مجموعه «نقاب» و آثار منتشر شده در آن دیگر برای اغلب علاقهمندان به داستانهای پلیسی شناختهشده است و طرفداران زیادی دارد. کمی درباره این مجموعه توضیح دهید و بگویید شما به عنوان اصلیترین مترجم آثار این مجموعه، چه شد که کار در این پروژه طولانی را قبول کردید؟
مجموعه «نقاب» از سال ۱۳۸۹ شروع به چاپ و نشر کتابهای داستانی در ژانر معمایی و پلیسی کرده و تاکنون نزدیک ۱۰۰ عنوان کتاب در قالب این مجموعه منتشر شده که بیش از ۷۰ عنوان را من ترجمه کردهام.
انتخابهای من برای ترجمه از نویسندگان فرانسویزبان بوده، چه نویسندهای مانند ژرژ سیمنون که در سال ۱۹۸۹ از دنیا رفته، چه نویسندگان دوره معاصر که آثارشان در ۱۰ تا ۱۵ سال اخیر به چاپ رسیده و همه این آثار به زبانهای مختلف هم ترجمه شدهاند. من نیز کوشیدم با بررسی دقیق و انتخاب داستانهای برتر در زمینه داستانهای جنایی و پلیسی، آنها را در مجموعه نقاب ترجمه کنم و در اختیار علاقهمندان قرار دهم.
داستانهایی با موضوع ماجراهای پلیسی از سالهای بسیار دور، شاید از قبل از جنگ جهانی دوم، در ایران چاپ میشد و علاقهمند داشت؛ اما شیوه نگارش اینگونه داستانها توسط نویسندگان نیمه دوم قرن بیستم، بهویژه در فرانسه، از شکلی که ابتدا داشت و شخصیتی مانند «آرسن لوپن» در آنها معمایی را حل میکرد فاصله گرفت.
بعد از این دوران داستانها جنبه متفاوتی داشت و در آنها مطالعه و تحقیق در روابط انسانی و طبقات مختلف تشکیل دهنده یک جامعه به محور اصلی تبدیل شده بود. سیمنون از قدیم هم برای علاقهمندان داستانهای پلیسی در ایران نامی آشنا بود و بسیاری از آثار او در کنار داستانهای سایر نویسندگان این ژانر، ۵۰ سال پیش هم به فارسی ترجمه و منتشر شده بودند.
پس چه شد که باز به سراغ ترجمه داستانهای سیمنون رفتید؟
انتخاب آثار سیمنون و ترجمههای آنها در قدیم با برداشت دیگری انجام شده بود؛ اما برداشت و معیار انتخاب ما در مجموعه «نقاب»، فقط کشش و جذابیت داستانی نبوده و نیست. یعنی فقط به دنبال این نبودیم داستانی انتخاب کنیم که خواننده را جذب خود کند و او را تا انتها با خود همراه سازد. ما به دنبال داستانهایی بودیم که در عین جذابیت، روشنگر باشد و مشخصات یک جامعه را بیان کند؛ واقعیتهایی که در قالب دیگری جز داستان شاید به راحتی نتوان گفت یا اگر هم گفته شود خریدار ندارد. موضوعاتی هستند که وقتی در قالب داستان ارائه میشوند خوانندگانش درک بهتری خواهند داشت. مثلا باور اینکه یک آدم جنایتکار ممکن است از طبقه بالای جامعه باشد شاید بسیار دشوار به نظر بیاید. یعنی اگر به شما به کسی بگویید شخصیتی که از نظر شغل و حرفه مورد احترام جامعه است میتواند در یک زندگی موازی، جنایاتی هولناک انجام دهد و از مشکلات روانی رنج ببرد باورکردنی نیست؛ اما اینگونه موضوعات در داستانهای سربازرس مگره مورد توجه و تاکید قرار میگیرد و سیمنون مخاطب را با واقعیتهای انسانی روبهرو میکند.
داستان آشنایی من با آثار سیمنون هم برمیگردد به دوران دانشجویی. زمانی که در رشته ادبیات فرانسه تحصیل میکردم استاد راهنمایم به من پیشنهاد کرد برای درک جامعه فرانسه آثار سیمنون را بخوانم. این گونه شد که حدود ۵۷ سال پیش به دنبال راهنمایی استادم با سیمنون و آثارش آشنا شدم.
سیمنون قطعا یکی از مهمترین نویسندگان این ژانر است که در جهان نیز طرفداران زیادی دارد. نوشتههای او چه ویژگیهایی دارند که با وجود گذشت بیش از سه دهه از مرگش، هنوز محبوب است و کتابهایش خوانده و ترجمه میشوند؟
سعی من بر این بوده که از میان آثار این نویسنده، مجموعهای را یک سربازرس به نام سربازرس مگره شخصیت اصلی آن است به فارسی برگردانم؛ زیرا داستانهای سربازرس مگره با فرهنگ ما سازگاری دارد و ترجمه آن نیز مورد توجه خوانندگان ایرانی قرار گرفته است. تاکنون حدود ۳۰ تا ۳۵ عنوان از رمانهای مگره را ترجمه کردهام که هنوز تعدادی از کتابهای ترجمه شده در دست ناشر است و امکان چاپ نیافته است. در واقع با توجه به مشکلات ناشران برای تهیه کاغذ و چاپ کتاب، روند انتشار داستانهای مگره نیز کمی کند شده ولی امید فراوانی دارم که در عین دشواری، ناشر محترم سایر این آثار را هم عرضه کند.
سیمنون نویسندهای شناختهشده در سطح جهان است و آثارش در این زمینه آثار کلاسیک باارزشی محسوب میشوند. این نویسنده در داستانهایش به محیطهای مردمی توجه ویژهای دارد و شخصیتهایش از این محیطها برخواستهاند. او در عین روایت یک داستان و درگیر کردن مخاطب با ماجرا، به خلقیات مردم طبقه متوسط و فرودست فرانسه توجه خاصی دارد. او چنین محیطهایی را به خوبی بررسی میکند و این سبک داستاننویسی کاملا برعکس شیوه نویسندگانی است که در اوایل قرن بیستم در این زمینهها داستان مینوشتند و داستانهایشان بیشتر جنبه تخیلی و دور از واقعیت داشت.
ژرژ سیمنون
بله، سبک نگارش او هم متفاوت بود. حدود ۱۰۰ سال پیش، زمانی که نویسندههای معروف این نوع ادبی آثارشان را عرضه میکردند، قلمشان شرایط و گروههای اجتماعی و طبقات اقتصادی خاصی را توصیف میکرد و داستانها هم متناسب با شرایط زندگی همان طبقات اجتماعی و اقتصادی نوشته میشد. اگر بخواهم مثال برای تشریح بهتر این موضوع داشته باشم، میتوانم به آثار یکی از شناختهشدهترین نویسندگان داستانهای پلیسی اشاره کنم: آگاتا کریستی که برای ایرانیان نیز نامی آشناست و بسیاری از آثارش به فارسی ترجمه شده است. در داستانهای او اغلب شخصیتها از طبقه اشرافی هستند و او در داستانهایش کاری با طبقات فرودست جامعه ندارد؛ اما سیمنون خلاف این موج حرکت کرد. به تدریج بعد از جنگ جهانی دوم بود که این مسایل در داستانها مطرح شدند، یعنی رمان و داستان معمایی و پلیسی وظیفه دیگری را برای خود توصیف کرد که باعث شد داستانها علاوه بر داشتن روایت داستانی پرکشش، در عین حال آموزنده باشند و بر دانستههای خواننده بیفزایند.
البته سیمنون تنها نویسنده با این ویژگیها نبود و علاوه بر او، نویسندگان دیگری هم در این دستهبندی قرار میگیرند از جمله فردریک دار که قریب ۲۰ مجلد از او را به فارسی ترجمه کردهام. او نیز با سبک نوشتاری خاص، به طور کوتاه و شیوا به توصیف شخصیتها میپردازد. گاهی میبینیم او در چهار جمله، با دقت و ظرافت توصیف کاملی از یکی از شخصیتها ارائه میدهد و او را در داستانش توصیف و ترسیم میکند. همه این نامها، از استادان نگارش داستان هستند و کارهای ماندگاری بر جای گذاشتهاند.
بعد از دوره ژرژ سیمنون و فردریک دار، روند داستاننویسی در ژانر پلیسی و جنایی چطور پیش رفت؟
در دهه اخیر، حدود ۱۰ نویسنده معاصر نیز به دنیای داستانهای پلیسی و جنایی معرفی شدهاند که آثارشان مورد پذیرش گسترده قرار گرفته و به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده است. من در حد امکان، آثاری از این نویسندگان معاصر را که مناسب فرهنگ ما بوده ترجمه کردهام و امیدوارم با وجود مشکلات نشر و گرانی کاغذ و کتاب، این ترجمهها نیز به زودی امکان چاپ بیابند. این روزها قیمت کتاب برای مخاطبان این گونه داستانها که اغلب جوانان هستند کمی سنگین شده و امیدوارم در آینده نزدیک صنعت نشر کتاب با چنین معضلاتی روبهرو نباشد. این گرانیها روی تیراژ کتابها هم تاثیر گذاشته است. زمانی که انتشار این مجموعه شروع شد، تیراژ هر جلد کتاب ۲ هزار نسخه بود؛ اما اکنون به دلیل وضع بد بازار کتاب، هر کتاب ۵۰۰ نسخه چاپ میشود که واقعا عدد بسیار کمی برای چاپ یک کتاب است.
بد نیست به یک نکته دیگر هم اشاره کنم. بعضیها تصور میکردند کتاب کاغذی، با توجه به امکاناتی که اینترنت و تکنولوژی در اختیار انسانها قرار داده، به تدریج کنار گذاشته میشود و نشر دیجیتال رونق زیادی میگیرد؛ اما آنطور که من در بین ناشران فرانسوی و انجمن ادبی این کشور میبینم و میشنوم کتاب کاغذی هنوز برای کتابخوانها، حتی برای طبقه جوان، ارزش خاصی دارد. هنوز هم در فرانسه درون اتاق بسیاری از جوانان قفسههایی پر از کتاب وجود دارد و در جهان نیز کتابهای الکترونیک نتوانستهاند جای کتابهای چاپی را بگیرند.
شما یکی از باتجربهترین مترجمان کشورمان هستید و آثار بسیار متعددی را به فارسی ترجمه کردهاید که در ژانر پلیسی و جنایی بوده است. آیا ترجمه این رمانها دشواری زیادی دارد؟
برای من ترجمه رمانهای پلیسی نیز مانند رمانهای دیگر دشواری خاصی ندارد. در واقع کسی که آشنایی کاملی به زبان مقصد داشته باشد در برگرداندن آن به زبان مبدا با مشکلات زیادی مواجه نمیشود. یافتن معادلهای فارسی و انتقال حال و هوای داستان به زبان فارسی با حس کردن فضای داستان و انتخاب واژگان صحیح امکانپذیر است. دشواری کار ترجمه، به ویژه ترجمه حکایت و داستان، در انتخاب داستان است. مترجم باید بررسی کند که یک حکایت و داستان که در فرهنگ مبدا قابل قبول است و خواننده هم از آن لذت میبرد آیا اگر ترجمه شود برای مخاطب زبان و فرهنگ دیگر هم قابل پذیرش هست یا نه. دشواری ترجمه بیشتر در این بخش است که مترجم باید داستانی را انتخاب کند که برای فرهنگ کشور مبدا هم جالب و جذاب باشد.
«مِگرِه و خبرچین» در ۱۷۲ صفحه، «مِگرِه و بانوی سالخورده» در ۱۶۴ صفحه و «مِگرِه و جنایتکار» در ۱۸۰ صفحه جدیدترین عناوین داستانهای مگره در مجموعه «نقاب» هستند که از سوی انتشارات جهان کتاب منتشر شدهاند و هر یک از این عناوین ۴۵ هزار تومان قیمت دارند.
نظر شما