دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۸
سیر تحول در زندگی و شخصیت شهدا را برای آیندگان ترسیم کنیم

نویسنده کتاب «محبوب دل‌ها» گفت: اگر بخواهیم ویژگی‌های یک رزمنده شجاع، مخلص، مؤمن و فداکار را تعریف کنیم که ماندگار بماند، باید یک‌سری از خصوصیات فردی، خانوادگی و اجتماعی آن رزمنده را به درستی تبیین و تشریح کنیم تا بتوانیم سیر تحول و تطور در ابعاد زندگی و شخصیتی شهید را برای آیندگان ترسیم کنیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «محبوب دل‌ها» زندگی‌نامه شهید عبدالحمید شاه‌حسینی، در 15 فصل به روایت ابعاد مختلف زندگی شهید در نبرد با دشمن می‌پردازد. پاسدار شهید «عبدالحمید شاه‌حسینی» در تاریخ دهم آبان 1348 در محله نیاوران چشم به جهان گشود و در تاریخ 30 بهمن 1364 در منطقه ام‌الرصاص عملیات والفجر 8 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
 
زاده نیاوران، ورود به صحنه انقلاب، حضور در جبهه، عزیمت به سوریه و لبنان، بازگشت به جبهه‌های ایران، مجروحیت، مردان خیبری، جدال در فکه، پیش به سوی فاو، روایت وصال، انتخاب بزرگ، شیر میدان نبرد، دلداده اهل بیت(ع)، شوخ‌طبعی‌ها و خصلت‌ها، 15 فصل این کتاب است.

به بیان علیرضا غلامی؛ نویسنده کتاب «محبوب دل‌ها»، خاطرات درج شده در این کتاب، از بدو تولد تا شهادت شهید عبدالحمید شاه‌حسینی را شامل می‌شود. شهیدی که گرین‌کارت آمریکا داشته و در منزل پدری‌اش‌ در ناز و نعمت بزرگ شده، رشد و پرورش یافته، جوان بالغ و انقلابی شده و سرانجام پس از 5-4 سال مجاهدت، خدمت صادقانه و خالصانه در کسوت یک بسیجی به شهادت رسیده است.

این نویسنده در گفت‌وگو با ایبنا، ضمن اشاره به سیر تدوین این کتاب، بر اهمیت تدوین زندگی‌نامه شهدا به‌عنوان الگویی برای نسل امروز و فردا، تأکید کرد.
 
محتوای این کتاب چگونه شکل گرفت و در مدت انجام این کار با چه چالش‌هایی رو‌به‌رو بودید؟
در سال 1397 به سفارش ستاد کنگره شهدای لشکر 10 سیدالشهدا(ع)، کار نگارش زندگینامه شهید عبدالحمید شاه حسینی را آغاز کردم. پس از نزدیک به یک سال کار نگارش کتاب به اتمام رسید. در آغاز کار قرار بود حجم کتاب حدود 300 صفحه باشد. تعدادی لوح فشرده بی‌کیفیت حاوی مصاحبه‌های مربوط به بالای 20 سال پیش در اختیار بنده قرار داده شد، ولی کافی نبود، لذا با مراجعه به خانواده، همرزمان شهید و ... مبادرت به تکمیل مصاحبه‌ها کردم. در آن هنگام حدود 592 صفحه مطلب گردآوری کرده بودم، اما به دلایلی این اثر منتشر نشد.
 
در اواخر سال 1398 نسخه‌ای از کتاب را برای چاپ تحویل انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران دادم. از آنجایی‌که سوژه کتاب جالب و جذاب بود، پس از برگزاری جلسات کمیته نظارت بر تألیفات، کار برای داوری ارسال شد، هر دو داور رأی‌شان مثبت بود، اما به دلیل بالا بودن حجم کتاب و گرانی کاغذ با تلخیص و کاهش حجم کتاب قابل چاپ ارزیابی شد. بالاخره فرآیند آن طی شد و در سال 1399 به چاپ رسید.


مخاطبان کتاب محبوب دل‌ها چه کسانی هستند یا می‌توانند باشند؟
اگر بخواهیم ویژگی‌های یک رزمنده شجاع، مخلص، مؤمن، متقی، باهوش، فداکار، صادق، خوب و ... را تعریف کنیم که ماندگار بماند، باید یک‌سری از خصوصیات فردی، خانوادگی و اجتماعی آن رزمنده را به درستی تبیین و تشریح کنیم تا بتوانیم سیر تحول و تطور در ابعاد زندگی و شخصیتی‌شان را برای آیندگان ترسیم کنیم.
 
شخصیت به ظاهر ساده، بی‌آ‌لایش، بی‌ریا، سراسر پند، حکمت و عبرت‌آموز شهید عبدالحمید شاه‌حسینی، در کوران حوادث انقلاب اسلامی ساخته و پرداخته شد و در دوران دفاع مقدس به اوج خود رسید.
 
عبدالحمید شاه‌حسینی در دانشگاه عالی جبهه و جنگ آبدیده و پخته شد و به مدارجی از علم و ایمان، معرفت و کمال، عشق و عرفان و ... دست یافت که خیلی‌ها در حوزه‌های علیمه و دانشگاه‌های به نام دنیا نتوانستند به آن دست‌ پیدا کنند و بهره‌ای وافی و کافی از آن علوم اکتسابی ببرند.
 
سبک زندگی عبدالحمید شاه‌حسینی را می‌توان در پاره‌ای از موارد مشابه با سبک زندگی شهدای شاخص بسیجی درنظر گرفت. سبکی که می‌تواند آینده نوجوانان و جوانان‌مان را رقم بزند و آنان را به سوی کمال سوق دهد.
 
مهمترین خصوصیات اخلاقی عبدالحمید شاه‌حسینی چه بود؟
عبدالحمید شاه‌حسینی خصوصیات اخلاقی بسیاری داشت که برای نسل جوان امروز می‌تواند الگوی بسیار خوبی باشد. الگویی دست‌یافتنی و ارزشمند، الگویی که هم در این دنیا و هم در آن دنیا می‌تواند ما را به سرمنزل مقصود برساند. ازجمله خصایص خوب و منحصربه‌فرد عبدالحمید شاه‌حسینی که مرهون همنشینی با شهدای والامقامی همچون احمد ساربان‌نژاد، مرتضی سلمان طُرقی و ... بود. موجب شد تا آنچه از کودکی در وجودش نهفته بود، رشد کند و به بالندگی برسد و به منصه ظهور درآید.
 
عبدالحمید شاه‌حسینی با خودسازی و تقویت صفات نیکو در وجود خود و توسل به ائمه معصومین(ع)، توانست در سن بیست‌وسه سالگی به مقامی برسد که خیلی‌ها حتی در 100 سالگی هم به گَرد پای او نرسیدند.
 
موارد مطروحه زیر تنها نمونه‌هایی از کرامات وی است که به لطف ایزد منان در وجودش تجلی یافت، به‌گونه‌ای که بعد از سی و چند سال، هنوز نام و یاد و خاطراتش زنده و پاینده است و دارالشفای دل‌های عاشق و مشتاق شهادت است و در فراغش ضجه و ناله سر می‌دهند و افسوس گذشته‌ها را می‌خورند که از قافله شهدا بازماندند و فریب دنیای خاکی را خوردند.
 
اولین خصلت شهید شاه‌حسینی آن بود که با وجود آنکه تمام امکانات مالی برایش فراهم بود، ولی با یک صبغه معنوی خودش را جلو انداخت و از آن امکانات دنیوی گذر کرد. شهید یک ‌حالت ژنده‌پوش داشت نه اینکه شلخته باشد، لباسش طوری بود که هر کسی به وی نگاه می‌کرد، تعجب می‌کرد. لباسی ساده و کهنه. یک ‌لباس خاکی مثل بقیه رزمندگان، ولی چون یک ‌قد و بالای رشید و قیافه زیبا و جذایی داشت، سریع همه را مجذوب خود می‌کرد.
 
این شهید شجاعتش زبانزد همه بود. واقعا دل شیر داشت و کسی در بین رزمنده‌ها و رفقایش نبوده و نیست که بخواهد از ترس و یا رعب حمید حرف بزند، چراکه اساسا ترسی در میان نبوده است و علی‌رغم سن کمش، به لحاظ همت والایش وقت می‌گذاشت و حضوری فعال و جدی داشت. اگر نگویم که میزان اثرگذاری‌اش از فرماند‌هان رده بالا بیشتر نبود، کمتر هم نبود. از خودش حماسه‌های بزرگ خلق کرد. علی‌رغم اینکه یک ‌بسیجی بود، بین رزمنده‌ها کسی باورش نمی‌شد که یک ‌بسیجی باشد. همه فکر می‌کردند که یکی از فرماندهان بزرگ و از نیروهای کادر سپاه است، چراکه همیشه در رده فرماندهی حضور داشت و با فرمانده تیپ جلسه می‌رفت. با فرمانده محور‌ها جلسه می‌رفت. در کنار فرمانده گردان‌ها حضور داشت. هر کجا که عملیات بود، نقش کلیدی بازی می‌کرد. کمترین پستی که می‌شد برایش درنظر گرفت، یک ‌فرمانده محور خوب و قدر بود.
 
آقا حمید عجیب علاقه‌مند به شهادت بود. در چندین عملیات به‌صورت سطحی مجروح می‌شود. در عملیات والفجر 2، علاوه بر تیر کلاش با گلوله دوشکا آن هم از نزدیک زخمی می‌شود.
 
به واقع «شهدا» تنها با زبان‌شان نگفتند: «اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ» بلکه عاشورا را با تمام وجود درک کردند و مصداق «اَلَذیّنَ بَذَلوُ مُهَجَّهُم دُونَ الحُسین (عليه‌السلام» شدند.


مهمترین درسی که می‌توانیم از زندگینامه شهید شاه حسینی و دیگر رزمندگان دوران دفاع مقدس برای تدبیر جامعه امروز و مشکلاتی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم بگیریم، چیست؟
عبدالحمید شاه‌حسینی بچه هیأتی بود و بسیجی‌وار عمل می‌کرد، مثل بعضی‌ها که مسئولیتی داشتند، عمل نمی‌کرد. هر آدمی دلش می‌خواست حمید باشد. مدیریتتش طوری بود همه‌مان آزاد بودیم، ولی بی‌چون و چرا؛ بی‌ ولی و اما، کارهای‌مان را انجام می‌دادیم؛ چراکه از صمیم قلب دوستش داشتیم. کارهایی که از ما می‌خواست هم به موقع و هم خوب انجام می‌دادیم، یعنی کاری را نیمه‌کاره و دست و پا شکسته انجام نمی‌دادیم. در مقابل، آنچه را که از او می‌خواستیم انجام می‌داد. حمید زود از میدان به در نمی‌رفت. صبرش زیاد بود. عقلش خوب کار می‌کرد.
 
در شرایط بحرانی روی احساس تصمیم نمی‌گرفت. با همه مشورت می‌کرد، حتی با یک بسیجی تک‌تیرانداز یا کسی که اصلا کاره‌ای هم نبود، مشورت می‌کرد. خانواده‌دار بود. خانواده‌اش را از صمیم قلب دوست می‌داشت و به آن‌ها احترام می‌گذاشت، اگرچه از لحاظ فکری و روحیه انقلابی‌گری با آن فاصله بسیاری داشت، ولی با آن وجود، یکایک آن‌ها را دوست می‌داشت. واقعا با همه و همه دوست بود تا دَم مرگ با دوستان، آشنایان و همرزمانش بود. هیچ‌گاه در دوستی پیمان‌شکنی نمی‌کرد، مگر آن‌هایی که از راه امام(ره) و انقلاب فاصله می‌گرفتند و از خط انقلاب خارج می‌شدند.
 
شهید شاه‌حسینی، خیلی اهل شوخی بود. خیلی با محبت بود. به آنچه باید ارزش بگذارد می‌گذاشت، مثلا به سادات احترام زیادی می‌گذاشت؛ یعنی واقعا از صمیم قلب به سادات ارادت خاصی داشت. به مسئول مافوق خود احترام می‌گذاشت. کارش را خوب انجام می‌داد. مسأله ادای فریضه نماز و شرکت در هیأت و قرائت قرآن و ذکر دعا هم که در مورد همه بچه‌ها صادق بود، ولی در مورد حمید بیشتر بود. تقوای خوبی داشت.
 
عبدالحمید شاه حسینی، واقعا مانند مالک اشتر بود. ستون که راه می‌رفت، انگار مالک اشتر بود. آن‌قدر آن جوان جذبه داشت که نمی‌توان حدی برای آن قائل شد. از نظر شجاعت و شهامت، نمونه بود.
 
در زمینه خاطره‌نگاری و خاطره‌نویسی، چه مربوط به دوران دفاع مقدس و چه دیگر سال‌های انقلاب اسلامی، به‌نظر می‌رسد که هنوز هم با وجود درخشش‌های قابل توجه، نیاز به آموزش‌های جدی وجود دارد. راهکار شما در این زمینه به‌عنوان یک نویسنده چیست؟
در شناسایی شهدا نباید غلو کنیم، چراکه احتیاجی به مبالغه ندارند! بسیاری از آن‌ها فقط کارهای معمولی انجام می‌دادند و بس! ولی بااخلاص بودند، آن‌ها با همه وجودشان خدا را احساس می‌کردند و باور داشتند که عالم محضر خداست، پس در محضر خدا خطا نمی‌کردند، حتی به فکر گناه هم نبودند تا چه رسد به انجام آن و ... .

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها