غلامرضا ذاکر صالحی در مقدمه این اثر نوشته است:«به اعتقاد ما ساماندهی آموزش عالی، یک پروسه و فرایند است نه یک پروژه مقطعی. این فرایند، بخشی از فعالیت مستمر سیاستگذاری آموزش عالی است که باید با هوشمندی و مشورت کافی با خبرگان و ذینفعان به سرانجام برسد.
فیلیپ آلبتاخ میگوید دانشگاه امروز باید به صدای خودش گوش دهد. امید است متولیان محترم حوزه سیاستگذاری، ابتدا به صدای دانشگاهیان و صاحبنظران گوش دهند. سپس بهتدریج آماده شوند تا صدای عموم مردم، دانشجویان و خانوادهها را بهعنوان ذینفعان اصلی نظام آموزش عالی بشنوند و آنها را در تصمیمهای مهم مربوط به خودشان مشارکت دهند. اصولاً در طرحهای تغییر هرچه مشارکت و مشورت و همفکری بالاتر رود، میزان مقاومت در برابر تغییر کاهش مییابد.
سامانیابی و ساماندهی آموزش عالی، مفهومی بسیط و تکساحتی نیست، بلکه متضلّع و پیچیده است. هدف چنین همایشهایی در وهله نخست، شفافسازی مفاهیم مرتبط است؛ برای مثال، باید بررسی شود که از واژه ساماندهی یک روایت حداقلی را مانند تجمیع و ادغام مدنظر قرار میدهیم یا مفاهیمی همچون بازمهندسی یا تجدید ساختار؟ منظور، بازگشت به تمرکزگرایی یا ساختار نیمهمتمرکز است یا از نرمالیزاسیون، عادیسازی و بهنجارسازی و عقلانیسازی آموزش عالی سخن میگوییم؟ از همه اینها گذشته آیا ساماندهی در خلأ بدون برخورداری از یک برنامه اصلاحات آموزشی میسر و امکانپذیر است؟
اکنون باید دید آیا غرض از واژههایی همچون سامانیابی یا ساماندهی، ایجاد تعادل در عرضه و تقاضاست یا در بستری بزرگتر یک رنسانس و تجدید حیات در ابعاد آموزشی و فرهنگی درراستای ارتقای کیفیت آموزش عالی و تناسب آن با نیازهای جامعه محلی در میان است؟
در اوایل دهه 1360 با روایتی حداقلی از ساماندهی، سه گام بزرگ در ادغام واحدهای کوچک آموزش عالی را عملی ساختهایم:
1. ادغام مراکز آموزش عالی هنر متفرق و تأسیس دانشگاه هنر؛
2. ادغام تعدادی از انستیتوها، پلیتکنیکها و آموزشکدههای فنی و مهندسی و تأسیس دانشگاه خواجهنصیرالدین طوسی؛
3. ادغام مؤسسات پراکنده علوم انسانی و تأسیس دانشگاه علامه طباطبائی.
این ادغامها در بستر و زمینهای بزرگتر به نام انقلاب اسلامی و انقلاب فرهنگی شکل اجرایی به خود گرفت. اکنون چنین تجربه میدانی نیز در اختیار ماست. بدیهی است در یک طرح موفق ساماندهی باید همه مؤلفههای کمی مانند روندهای جمعیتی، و ابعاد کیفی همچون همنشینی فرهنگهای سازمانی ملحوظ شود و قطعاً در چنین نشستهایی الزامات و شرایط و پیامدهای آن کالبدشکافی شود.
از ابتدای سال 1398 هیئتمدیره انجمن آموزش عالی ایران و کمیته علمی همایش، در جلسات خود به این نکته رسیدند که باید هم در سطح مفهومی و نظری و هم در سطح اجرایی و عملیاتی، پیوند طرحهای ساماندهی با الگوهای توسعه آموزش عالی و سند آمایش سرزمین و ظرفیتها و بافتار اقتصادی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور دیده شود، چالشهای آن خصوصاً با توجه به نقش هیئتامنا و استقلال دانشگاهی مدنظر قرار گیرد و تجارب تطبیقی ساماندهی آموزش عالی در کشورهای مختلف مطالعه شود. اینکه تا چه حد در پیشبرد این هدف باید سامانیابی و خودتنظیمی از پایین به بالا تقویت شود و تا چه حد ساماندهی از بالا در قالب سیاستگذاریهای دولت دنبال شود جای بحث و تأمل عمیق دارد.
با این پیشزمینهها ایده برگزاری همایش شکل گرفت و فراخوان، در چارچوب هشت محور موضوعی مختلف تدوین شد. در همین اثنا و در جریان مباحث جاری، ده نهاد مؤثر علمی نیز که بر اهمیت و اولویت برگزاری این همایش تأکید داشتند، بهعنوان حامی به ما پیوستند. این نهادها عبارتاند از: دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی، مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، سازمان سنجش و آموزش کشور، مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری، مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، دانشگاه فنی و حرفهای، قطب علمی آموزش عالی و توسعه، معاونت آموزشی وزارت علوم، پایگاه استنادی علوم جهان اسلام و پژوهشکده حکمت.
بهمنظور تبیین دقیقتر مسئله، دو نشست مقدماتی نیز توسط انجمن آموزش عالی ایران برگزار شد. پس از انتشار فراخوان، 12 مقاله برای ارائه بهصورت سخنرانی و 21 مقاله جهت انتشار در کتاب مجموعه مقالات همایش، ازسوی داوران انتخاب گردید.»
نظر شما