برادر بزرگترش به نام آندره در آلمان پزشکی میخواند و برادر دو قلوی میریام به نام ایوان نیز در حال یادگیری زبان آلمانی و فراهم کردن مقدمات تحصیل در آلمان است.
به دلیل فشارهای زیادی که خانواده به میریام وارد میکند، میریام همواره تحت استرس است. در این بین او از کودکی به هم مدرسهایاش به نام الکساندر دل بسته و حالا الکساندر به انگلستان رفته و فوتبالیست شده است. چون که میریام جزو اقلیت است و از طرفی ایوان با میریام همکلاسی نیست، پس میریام در کلاس بیشتر با دو پسر به نامهای جیکوب و استفان همراه است (استفان برادرالکساندر است) در مدرسه قلدری به نام فهد هست که دوست صمیمی الکساندر است. روزی فهد در خیابان قلدری میریام و ایوان را میکند و در طی این دعوا و مشاجره میریام ناخواسته راز مگوی فهد را بر ملا میکند. فردای آن روز کاملا اتفاقی میریام توپ را شوت میکند و به کمر فهد میخورد و دعوای بدی بینشان صورت میگیرد.
در این رمان راویت برعهده اول شخص غیرقابل اعتماد ساده لوح است و الکساندر، جیکوب، استفان، میریام، مازن، نرمین، شف آنتونی بوردن، شاهزاده حمدان، سیرین و صالح از جمله شخصیتهای داستان به شمار میآیند.
هادس رمانی در ژانر ادبیات گمانهزن، یک تریلر معمایی و روانشناختی است که در گونه ادبیات پست مدرن قرار میگیرد. با توجه به آثار سینمایی موفق ارائه شده در این ژانر، در نگارش داستان از چه کارکردهای ژانری برای روایت داستان بهره بردهاید؟
ادبیات پستمدرن تکنیکها و ارکان خودش را دارد که با توجه به استفاده از آن تکنیکها یک اثر را در ژانر ادبیات پستمدرن قرار میدهد. تکنیکهایی همچون راوی غیرقابل اعتماد، چندصدایی، غلبه هستیشناسی بر معرفتشناسی (یعنی در رمان ادبیات پست مدرن، شخصیتهای داستان بیش از آنکه نامطمئن باشند، بیشتر شکننده، بیثبات و درگیر بحرانهای تعیین هویت هستند)، چندپارگی شخصیت، پرشهای زمانی، ساختار، به کارگیری بنمایههای هستیشناسی علمیتخیلی(ولی قرار دادن آن به عنوان پشزمینه) از مثالهای آن هستند.
من نیز در رمان هادس از این تکنیکها استفاده کردهام برای مثال بهرهگیری از تکنیک چندصدایی در قالب استفاده از لهجه و زبانهای متفاوت، صفحهآرایی نامتعارف، نوشتار و رسم الخط یونانی برای جدا کردن عناوین و اپیزودها، پانویسها و ... در این معنی میگنجد.
داستان هادس در لایههای درونی خود به اسطورهها و افسانهها نزدیک میشود که البته در بخشهایی کاملا نمود بیرونی دارد. استفاده از اسطوره و افسانه چه نسبتی با شخصیتپردازیها داشته است؟
بله، همینطور است. هادس فرمانروای دنیای مردگان است که الههای به نام پرسفونه را میدزد و به دنیای خودش میآورد، به او تعرض میکند و او را محبوس میکند. در داستان، شخصیتهایم به هادس و پرسفونه نزدیک میشوند. سرنوشت خود میریام شباهت بسیار زیادی با پرسفونه دارد و جیکوب، الکساندر و ... شباهت به هادس و ... دارند.
برای نگارش بخشهایی که به باورها و افسانههای مکان داستان بازمیگردد، از چه منابعی استفاده کردهاید؟
رمان معما دارد که در آخر جواب معما بر پس گردن میریام تتو میشود و مجدد تتو از نام یکی از الهههای یونان منشا گرفته است. منابع من مقالههای هادس در فرهنگ، ادبیات، روانشناسی، اسطوره و ... بوده و البته چندین وبینار.
رمان «هادس» براساس تجربیات شما در سوریه نوشته شده است. در نگارش این اثر تا چه میزان سعی در انتقال فرهنگ، آداب و رسوم مردم این کشور داشتید؟
خیلی سعی کردم که فرهنگهای زیبایشان را مثل همدل بودن، مهماننوازی، دستودل بازی، زبان عربی و لهجه شیرینشان و غذاهایشان را در رمان بیاورم.
از مدت زمان نگارش هادس بگویید.
داستان هادس داستانی بود که سالها در گوشه ذهنم خاک میخورد. زیرا من ذهنی پر از سوال دارم و همیشه وقتی اتفاقی میافتد میگویم اگر چنین میشد چهطور میشد؟ به همین دلیل در رمان، از استاکر (دنبال کننده و زاغسیاه چوبزن) اختلال و جنون آتشافروزی، اختلال دو شخصیتی و... استفاده کردم. مثلا من در سوریه در مدرسه زید بن خطاب درس خواندم و مدرسهمان مختلط بود و همیشه برایم سوال بود، اگر همکلاسیهایم جز اینکه افراد سختکوش و مهربان هستند، اگر استاکر یا هرگونه اختلال دیگری داشتند، چه اتفاقاتی میافتاد!؟ اگر شخصی مثل میریام در راه مدرسه، کسی او را تعقیب کند و به خانواده و دوستانش بگوید ولی کسی باورش نکند، چه اتفاقی میافتد!؟ اگر یکی از شخصیتها جنون آتشافروزی داشته باشد یا آنکه آرسن باشد، چه اتفاقی میافتد!؟ اگر آدمها به جای اینهمه مهربانی، متضاد مهربان باشند، تا کجا پیش میروند. اهمیت زمان و درک شدن نوجوانان توسط خانوادههایشان تا چه میزانیست؟؟ و... پس در سن ۲۵ سالگی شروع به نگارش آن کردم که حدودا چند ماهی طول کشید و بعد رهایش کردم و یک سال از آن فاصله گرفتم سپس چند شخصیت را حذف کردم و شخصیت جدیدی اضافه کردم. در نهایت بازنویسی آن یکسال طول کشید و پایان رمان را تغییر دادم و طبق ادبیات خلاق و معنای خلاقیت آن را به پایان رساندم. بنابراین، شوربختانه نمیتوانم زمان دقیقی بدهم میریام و جیکوب و ایوان و الکساندر و مازن و نرمین و سیرین، سالهای زیادی است که دارند تو ذهنم زندگی میکنند.
در حال حاضر کتابی در دست نگارش یا آماده انتشار دارید؟
در حال حاضر سه کتاب ترجمه در دست انتشار دارم که یکی از زبان عربی و دو کتاب دیگر از زبان انگلیسی هستند. همچنین نگارش رمانی علمیتخیلی را شروع کردهام. از آنجا که من کارشناسیارشد رشته شیمی گرایش فیزیک از دانشگاه علموصنعت را دارم، از چندسال پیش با پایتون و برنامهنویسی آشنا بودم و رمان فیلی در اتاقم درباره دختر شیمیست متبحر و نابغه کامپیوتری بود. در دوران ارشد به طور اختصاصیتر با محاسبات سنگین کوانتومی و همچنین ماشینلرنینگ و دیپلرنینگ کار کردم و اکنون حدود یکسالی است که ایده رمان علمیتخیلی دارم که درباره تقابل هوش طبیعی و هوش مصنوعی است. خوشبختانه اطلاعاتم در هوش مصنوعی کامل است و با بخشهای هوش مصنوعی هیچ مشکلی ندارم ولی درباره هوش طبیعی یا دقیقتر مغز و عصبشناسی آن اطلاعاتم کافی نبود و در این یکسال اکثر تحقیقاتم را بر این موضوع متمرکز کردم و به محض اینکه تحقیقاتم تکمیل بشود، رمانم را تکمیل میکنم.
نظر شما