چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۹ - ۲۱:۴۸
حرمت امامزاده را باید متولی نگه دارد!

«حرمت امامزاده را باید متولی نگه دارد!» این ضرب المثل، حکایت این روزهای جامعه شناسی ایران و نقدهای وارده به آن است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) الهام عبادتی: «حرمت امامزاده را باید متولی نگه دارد!» این ضرب المثل، حکایت این روزهای جامعه شناسی ایران و نقدهای وارده به آن است. طی سال‌های اخیر هر گاه که علم جامعه‌شناسی از سوی استادان پیشکسوت و پیرش مورد نقد قرار گرفته از آن سو، عده‌ای از همکاران و دانشجویان صدایشان بلندتر شده که شما که نتوانسته‌اید حرمت علم جامعه‌شناسی را حفظ کنید چطور می‌توانید امروز داعیه نقد آن را داشته باشید! در میان این کشمکش‌ها و دعواها نیز که بعضا هم در شبکه‌های اجتماعی صورت می‌گیرد و بعد رسانه‌ای پیدا می‌کند ادعاهای دیگری هم مطرح می‌شود؛ از کتابسازی‌های استادان بنام گرفته تا ماحصل کار دانشجو را به نام خود زدن!

حالا در این بین، صحبت‌های اخیر حسین ابوالحسن تنهایی در گفت‌وگو با انتشارات اندیشه احسان جنجالی شده است. این جامعه شناس در سخنانی، انتقاداتی را به وضعیت جامعه شناسی در ایران وارد کرده و گفته که کیفیت پایین دانشجویان و نظام آموزشی در ایران او را وادار کرده که خودش را بازنشسته کند. این اظهارات تنهایی، پس از انعکاس با واکنش‌های تند و شدیدی از سوی برخی از دانشجویان و همکاران او در دانشگاه آزاد مواجه شده است.

شما چه کردید؟
رضا فاضل جامعه شناس در اظهاراتی که به صورت فایل صوتی منتشر شده در واکنش به سخنان تنهایی گفته است: «اخیرا دکتر تنهایی در اینستاگرام طی مصاحبه‌ای درباره وضعیت جامعه شناسی و اساسا موقعیت جامعه شناسی در ایران اظهار نظر کرده و من نکاتی به نظرم رسید که در پاسخ به مطلب ایشان بیان کنم و یادآوری کنم که به جای اینکه ما مدعی باشیم جامعه شناسی و جامعه شناسان با ما چه کرده‌اند بهتر این است بگوییم ما با جامعه شناسان و جامعه شناسی چه کرده‌ایم؟ ایشان می‌فرماید طی 30 سالی که در دانشگاه بودند در این اواخر از وضعیت دانشگاه آزرده خاطر شده و بازنشسته خودخواسته شدند. البته اصرار دانشگاه آزاد این بوده که کسانی که 30 سال خدمتشان را انجام می‌دهند جای خود را به دیگری بدهند و تا جایی که من اطلاع دارم مدت خدمت ایشان به پایان رسیده است! دوم اینکه طی این 30 سال که آقای تنهایی بیان کردند کاری برای جامعه شناسی انجام نشده است، من معتقدم بهتر این است که بگویند ایشان چه کاری برای جامعه شناسی انجام داده‌اند؟ و اگر کاری نشده پس چرا ایشان از قافله عقب ماندند و کاری برای جامعه شناسی نکردند؟ شما چه کردید؟»

او ادامه می‌دهد: «اوایل سال 80 بود که ایشان در اراک تدریس می‌کردند و مسئولیت گروه جامعه شناسی را بر عهده داشتند و اصرار داشتند که دانشجویان خودشان که بیشتر با ایشان در جلسات عرفان و  تصوف و ... همکاری می‌کردند تدریس داشته باشند و حتی برخی از آنها هنوز فارغ‌التحصیل نشده بودند! درباره رساله‌ها هم ایشان بسیار کوتاهی می‌کردند و فرصت کافی برای رساله‌ها نمی‌گذاشتند. در حوزه تحصیلات عالی که مهمترین بخش تحصیلات رساله دانشجویی است چون این رساله‌ها چکیده‌های ذهنیات افراد طی تحصیلاتشان است و این چکیده را در رساله‌های خود ارائه می‌‌دهند بنابراین مسئولیت استاد راهنما برای هدایت دانشجو در راستای فرموله کردن اندیشه‌ها و افکار در رساله‌ها بسیار خطیر است و آقای تنهایی در این باره کم کاری می‌کرد. بارها دانشجویان به من گله می‌کردند که ایشان وقت کافی برای کارهای آن‌ها صرف نمی کند. زمانی هم من بر حسب تصادف مشاور دانشجویی شدم که آقای تنهایی استاد راهنمای ایشان بود. این دانشجو تمام کارهایش را پیش من انجام داد و می‌گفت ایشان هیچ فرصت کافی نمی‌گذارد و حتی رساله را نمی خواند!
 
پس اگر بخواهیم برای ارتقای دانش جامعه شناسی کمکی بکنیم یکی از آنها رساله‌های دانشجویی و هدایت دانشجو به سمت شناخت واقعی جامعه شناسی است. بار دیگر هم داور رساله‌ای بودم که ایشان استاد راهنما بودند و در همان جلسه ایشان رئیس دانشکده بود و من ایراداتی از رساله گرفتم چون ایرادات اساسی داشت با عنایت به اینکه آن دانشجو یکی از دانشجویان بسیار توانا بود و من می دانستم که او در حوزه نظریه‌های جامعه شناسی و مطالعات، دانشجوی قوی بود اما رساله ایشان از بیخ و بن کار ایراد داشت. من ایراداتی گرفتم و ایشان با عصبانیت از جلسه خارج شد و من با توجه به اینکه دانشجو تقصیری نداشت نمره اش را دادم و ما مقصر را کسی می دانستیم که این دانشجو را به خوبی راهنمایی نکرد. این تجربیات شخصی من از آقای تنهایی  و رساله‌های علمی ایشان است. از سوی دیگر بارها می‌دیدم که ایشان افراد نزدیک به خودشان را به خصوص زمانی که رئیس دانشکده بودند آشنایان و دوستان خودشان را برای تدریس می‌بردند! من کسی را می‌شناسم که مدیر گروه دانشکده‌ای دیگر بود و دکتر تنهایی ایشان را برای تدریس دعوت می کرد و آن مدیر گروه هم آقای تنهایی را برای تدریس دعوت می‌کرد. البته با مخالفت‌هایی که ما با این شیوه‌ها و رفتارها داشتیم متاسفانه با تمهیدات ایشان ما چند تن از اساتید معترض از آن دانشگاه حذف شدیم و در اختیار کارگزینی هیئت علمی قرار گرفتیم.»

فاضل انتقادات خود را به همینجا محدود نمی کند و در بخش دیگری از سخنانش نوک پیکان را به سوی آثار تالیفی تنهایی می‌گیرد و می‌گوید: «برای من بسیار عجیب بود که ایشان آنقدر دل برای جامعه‌شناسی می‌سوزانند! از سوی دیگر تاکید ایشان روی ابعاد ایدئولوژیک جامعه شناسی بوده است. اگرچه ایشان در حوزه جامعه شناسی چند جلد کتاب تالیف کردند اما این آثار نشان می‌دهد کتاب‌ها ترجمه‌های بسیار مخدوشی است که اغلاط علمی فاحش دارد و در واقع ایشان ترجمه‌های نادرست و غلط را به اسم خودشان تالیف کردند و من در جای خودش این ترجمه‌ها را اگر لازم شد ارائه می‌دهم. کتاب‌های ایشان هم از محتوای چندان علمی جامعه‌شناختی برخوردار نیست و جامعه شناسی علوی و جامعه شناسی عرفان و تصوف و ... در قالب جامعه شناسی  و نظریه جامعه شناسی گنجانده نمی‌شود و در قالب علوم و معارف دینی، مفاهیم فقهی، اصولی و تاریخ دینی قرار می‌گیرد. پس این مسایلی که مطرح می‌شود مسائلی نیست که توسط آقای تنهایی به کل جامعه شناسی تعمیم داده شود و امیدوارم ایشان در مصاحبه‌های خود مسائل جامعه شناسی را از جانب خود مطرح نکنند و متولی رشته جامعه شناسی در ایران نباشند.»

در دانش‌گاه‌های غربی به دانش‌جویان ایرانی چه یاد می‌دهند؟
حسن محدثی گیلوایی هم در کانال شخصی خود نظرات مخالف و موافق را منعکس کرده و خود ذیل مطلبی با عنوان «دعای اخلاق و تعهد اخلاقی و علمی در عین بی‌اخلاقی و بی‌تعهدی؟!» می‌نویسد: «این دکتر تنهایی بوده است که مدعی است در برابر فعالیت ایشان مانع نهاده‌اند، در حالی که دو دوره در تهران مرکز رییس دانش‌کده‌ علوم اجتماعی بوده و چند دوره در اراک و تهران مرکز (روی هم) مدیر گروه بوده است. این در حالی است که برخی از استادان حتی امکان مدیر گروه شدن را هم ندارند؛ چون به‌دلایل خاصی غیر از دلایل علمی مورد قبول و تایید نیستند! اما در مورد افکار و آثار ایشان، باید عرض کنم که پیش از این برخی افکار و آثار ایشان را نقد کرده‌ام اما از ایشان پاسخی ندیده‌ام. هر موقع ایشان به این نقدها پاسخ بدهند، آن‌گاه شاید به برخی مطالب دیگر ایشان هم بپردازم تا نشان دهم در دکان بلومری ایشان چه خبر است. ایشان نخست باید تکلیف خود را با مفاهیم و پروژه‌های جامعه‌شناسی اسلامی و جامعه‌شناسی علوی و جامعه‌شناسی عرفانی روشن کنند تا جامعه‌شناسی ایران دریابد که ایشان در کجا ایستاده‌اند.»

این جامعه‌شناس با طرح این سوال که به‌راستی، در دانش‌گاه‌های غربی به دانش‌جویان ایرانی چه یاد می‌دهند؟ یادآور می‌شود: «آدمی ناخواسته مشکوک می‌شود! یکی که افتخار شاگردی بلومر را در کارنامه دارد و دکان بلومری تاسیس کرده است (مصداقی از دگرسالاری شدید)، از جامعه‌شناسی اسلامی و علوی و عرفانی دفاع می‌کند.
آن دیگری که افتخار شاگردی ریتزر را در کارنامه دارد، از جامعه‌شناسی اسلامی دفاع کرده و مدت مدیدی ابن خلدون را هم جامعه‌شناس می‌دانست، ولی بعد از مدت‌ها کشف کرد که جامعه‌شناس دانستن ابن خلدون توطئه‌ی غربیان است (دکتر آزاد ارمکی)!

و آن دیگری که رساله‌ی دکتری خود را در یکی از دانش‌گاه‌های انگلستان در باره‌ی ابن خلدون نوشت، هم‌چنان از جامعه‌شناسی اسلامی دفاع می‌کند و علاوه بر این‌که ابن خلدون را جامعه‌شناس می‌داند، گروه جامعه‌شناسی اسلامی را به کمک رفقا در دانش‌گاه تهران تاسیس کرده است (دکتر جمشیدیها)! به‌راستی، دانش‌جویان ایرانی در دانش‌گاه‌های غربی چه از جامعه‌‌شناسی آموخته‌اند؟ این پرسش مدتی است ذهن مرا به خود مشغول داشته است. در غرب چه خبر است؟!»

حسن محدثی در ادامه می‌نویسد: «آقای دکتر صنعت‌جو یکی از شاگردان دکتر تنهایی فرموده‌اند که جامعه‌شناسان بزرگ هم به پایان‌نامه‌ها و رساله‌های دانش‌جویان‌شان بی‌اعتنا بوده‌اند! جل‌الخالق! لابد این هم از تعهدات علمی است! حتماً دکتر تنهایی این امر را از بلومر آموخته‌اند! آیا چیز بهتری برای آموختن وجود نداشت؟ این نقد را آغاز کردم تا از این پس در جامعه‌شناسی ایران، کسی گز نکرده، پاره نکند و ادعاهای گزاف نفرماید و بساط دکان‌سازی و بت‌پروری و مریدپروری جمع گردد و فقط و فقط آثار، سخن بگویند و تاریخ جامعه‌شناسی تحریف نگردد. وظیفه‌ی ما کنش‌گران این حوزه، مقابله با تاریخ‌سازی جعلی در جامعه‌شناسی است. پرده‌ی تزویر و تحریف "می‌باید درید!"

یکی دیگر از خدمات دکتر تنهایی به جامعه‌شناسی ایران این است که بارها و بارها کارل مارکس ضد دین را دین‌دار معرفی کرده است! بارها در بحث از آرای مارکس در باره‌ی دین در درس جامعه‌شناسی دین با اعتراض دانش‌جویان‌ام مواجه شده‌ام که "چرا می‌گویی مارکس ضد دین است؟ پس چرا دکتر تنهایی می‌گوید مارکس دین‌دار بوده است؟" لاجرم هر بار ناچار شده‌ام توضیح دهم که سخنان دکتر تنهایی مستند نیستند و از تاویلات شخص ایشان است. دین‌دار تلقی شدن مارکس در مکتب ایشان لابد نشات گرفته از جامعه‌شناسی عرفانی است! البته این‌گونه تاویلات شخصی در جامعه‌شناسی بلومری ایشان و آثارشان فراوان است.»
  
نقدهای دکتر تنهایی به جامعه‌شناسی وارد است
رجب‌نژاد کارشناس ارشد جامعه‌شناسی در پاسخ به انتقادات وارده به تنهایی که در کانال حسن محدثی منتشر شده می‌نویسد: «به جناب دکتر تنهایی به حیث علمی و البته با توجه به آن‌چه در کتاب‌های نظریه‌های جامعه‌شناسی ایشان وجود دارد، نقدهای زیادی وارد است. بنده از دوره‌ی لیسانس که در دانش‌گاه فردوسی بودم و در همان حوالی زمانی با برخی کتاب‌های ایشان برخورد کردم، نپسندیدم و بعدها هم با پیش‌فرض دوره‌ی کارشناسی دیگر هیچ کتابی از ایشان دست نگرفتم؛ هم‌چنان که از خیلی از آقایان استادان بنام و مدعی دیگر هم. یا دست گرفتم و از خواندن‌اش پیشمان شدم.

اما نقدهای دکتر تنهایی در این ویدیو حرف دیگر است. این نقدها به جامعه‌شناسی وارد است. تازه خدا پدر وی را بیامرزد که می‌گوید جامعه‌شناسی ایران زیر سیطره‌ی پوزیتیویسم بوده و هست. اما این کوچک‌ترین در اندازه‌ی خود، معتقدم جامعه‌شناسی ایران حتی معنای پوزیتیویسم و روش آن را هم درک نکرده یا نتوانسته که درک کند!
جامعه‌شناسی ایران واقعا چه در چنته دارد؟ کدام صورت‌بندی علمی و جامعه‌شناسانه از ایران و مسایل ایران به‌دست داده؟ کدام مسأله‌ جامعه‌شناختی را طرح کرده است؟ از حل مسایل می‌گذرم که مایه‌ی خجلت می‌شود. آیا یک کتاب درست و درمان نظریه‌های جامعه‌شناسی پیش چشم دانش‌جویان این رشته قرار دارد؟ این‌ها که به‌نام نظریه معروف‌اند آیا جز زندگی‌نامه اندیشمندان و گاه تاریخ اندیشه، مسایل دست چندم پیرامون نظریه‌ها را گفته‌اند؟ چرا کتب روش جامعه‌شناسی این اندازه کم‌اند؟ چرا حوزه‌های جامعه‌شناسی ما هر یک فقط در یکی دو کتاب خلاصه شده است؟ و اصولا چرا باید همه ‌با دانش‌گاه‌ها خود را درگیر همه‌ی حوزه‌های جامعه‌شناسی کنند؟ چرا یک کتاب مبانی جامعه‌شناسی که به‌طور منطقی توانسته باشد مبانی این رشته را ایضاح کرده باشد، وجود ندارد؟ مبانی‌های ما در حال حاضر نوشته‌های با مفاهیم و تعاریف مبهم و متداخل و مخل معنا و... اند.‌ (کتاب اخیر جناب استاد اورعی یکی از جدیدترین کتب در زمینه‌ی مبانی است که تلاش شده است تا مبانی علم جامعه‌شناسی به‌صورتی منطقی و با نظمی سلسله‌وار و انباشتی، تعریف شوند).  
جناب تنهایی چون از دل این رشته و فرایندها و عادت و رسم‌ها بر آمده اکنون پرده را کنار زده است. بر استادان دل‌سوز و جامعه‌شناس است که این نقدها را جدی بگیرند و بشنوند و از فرصت پیش آمده، در جهت پالایش جامعه‌شناسی از نبایدها گام اساسی بردارند. نکته‌ی دیگر این‌که اولا برقراری رابطه معنادار علم و اخلاق امری توهمی است؛ یعنی از کجا آورده‌ایم که هر که علمی دارد ناگزیر باید اخلافی هم باشد؟! بلی! باشد بهتر است ولی موضوعی است در میان ما از جمله محالات!»
 
شاگردان در مقابل استادان!

مجادلات کلامی میان موافقان و مخالفان سخنان حسین ابوالحسن تنهایی، تنها یک نمونه از نمونه‌های فراوانی است که طی سال‌های اخیر در انتقاد به وضعیت دانش جامعه شناسی در کشور و تولیدات آن زده شده است. دفعات متعددی دیگری هم بوده که شاگردان در مقابل استادان و نسل جوان استادان در مقابل پیشکسوتان قد علم کردند و عملکرد آن‌ها را زیر سوال برده‌اند. در زمان حیات مرحوم غلامعباس توسلی، سلسله نشست‌هایی درباره جامعه شناسان ایرانی و جامعه‌شناسی ایرانی برگزار می‌شد که در آن آثار این استاد جامعه‌شناسی به نقد و بررسی گذاشته شد. در آن دوره هم عباس کاظمی از استادان جوان مطالعات فرهنگی، از توسلی شدن نظریه‌های جامعه‌شناسی در ایران سخن گفته بود و اینکه این روند طی زمان چه آسیب‌هایی را به همراه داشته و چرا منابع و کتب مفید دیگری برای دانشجویان در جامعه‌شناسی تولید نشده است. این انتقاد شاگرد، اما استاد توسلی را دلخور کرده بود و نسبت به این انتقادات واکنش نشان داده بود.

به هر سو، نگاهی به سپهر دانش جامعه‌شناسی در ایران و تولیدات آن نشان می‌دهد که با توجه به گستره بی نظم و وسیع نظام آموزش عالی در ایران، افزایش بی قاعده دانشجویان و پایین آمدن کیفیت تحصیل، اگر پیشکسوتان و استادان قدیمی نخواهند راه را برای نسل بعدی هموار کنند، انعطاف پذیری در شنیدن انتقادات نشان دهند، سهم خود را در ناکامی‌های جامعه شناسی ایرانی و ... بپذیرند و به دنبال نظریه‌پردازی‌های جدی و البته جدید نباشند، دیگر نباید چندان امیدی به نسل‌‌های جوان و جدید جامعه‌شناسی در ایران داشت.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها