دوشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۵
زندگی روزمره تنها با خودگردانی می‌تواند عرصه‌ای برای خروج از رخوت باشد/ رادیکال‌بودن در تعداد پست­‌های اینستاگرامی!

خسروی می‌گوید: حال که زندگی روزمره بدل به بازی کسل­‌کننده فعالیت مجازی از طریق رسانه‌­های تک‌­صباحی و مشغولیت افراد در انزوای خود شده، به گونه‌­ای که کمتر کسی حوصله دارد در چیزی مداخله کند یا نظمی را به هم بریزد و رادیکال‌بودن در تعداد پست‌­های اینستاگرامی است، تنها راه پویایی زندگی روزمره مداخله تک‌تک افراد و بازیگران در زیست هرروزه­‌ای است که مربوط به دنیای پیرامون­شان می‌شود. در وضعیتی که افراد روزبه‌روز بخشی از زندگی خود را به تسهیلات تکنولوژی و دیگری بزرگ واگذار می‌­کنند تا آنها به جایشان تصمیم بگیرند و عیش انزوایشان طیش نشود، زندگی روزمره تنها با خودگردانی می‌­تواند عرصه‌­ای شود برای تغییر و خروج از رخوت.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) احضار آنری لوفور به دنیای امروز الهامات خاص خود را دارد. او استدلال کرد که ما در آستانه عصر تاریخی جدیدی قرار داریم: عصر مساله‌مندی شهر و با همین نگاه سراغ یکی از طرح‌های عملی تاسیس شهر در اروپای شرقی رفت. دولت یوگسلاوی مسابقه‌ای برگزار کرد برای تاسیس شهری نوین در بلگراد و از معماران و شهرسازان گوناگون خواستار ارائه طرح شد. لوفور به همراه دو معمار جوان طرحی برای تاسیس بلگراد جدید پیشنهاد دادند که متن اصلی آن در کنار تحلیل‌هایی از این طرح و آرا و اندیشه‌های لوفور در کتاب «خودگردانی یا آنری لوفور در بلگراد جدید» نوشته سابین بیتر و هلموت وبر به ترجمه حیدر خسروی گردآوری شده‌اند. به بهانه انتشار این اثر گفت‌وگویی با مترجم کتاب حیدر خسروی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

برای آغاز گفت‌وگو از این موضوع آغاز کنیم که چرا احضار آنری لوفور به دنیای امروز ضرورت دارد؟ بخش دوم سوال من نیز به این موضوع بر می‌گردد که با توجه به نظرات لوفور که روی مساله‌مندی شهر تکیه دارد، استفاده از نظرات او در سیاست‌گذاری شهری چه افق‌هایی را روی ما می‌گشاید؟
 آنری لوفور در میان متفکران چپ از جایگاه خاصی برخوردار است. یکی اینکه تقریباً سراسر قرن بیستم را زیسته و تا حد زیادی شاهد اکثر رخدادهای مهم قرن بوده. دیگر اینکه در مقابل هر دو ساختار قدرت قرن بیستم ایستاده است: چه نظام سرمایه­‌داری و چه کمونیسم. به همان اندازه که به پروژه­‌های شهری و فضایی افسارگسیخته سرمایه­‌داری نقد وارد کرده، پروژه‌­های بی‌برنامه کمونیسم را نیز رد کرده است. هم عضو حزب کمونیست بوده و هم از آن اخراج شده. درواقع در سراسر دوران فعالیت مستمرش از این نظم­‌های متصلب گریزان بوده است. ضرورت احضارش به دنیای امروز هم یکی همین امر است. دیگری قطعاً فعالیتش در زمینه فضای شهری، حق به شهر، خودگردانی و نظریات بدیعی است که در آثارش از قبیل «تولید فضا»، «نقد زندگی روزمره» و ... ارائه داده است. لوفور جزو مهم‌ترین اندیشمندانی است که شهر را بدل به مسئله اصلی اندیشه کرده است؛ شهر به­ مثابه موجودیتی که کل اتفاقات در بستر آن رخ می­‌دهد. او شاهد بود که شهرها به سرعت گسترش می­‌یابند و اساساً زندگی شهری فرم غالب زندگی در دوران مدرن است. بنابراین باید می‌­دید که در دل این شهر چه امکان‌­هایی برای زندگی شهروندان وجود دارد، قدرت چه نقشی در آن ایفا می‌­کند، تولید چه جایگاهی دارد، امر روزمره چه کیفیتی می‌­یابد و ... . بنابراین وقتی لوفور را به اکنون احضار کنیم، درواقع می‌­توانیم همه این مسائل را بار دیگر برجسته کنیم.

در رابطه با قسمت دوم سؤال، برای لوفور شهر از این نظر مسئله شد که می­‌دید در چنگال دو نظم قدرت غالب گرفتار شده و عرصه را برای آزادی و فضای حیاتی شهروندان تنگ کرده است: شهر در دنیای سرمایه‌­داری به شکلی افسارگسیخته و ویرانگر و محدودکننده توسعه می‌­یافت و در دنیای بدیل آن (کشورهای سوسیالیستی) هم گرفتار هرج‌ومرج بود و اساساً بی‌سروته می­‌نمود. بنابراین سوسیالیسم نتوانسته بود در این بحبوحه توسعه شهری، پروژه شهر سوسیالیستی خودش را پیاده کند. از همین نقطه است که ایده خودگردانی شهری، فضا، شیوه تولید، خلق شهری دیگرگونه، بازتعریف امر روزمره و ... را طرح می‌­کند. از نظر لوفور فرضیات برنامه‌‌ریزی شهری مدرنیستی که ریشه­‌هایش را باید در متن منشور آتن و نظریات لوکوربوزیه کاوید، با شکست مواجه شده است.

فرض این برنامه‌­ریزی، تمرکزگرایی و توسعه شهر به منظور اعمال قدرت گروهی خاص بر قاطبه ساکنین شهر است. لذا از شهر باید تمرکززدایی کرد و تکثر را در آن به رسمیت شناخت. از همین روست که لوفور ایده خودگردانی را طرح می‌­کند. با وجود تمام نظریات بدیلی که در برابر برنامه‌­ریزی مدرنیستی ارائه شده، این طرح همچنان در دنیای امروز نیز با تغییر حالت‌­هایی دست بالا را دارد. نئولیبرالیسم با سیاست‌­های بازنگرانه خود، پیچ و تاب‌­هایی به بدنه این برنامه‌­ریزی داده تا همچنان شیوه غالب برنامه‌­ریزی شهری باشد و منطق سرمایه و تمرکزگرایی قدرت را در بستر شهر حفظ کند. از همین رو است که علی‌­الخصوص در شهرهای کشورهای به ­اصطلاح در حال توسعه، این برنامه­‌ریزیِ تمرکزیافته همچنان به شکلی افسارگسیخته شترگاوپلنگی ساخته که شهرها را از ریخت انداخته و هر دم عرصه را بر شهروندان (بخوانید فقط ساکنان شهر) تنگ‌تر کرده است و منطق سرمایه و پول را در کنار تمرکز دولتی بر شهرها حاکم کرده است.

لوفور با طرح مفهومی به نام «حق به شهر» خواهان مشارکت فعالانه شهروند-ساکنِ شهر در سرنوشت شهر است. درواقع شهروند تبدیل به سوژه فعالی می­‌شود که باید در مدیریت شهر مداخله کند نه اینکه صرفاً ابژه قدرتی باشد که همه تصمیمات را به جای او می‌­گیرد. تأکید بر حق به شهر باعث می‌­شود شهروند قلمرو خود را مشخص کند، در مقابل به حاشیه رانده شدن مقاومت کند، فضاهای جدید بیافریند و در اجتماعی سیاسی زندگی کند که سرنوشت او و هم­تایانش به دست خودشان رقم می­‌خورد. بنابراین با احضار نظریاتی چون خودگردانی، حق به شهر، تولید فضا و انقلاب شهری لوفور می­‌توان در شهرهای ویران امروز به دنبال بدیلی کارساز و عرصه‌ای برای مقاومت گشت.


جایگاه و اهمیت این اثر لوفور(خودگردانی) از چه وجوهی قابل طرح و بحث است؟
«خودگردانی» درواقع طرحی است که لوفور به همراه دو تن از همکارانش برای شرکت در رقابتی شهری ارائه داد. قرار بود رقابتی بین‌المللی برای بازسازی شهر بلگراد جدید در یوگسلاوی برگزار شود. لوفور و همکارانش نیز طرح خود را با مرکزیت خودگردانی، حق به شهر و مسئله­‌مندی شهر به این رقابت ارسال کردند که البته رد شد. اما ایده‌­های آن همواره در نسبتی وثیق با اندیشه لوفور و به‌­طور کلی شهری زنده ماند. این متن پس از سال­‌ها منتشر شد و مناظراتی حولش شکل گرفت که این کتاب و چند مقاله‌­ای که در پی طرح لوفور و همکارانش در باب ایضاح این طرح می­‌آیند، بخشی از این مباحثات مهم است که هم پرتوی بر نظریات لوفور می‌­افکنند و هم ماهیت این طرح را روشن می‌­سازند.

یکی از نکات مهم این کتاب (یا بهتر است بگوییم این طرح؛ زیرا کلیت کتابی که در دست دارید، طرح لوفور به­ علاوه مقالاتی است در تفسیر آرای لوفور و این طرح) پیوند نظریه و عمل است. ما بیشتر با آثار نظری لوفور آشناییم و بسیاری از حتی لوفورپژوهان نیز از وجود چنین طرح عملی­ای بی­ خبرند. وجه جذاب این طرح، سوای ایده­‌های درخشانی که در آن تنیده، نمایش کوشش‌­های یکی از بزرگترین اندیشمندان قرن بیستم در جامه عمل پوشاندن به ایده­‌های نظری­اتش است. گو اینکه لوفور همواره مترصد بوده جایی مجالی دست دهد و ایده­‌هایش را به محک آزمون عمل بگذارد. حال گرچه طرح او را شورای شهر بلگراد رد می­‌کند، ولیکن خود این تلاش حائز اهمیت است. بنابراین، خواندن این متن به­ جز اینکه سرشار از ایده­‌های ناب است، از منظر پیوند نظر و عمل نیز الگویی درخشان به دست می‌دهد.
 
لوفور درباره ایده خود در این کتاب روی این موضوع تاکید دارد که شهر پیچیده است و بر پویاشدن شهر اصرار می‌ورزد. این رویکرد درست در تعارض با رویکرد برخی سیاست‌گذاران شهری است که شهر را به مثابه یک موجودیت ایستا می‌بینند. پویاشدن شهر می تواند چه مختصاتی را برای شهر و برای شهروندان ایجاد کند؟
 ایده ایستابودن برنامه‌­ریزی شهری در قرن بیستم و حال حاضر را می‌­توان به منشور آتن و علی‌الخصوص نظریات لوکوربوزیه برگرداند که پس از جنگ جهانی دوم شهرهای تقریباً سراسر جهان را تحت سیطره خود درمی‌­آورد. در اوایل دهه 1930 چهارمین کنگره بین‌­المللی معماران برگزار شد که طی آن اصول کلی شهرِ کارکردی با توجه به کارکردهایی چون اسکان، اوقات فراغت، کار و ترافیک تنظیم شد. ویژگی چنین نگاه کارکردی به شهر، ایستایی، یکنواختی، تسری اصول مشترک به همه مناطق، جهانشمولی، همگون­ سازی و یک‌شکل‌کردن همه عرصه‌­های زندگی بود که شهر را هم در بر می­‌گرفت. طبیعی است که چنین رویکردی به مسئله شهر، دگرگونی، گوناگون­سازی، خودگردانی و به طور کلی پویایی را به رسمیت نشناسد و گرایشی محافظه­‌کارانه و نظم­ طلب در پیش بگیرد.

درواقع طرح و نظریات لوفور نیز در راستای نقد همین رویکرد به شهر و برنامه­ریزی شهری است. در همین طرح نیز لوفور و همکارانش اشاره می‌­کنند که ریشه ایستایی شهر نه اقدامات حاصل از منشور آتن، بلکه خود اصول همین منشور است. بنابراین تنها راه برون ­رفت از این وضعیت ایستا، روی آوردن به خودگردانی و تولید فضاست. به قول لوفور، تنها نظم نیست که شهر را می‌­سازد، بلکه باید جایی هم برای تخلیه بی‌نظمی و بیرون‌زدن از قالب‌­ها در نظر گرفت. زندگی اساساً مقوله­‌ای کنترل‌پذیر و پیش‌بینی‌­پذیر نیست که بتوان آن را تحت نظمی متصلب درآورد. باید جایی برای امکان و تصادف نیز باز کرد. بنابراین نمی‌­توان با رویکردی ساده‌­انگارانه و ایستا به سراغ شهر رفت. شهر موجودیتی پیچیده و پویاست که مدام نیاز به نو به نو شدن دارد. یکی از راه­‌های مهم این پویایی و نو شدن نیز خودگردانی است که ایده اصلی‌­اش از مشارکت کارگران در کار و مالکیت کارخانه در تمام وجوهش می‌­آید. در فضای شهری نیز اشاره دارد به تقسیم‌­بندی شهر به مناطق و محله‌­های گوناگون و دادن اختیار کنترل هر منطقه یا محله به خودش. هر منطقه نیز خصایص خودش را دارد که باید در برنامه‌­ریزی شهری لحاظ شود. درواقع خودگردانی با تمرکززدایی از شهر، برای هر منطقه مرکز خاص خودش را تعریف می‌­کند که این مراکز می‌­توانند اعم از مراکز اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، تفریحی و مدیریتی باشند. دیگر با مفهومی به نام مرکز شهر یا پایین و بالا سروکار نداریم. بدین ­ترتیب شهروندان به طور مستقیم و پویا در سرنوشت خود و شهر مشارکت می­‌کنند. بیگانگی از محیط زندگی، دلزدگی از مناسبات سیاسی و اقتصادی، احساس حاشیه­‌ای بودن، کرختی فرهنگی و مقولاتی از این دست نیز رخت برمی‌­بندند. بدین ترتیب شهر از ماهیت ایستایی، وضعیت طبقاتی، بی قوارگی، همشکل و همگون بودگی و بیگانگی خارج می­شود و کارکردی نه مبتنی بر اصول کارکردگرایی مدرنیستی، بلکه کارکرد ویژه هر زیستگاه می­‌یابد.

مشکلات مربوط به اجرای ایده خودگردانی در جامعه‌‌ای مثل یوگسلاوی چیست؟
اگر بخواهیم جوابی مختصر و سرراست بدهیم، یکی از عوامل شکست خودگردانی در یوگسلاوی این بود که ایده خودگردانی در دست حزب سوسیالیست بدل به سیاستی شد که متولیانش می‌خواستند آن را از بالا به جامعه اعمال کنند. از جزئیات که بگذریم، خودگردانی اساساً ماهیتی افقی و پهنارو دارد. باید در بستر جامعه میان تک تک افراد گسترش یابد، در فعالیت­ها ریشه بدواند و هیچ‌گونه خصلت برنامه‌ریزانه‌­ای ندارد. لازمه پیروی از ایده خودگردانی تمرکززدایی است؛ اما در یوگسلاوی حزب مرکزی به چالش کشیده نشد و از جایی به بعد اصل خودگردانی عملاً با گرایش حزب در تقابل قرار گرفت و حزب عملاً بر شرکت‌­ها و کارخانه‌­ها نظارت می‌­کرد. بدین ترتیب رفته‌رفته فدراسیون مرکزی قدرت بیشتری یافت و نیروهای ملی­‌گرا و ایده ملی‌­سازی جایگزین خودگردانی شدند. جمله خود لوفور درمورد تجربه یوگسلاوی می‌­تواند روشنگر باشد: «من درباره شکست برنامه­‌ریزی سانترالیستی در اتحاد شوروی و نیز شکست خودگردانی در یوگسلاوی حرف می­‌زنم... این شکست نشان می­‌دهد که تا چه حد ایجاد نیروی محرک برای دموکراتیک‌کردن از بالا مشکل است. چنین جنبشی یا از پایین شکل می­‌گیرد یا اصلاً شکل نمی­‌گیرد. نمونه یوگسلاوی نیز ما را به همین نتیجه می‌­رساند. دولتی که ادعای خودگردانی از بالا دارد، خودگردانی را عقیم و به نفع خود مصادره می‌­کند.»
 
آیا امروز می‌توان چشم‌اندازی نو به میراث خودگردانی داشت و آن را بازنگری کرد؟
ایده خودگردانی در زمانه­‌ای بالید که جهان دو اردوگاهی بود: یک سو اردوگاه سرمایه‌­داری و دیگر سو اردوگاه سوسیالیسم. و چون ایده خودگردانی تا حد زیادی در قالب سوسیالیسم و در تقابل با نظام سرمایه‌­داری مطرح می‌­شد، حال که آتشفشان­‌های سوسیالیسم غیرفعال شده­‌اند، گمان می­‌رود ایده خودگردانی نیز به محاق رفته است و دیگر نمی‌­توان از آن سخن گفت؛ اما لوفور دست روی نقطه مهمی گذاشته بود که چندان در قالب ایسم­‌ها نمی­گنجد: «زندگی روزمره». زندگی روزمره درست همان بستری است که ارتباط فرد را با مناسبات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی موجود تعیین می‌­کند. حال که زندگی روزمره بدل به بازی کسل­ کننده فعالیت مجازی از طریق رسانه‌­های تک ­صباحی و مشغولیت افراد در انزوای خود شده، به گونه‌­ای که کمتر کسی حوصله دارد در چیزی مداخله کند یا نظمی را به هم بریزد و رادیکال‌بودن در تعداد پست­‌های اینستاگرامی است، تنها راه پویایی زندگی روزمره مداخله تک‌تک افراد و بازیگران در زیست هرروزه­‌ای است که مربوط به دنیای پیرامون­شان می‌شود. در وضعیتی که افراد روزبه‌­روز بخشی از زندگی خود را به تسهیلات تکنولوژی و دیگری بزرگ واگذار می‌­کنند تا آنها به جایشان تصمیم بگیرند و عیش انزوایشان طیش نشود، زندگی روزمره تنها با خودگردانی می‌­تواند عرصه‌­ای شود برای تغییر و خروج از رخوت. خودگردانی در آن واحد هم وسیله است و هم هدف. افراد باید با خودگردانی که عبارت است از مداخله مستقیم در محیط زندگی، جهان خود را فعالانه از آن خود کنند. این‌چنین است که سوژگی ارزشی نو می­‌یابد و جا برای استقلال و خلاقیت باز می‌­شود.

طبق ایده خودگردانی، افراد باید در سطح اجتماعی دست به آفرینش بزنند و آفرینش هم صرفاً تولید اثر هنری نیست، بلکه تأکید بر فعالیت یک جمع است که مسئولیت عملکرد و سرنوشت اجتماعی خود را می‌­پذیرد. این پذیرش مسئولیت درست معادل خودگردانی است و لازمه‌­اش نه واگذاری بخش­‌های زندگی بلکه تصاحب و از آن خود ساختن هر چه بیشتر این بخش‌­هاست و در زندگی روزمره با مشارکت همه افراد تبلور می‌­یابد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها