سه‌شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۵
کودکان و نوجوانان حق دارند؛ ما کم‌فروشی کرده‌ایم!

تیمور آقامحمدی می‌گوید: چه جای گله اگر مخاطب امروز ایرانی دستش نمی‌رود تا اثر فارسی بخواند و قفسه‌ی کتاب‌خانه‌اش مملو از آثار خارجی است؟ ما مقصریم که کم‌مایگی و کم‌فروشی پیشه کرده‌ایم. در این مدت بیش‌ترین غصه‌ای که خوردم برای نوجوانان امروز بود.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شیما کرمی: «رونی یک پیانو قورت داده» عنوان یکی از آثار تیمور آقامحمدی است که در انتشارات مهرک (سوره مهر کودک و نوجوان) به چاپ رسیده است. این رمان با لحنی ساده اما طنازانه، به بیان دغدغه‌­های یک نوجوان چهارده ساله می‌­پردازد. دخترکی که بسیار خجالتی است و به هیچ عنوان نمی­‌تواند از حق خود دفاع کند. اما در انتها تصمیم می­‌گیرد که تمام خصوصیات بد خود را کنار گذاشته و قوی باشد. خواندن این رمان برای نوجوانان نه تنها آموزنده است، بلکه در دل خود بسیار ماجراجویی و اتفاقات عجیب و غریب دارد. با آقا محمدی درباره این رمان و نحوه شخصیت‌­پردازی در آن صحبت کردیم و همچنین از او وضعیت ادبیات کودک و نوجوان ایران را جویا شدیم. او معتقد است اگر مخاطب امروز ایرانی دستش نمی‌رود تا اثر فارسی بخواند و قفسه‌ی کتاب‌خانه‌اش مملو از آثار خارجی است، ما مقصریم که کم‌مایگی و کم‌فروشی پیشه کرده‌ایم. برای رهایی از این گرداب، باید شبیه کودک بود، ساخت و خراب کرد. اگر کتاب‌های بی‌مخاطب و نازل خود را در هم بشکنیم، شاید ققنوسی از آن برخیزد و به قفسه‌ی خانه‌های ایرانی برگردد، باید این عمارت قدیمی و موش‌خورده را خراب کنیم تا مخاطب معصوم ایرانی به تماشای بنای غنی و جاندار ما بیاید.
 
شخصیت رونی یا رونیکا الهام گرفته از شخصیت خاصی است؟
نویسنده می‌کوشد از داشته‌هایش بنویسد. من هم زمان خلق شخصیت رونی به دخترمم که آن موقع 14 ساله بود، توجه می‌کردم. توجهی فراتر از از این‌که پدرش هستم و شخصیت و دغدغه‌های او را با دقت یک رمان‌نویس بررسی می‌کردم. هرچه پیش می‌رفتم هم بیشتر می‌دیدم رونی چقدر به دخترم شبیه است. مسیرم را ادامه دادم و تلاش می‌کردم خودم را جای او بگذارم تا بتوانم از منظر او به جهان نگاه کنم. به خودم گفتم اگر می‌خواهی داستانی برای نوجوان امروز بنویسی باید از او شوی. انسان‌ها در برهه‌های مختلف، ویژگی‌های مشترکی دارند، درست است که من یک شخصیت خلق کردم با ویژگی‌های مخصوص به خودش، اما اشتراک او با دیگر نوجوانان کم نیست.
 
برای تبدیل یک شخصیت واقعی به یک شخصیت داستانی از چه شیوه‌ها و فنونی استفاده می‌کنید؟
نویسنده‌ی تازه‌کار یا از خاطراتش می‌نویسد یا از تخیلش؛ من اما قصد کردم از اموری بنویسم که ردپایی در تجارب زیسته‌ام دارد و دستی در تخیلم. برای جان دادن به یک شخصیت ساخته‌شده (خیالی) چاره‌ای جز «وام گرفتن» از شخصیت‌های واقعی نیست. هیچ قصه و شخصیت داستانی‌ای واقعی نیستند حتی آن‌ها که برگرفته از وقایع تاریخی هستند. شخصیت داستانی، نه باید و نه می‌تواند واقعی باشد، هنر نویسنده در «واقع‌نمایی» آن است، نسخه‌ای مشابه واقعیت. آدم‌ها حیات می‌گیرند و زندگی می‌کنند و مخاطب آن را می‌پذیرد؛ این تمام کاری است که خالق یک اثر ادبی می‌کند. من همتم بر این بود که متنم را به‌ امر اکنون متوجه کنم. بکوشم تا از نوجوانی امروز بنویسم نه نوجوانی خودم در دهه‌های پیش. از این‌رو شخصیتی که می‌تواند امروز را زندگی کند با منِ دهه‌ی شصتی قطعاً متفاوت است. فاصله‌ی آدم‌ها روز به روز بیش‌تر و عمیق‌تر می‌شود و دشواری من در نوشتن، اهتمام بر این نکته بود که یکی از آن‌ها باشم تا اجازه داشته باشم حرف بزنم.
 
روان‌شناسی کودک و نوجوان چه جایگاهی در نوشته‌های شما داشته و تا چه حد تأثیرگذار بوده است؟
امور زیادی در شکل‌گیری جان و جهان یک نویسنده مؤثر است. هرچه نویسنده از آبشخورهای مختلف و غنی‌تری بهره گرفته باشد، به‌یقین آثارش نیز از غنای ارزشمندتری برخوردار خواهد بود. مهم‌ترین نکته، میزان آگاهی از موضوع و اشراف بر پلاتِ رمان است و هرچه یاری‌گر آن باشد به کار نویسنده می‌آید. من تا به حال میوه‌ی نچشیده در سبدِ هیچ‌یک از داستان‌هایم قرار نداده‌ام. برای نمونه، با این‌که بخشی از قصه‌ی رمان «همه» در زادگاه مادری‌ام می‌گذرد و برایم آشناست، چون سال‌ها از آن‌جا دور افتاده بودم، یک روز شانزده ساعت رانندگی کردم تا صورت امروز آن را ببینم و برگردم. من تمام مکان‌ها، کتاب‌ها، فیلم‌ها، آهنگ‌ها، غذاها و هرچه در رمان «رونی یک پیانو قورت داده»‌ را دیده، خوانده، شنیده و چشیده‌ام. من اگر ماجرایی را نشناسم، به خودم حقِ نوشتن از آن را نمی‌دهم. بله، تا روان آدم‌های رمانم را ندیدم، دست به قلم نبردم.
 
به‌عنوان یک پدر، معیارهای‌تان برای انتخاب کتاب کودک و نوجوان چیست و با چه حساسیتی برای فرزندتان کتاب انتخاب می‌کنید؟
کودک، می‌سازد و خراب می‌کند. کودک می‌آید تا جهان را خودش کشف کند. از بخت‌یاری‌ من همسرم، مرضیه فعله‌گری، به شکلی تخصصی داستان کودک و نوجوان می‌نویسد. از این‌رو تصمیم گرفتیم ما کار خودمان را بکنیم و دخترمان، پارمیدا را هم در انتخاب علایق ادبی‌اش مخیّر کنیم. سعی کردیم او را از تجربه محروم نکنیم و اجازه بدهیم بسازد و خراب کند. در کنار این، پارمیدا در معرضِ آثار شاخص ایران و جهان نیز قرار داشت و به مرور دریافت که چرا این اثر، بی‌ارزش و آن دیگری ارزشمند است. او راه خودش را پیدا کرد و در پاره‌ای از موارد حتی محل رجوع ما نیز شد. مراقبت از کودک نباید به محدودیت اجباری او منتهی شود، وظیفه‌ی ما دادن آگاهی است. کودک و نوجوان امروز بسیار باهوش است و اگر پدر و مادر حواس‌شان نباشد، از آن‌ها درمی‌گذرد. پس ما نباید از آن‌ها عقب بمانیم.
 
وضعیت ادبیات کودک و نوجوان ایران را چطور می‌بینید؟
متأسفانه ادبیات کودک و نوجوان ما حالِ خوبی ندارد. بنا به قاعده، هیچ معلولی هم علت تامّه ندارد. من از جهان دیگری، از دنیای داستان بزرگسال آمده‌ام، «رونی یک پیانو قورت داده» اولین رمان نوجوان من است و رمانی که الان مشغول نوشتن آن هستم هم فکر می‌کنم آخرین رمانم برای این گروه سنی خواهد بود. من آمدم سلامی به این ژانر کنم و دوباره به جهان خودم باز خواهم گشت. من آمدم و چیزهایی دیدم که چندان شایسته نبود. با مخاطبانی پرنشاط، راست‌گو، واقعی و علاقه‌مند آشنا شدم، اما هرچه به سمت نویسندگان آن نگاه کردم، بیش‌تر ناامید شدم. استادان اندکی دیدم که عاشقانه می‌نویسند و بی‌شمار نویسنده‌ای که هر اثر تازه‌شان توهین دیگری به خوانندگان و بقیه است. چه جای گله اگر مخاطب امروز ایرانی دستش نمی‌رود تا اثر فارسی بخواند و قفسه‌ی کتاب‌خانه‌اش مملو از آثار خارجی است؟ ما مقصریم که کم‌مایگی و کم‌فروشی پیشه کرده‌ایم. در این مدت بیش‌ترین غصه‌ای که خوردم برای نوجوانان امروز بود. برای رهایی از این گرداب، باید شبیه کودک بود، ساخت و خراب کرد. اگر کتاب‌های بی‌مخاطب و نازل خود را در هم بشکنیم، شاید ققنوسی از آن برخیزد و به قفسه‌ی خانه‌های ایرانی برگردد، باید این عمارت قدیمی و موش‌خورده را خراب کنیم تا مخاطب معصوم ایرانی به تماشای بنای غنی و جاندار ما بیاید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها