علیاصغر عزتیپاک؛ نویسنده و منتقد ادبی در این روزهای خانه نشینی، 5 کتاب را برای مطالعه به اهالی کتاب پیشنهاد داد.
1- «نوشیدن مه در باغ نارنج»: مرتضی کربلایی لو، نویسنده این کتاب، یکی از اصیلترین نویسندههای این سالهای ماست که از دانش و هوش کافی برای نوشتن و نویسنده بودن برخوردار است. به دیگر معنی، اگر کسی میخواهد به معدلی از نویسندگی استاندارد نظر کند، میتواند به او و آثارش نگاه کند. آثار پرتعداد مرتضی کربلاییلو همه و همه چیزی بر ما افزودهاند در این سالها و به قول نظامی گنجوی، پُر کردهاند ما و جهانمان را. آبشخور آثار کربلاییلو گنجینه میراث پرارج و قرب ایرانیان مسلمان است در متون عمیق و فربه دینی در حوزههای فلسفه و عرفان و ادبیات، به ضمیمه خلاقیت غریبی که خود او دارد. کربلاییلو از جمله معدود چهرههای ادبی ایرانِ این سالهاست که رفتار ادبیاش به همان اندازه که پیشرو و بارز است، متکی بر پایههای استوار فکر و ادب ایرانی است.
«نوشیدن مه در باغ نارنج» رمانی کوتاه ولی به غایت دلنشین و پرلطف از این نویسنده است. فضای ناب و تازه این داستان، شخصیتهای جاندار و متفاوتش که چونان مه هم گشودهاند و هم فروبسته، و فکر و سلوک غریبشان، همه و همه خواننده را به جایی میبرند و میکشانند که عواطفش برانگیخته میشود و روح و روانش انباشته میشود از ریح ریحان.
2- «شوالیه ناموجود»
ایتالوکالوینو با سهگانهی «نیاکان ما» که «بارون درختنشین» باشد و «ویکنت شقه شده» و همین «شوالیه ناموجود»، برای همیشه در قفسههای کتابخانههای ما خوش نشسته است. ویژگی این هر سه کتاب، حکمتآمیز بودن زبانشان است که علیرغم پیشرو بودن در فضا و وقایع، و هنجارشکنیها و خلق شخصیتهای شگفت و نامعمول، همچنان نسبتشان را با گذشته سنتهای روایی حفظ میکنند و حتی گاهی در حرکتی بهظاهر ارتجاعی تا مرزهای فرو غلتیدن در عوالم حکایت و قصه پیش میروند. این رفتار در «شوالیه ناموجود»و «ویکنت شقه شده» بارزتر است. ویژگی مهم دیگر کالوینو، طنز هولناک آثارش است؛ طنزی که میتند گِرد مسائل اساسی و بعد از کرشمههایی دلربا، یکباره پس مینشیند و ما را وامیگذارد با تنه عریان و از شوخیگذشته هر امر مهیبی.
«شوالیه ناموجود» روایت بسیار دلنشینی دارد و دارای غافلگیریهای فوقالعاده در قصه و روایت است. غور نویسنده است در اموری بزرگ و مصائبی همچنان پابرجا! به سخره گرفتن جنگهای صلیبی _که به زعم من امروز قدرتمندتر و پیچیدهتر از هر زمان دیگری در جریان است_ کُشتی گرفتن با مفهوم و رفتار آرمانگرایانه در جهانی که پستی و پلشتی به فسادش کشانده و افشای ماهیت ریاکاران و متظاهران به تقوا و تدین از مضامین مهم این داستان است که در بستری تاریخی روایت میشود.
شخصیت شوالیه که جز پوششی فلزی نیست بر ایدههایی پهلوانانه و مقدس و اخلاقی و آرمانگرایانه، در مواجهه با دغلکاریها و فسادهای پایانناپذیر، چون روح از زره فولادینش برمیخیزد و در هوا گم میشود. او انگار به این نتیجه رسیده که تحمل این مقدار خیرهسری ابنای بشر دیگر در توانش نیست و زمان عروج فرارسیده. و میرود که رفته باشد.
پایان داستان جایی است که راوی آرمانگرا نیز دل از خواهشهای بزرگ میکَند و رضایت میدهد به همین آدمهایی نظیر ما که دایم برگردش میچرخیدند و روزنی برای نفوذ نمییافتند. بله؛ در نظر کالوینو در نهایت ما میمانیم و خودمان!
3- «دفتر بزرگ»
«دفتر بزرگ» نخستین کتاب از سهگانه دوقلوها نوشته آگوتاکریستوف، نویسنده مجارستانی است. کتابهای دیگر او «مدرک» و «دروغ سوم» هستند که البته من همین کتاب اول را میپسندم و دوستش میدارم. این دوست داشتن برای من یکجورهایی درافتادن با خویشتن هم هست. چرا که پذیرش این حجم از خشونت و حیوانیگری در قالب ادبیات همیشه برایم سخت بوده. اما چارهای نیست گاهی. باید برخی مواقع عریان دید امور را و کُنهِشان را فاش کرد؛ بدور از آرایش و بزک دوزک!
دو پسر نوجوان داستان از وقتی رها میشوند در دامان مادربزرگی که جز جنگ و ستیز و تبهکاری راهی برای زیستن نیاموخته، کمکم یاد میگیرند که برای بقاء بجنگند. جنگ نقش بسترساز است ظاهرا، که البته من با تکیه بر متن کتاب این تفسیر را نمیپذیرم؛ حتی اگر شخص نویسنده در گفتوگویش با مترجم به این موضوع پرداخته باشد.
به نظر من نویسنده نه دربارهی جنگ، که دربارهی وضعیتی حرف میزند که اضطرار و وحشت بر جوامع حاکم میشود. او نحوه مواجههی انسانها با دیگری را در چنین وضعیتی به تصویر میکشد؛ هولناک و تاسفبار. تربیت و مدنیت با اولین تلنگرهای تنازع بقاء، کوچک یا بزرگ، رخت برمیبندد و نزاع شکل میگیرد؛ به غریزیترین حال؛ به فردیترین صورت. و یکباره میبینی حاصل دهها قرن تلاش و آموزش برای رفتار بهنجار آدمی، در لحظهای دود میشود و به آسمان میپرد. و بعد، نسل تازه، دوقلوهای ما، میشوند همان هابیل و قابیل که اینبار دست به دست هم میدهند تا پدر را بسوزند. روز از نو، روزی از نو. انگار اخلاقیات ما محصول آسایش و رفاهی است که اگر آسیب ببیند، ما ناخودآگاه در اعماق جنگل و در تاریکی غارها منتظر خواب همسایه خواهیم شد. انسان موجود غریبی است.
یک نکتهی مهم ساختاری در «دفتر بزرگ» هست که آن را متمایز کرده از دیگر کارهای نوشته شده با این مضامین، و آن نثر بسیار خشک و خشنی است که مترجم هم به خوبی از پسش برآمده.
4- «روزهای بی آینه»
نوشتن دربارهی داستانها کار سختی نیست؛ چون آنجا حرف از آدمهای برساخته است. خواننده میداند که آنها در هر حال واقعی نیستند، و سرگذشتشان به قول قدما جهت عبرت و تزکیه طراحی شده. اما داستان آدم واقعی نگاه متفاوتی را میطلبد؛ و این حق است. اینجا حرف زندگی وسط است؛ زندگی آدمهای دارای گوشت و پوست و صاحب روح و روان! به همین دلیل هم هست که در طول مطالعهی «روزهای بی آینه» مدام چشمانت میسوزد و هی فکر میکنی که آخر چه میشود گفت در این مقام؟! و بدتر از همه سکوت شگفتی است که قهرمانان قصه دارند بعد از تحمل آن همه سختی جانفرسا. آنها ابدا اهل شکوه و شکایت نیستند. خالص و خُلّص زندگیشان را کف دست گذاشتهاند و نثار مجد و بزرگی مردمانشان کردهاند. و بعد کناری گرفتهاند و خلوتی گزیدهاند برای مداوای دردها و زخمهای کاری! و دوایی نیست الا مرهم تماشای جریان زندگی مردمت.
شهید حسین لشکری و همسر مرحومش منیژه لشکری را نمیتوان گزارش کرد. با آنان باید زیست؛ یا به جاشان باید بود. آخر درد بیگانه شدن با عشقت، و با فرزندت را کدام کلمه میتواند گفت؟ هیچ؛ الّا همان سکوتی که شهید پیشه کرده بود؛ و سکوتی که آن زن داشت، و یا همین سکوتی که پسرشان بر آن اصرار دارد!
نویسنده یا تدوینگر این کتاب گلستان جعفریان است. شخصاً سپاسگزار او هستم که داستان این قهرمانان را با زندگی گرم آغازید، و پس از عبور از گردنه مصائب، با گرما و شور و شوقی افزونتر، با وارد کردن محمدرضا؛ فرزند علی در محور روایت، به پایان برد. لذتبخش بود دیدن عشق عمیق حسین لشکری به نوهاش و غرق شدن در پسرِ پسری که کودکی و نوجوانیاش را درک نکرده بود. حسین لشکری و منیژه لشکری از جمله ستونهاییاند که اگر در زمانهای نباشند، بیشک سقف آسمان فرو میریزد بر سر مردمان آن روزگار. خوشبخت ما که با اینان همعصر بودهایم.
5- «زمانی میان زمان ها»
در سالهای اخیر تحلیلهایی متفاوت از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ در میان متفکرین و جامعهشناسان در حال رواج است که ریشههای این خیزش را کاملا اعتقادی و با رویکرد بازگشت شیعه به «امام» و زندگی تحت لوای او تفسیر میکنند. این نگاه البته پیشترها هم بوده و نجوایش به برخی گوشها رسیده بود، اما راه پیدا کردنش به آثار پژوهشی و دفاع تئوریک از آن انگار نیاز به زمان داشته است.
کتابهایی نظیر «جابجایی دو انقلاب» و «نبرد قدرت در ایران» آثاری با همین رویکرد هستند که به واکاوی جوانب ماجرا از این منظر دست زدهاند. با تسامح میتوان دو پدر معنوی، یکی داخلی و دیگری فرانسوی، برای این رویکرد برشمرد؛ جناب سیداحمد فردید و جناب هانری کُربن.
«زمانی میان زمانها» نیز کتابی است که انقلاب اسلامی را از این پنجره مینگرد؛ و البته مستقیما تحت تاثیر آراء کُربن. لیلی عشقی که ساکن فرانسه است و این کتاب را هم به فرانسه نوشته، در نگارش کتابش بسیار وامدار کتاب «اسلام ایرانی» است. او تشیع را جریانی زنده و پویا معرفی میکند که دائم در حال تجدید آرمان و حیات است، و به دلیل داشتن امام زنده، گیرم که غایب، رو به جلو دارد و نمیخواهد پیرو مسلکهای دیگر باشد.
توصیفات این نویسنده از روزهای انقلاب و خاستگاههای آن، بسیار متفاوت و در بیشتر اوقات متافیزیکی است. عشقی، بعد از بحثی مستوفی دربارهی تفاوتهای اعتقادی شیعه با اهل تسنن، و معرفی جایگاه امام در عقاید امامیه، مینویسد که انقلاب اسلامی خروج مردم ایران است از نسیان و بازیابی کرامت تاریخی خود با توسل به شخصیتهای مقدس و ملکوتی.
در نظرِ «عشقی» علاوه بر عقاید مستحکم شیعی، آموزههای فیلسوفانی نظیر سهروردی نیز در شکلگیری این جریان بیتاثیر نبوده است. او انقلاب به رهبری امام خمینی را رویدادی گسیخته از زمان که در ابدیت به ثبت میرسد معرفی میکند، و مینویسد این انقلاب خودسازی یک ملت در حوزهی سیاست است و مردم ایران با به دست آوردن زمان وجودی به عالم ملکوت و جایگاه رویداد پرش کردند. عشقی معتقد است انقلابی با چنان عمق و چنان گستره نمیتواند واقعهای خلقالساعه باشد، و حتما ارادهای تاریخی مسبب آن است.
خلاصه که کتاب کتابی پر از تازگی و بحثهای قابل تامل است. دیدن انقلاب اسلامی از این منظر خالی از لطف که نیست هیچ، بلکه پرلطف و عین ثواب است.
نظر شما