متاسفانه در طول تاریخ و در بسیاری از برهههای زمانی این شاخص هدایت بشری(کتاب به معنای واقع) که آفریدگار بشر به عالی ترین آن که کتاب قرآن باشد و به آنچه در آن نگاشته است قسم یاد میکند از صراط هدایت بشرخارج شده و او را به پرتگاه نادانی میکشاند چنانچه در فهوای احادیث آمده است فساد عالمی، عالمی را فاسد کند و ابزار هر عالم و دانشمندی بیان و قلم اوست که منتج به نگارش کتاب میشود و این احتراز از حقیقت راستی به ناراستی درنظرآدمی قسمی بود که ابلیس در برابر رب جهانیان برای به انحراف کشیدن آدمی خورد وزهی تاسف که همواره تابه امروز بشر همچنان طفیل روزی خور خان سوگند اوست و شاهد نوشتار کتابهایی هستیم که حقیقت را وارونه جلوه میدهند.
گاهی این امر از سر کم دانستن و کمبود آگاهی است که قابل جبران است هنگامی که نویسنده ازخبط خود آگاه شود و آگاهی او از راه نقد درست و صحیح کتاب ازسوی دیگر آگاهان بدست میآید و اما گاهی از سر علم و آگاهی و عامدانه صورت میگیرد که خطرناک ترین حالت است و تغییرناپذیر. درهمین راستا چند صباحی پیش با کتابی برخورد کردم با عنوان «پهلوان پوریای ولی (شرح و احوال و آثار پهلوان پوریای ولی)از سری دفترسوم خوی ـ مجموعه مطالعات آذربایجان» نوشته جناب علی صدرایی خویی، انتشارات نشرائلشن تهران 1394. پس از مطالعه کتاب باکمال تاسف با مطالبی خلاف واقع مواجه شدم که با تماس با نویسنده موضوع را درمیان گذاشتم و ایشان نیز با فروتنی عالمانه مطالب را دریافتند و به اشتباه علمی خود که امری محتمل در کنکاشهای علمی است اذعان داشتند اما متاسفانه عدهای سودجو از این اشتباه سوءاستفاده کردهاند و خواستهاند که کلاهی ازین نمد برسازند. بنابراین برخود واجب دانستم که در راه جلوگیری از ادامه این سوء استفادها تا کار از کار نگذشته و مشکلی بر مشکلات عدیده فرهنگی این مرزو بوم اضافه نشده روشن گریهای صحیح با رویکرد علمی و تاریخی انجام پذیرد تا جامعه علمی و دانشگاهی کشور و به تبع آنها مسوولان کشوری با اقدامهای مناسب رفع مساله کرده و از تحریف تاریخ جلوگیری شود.
در این راستا جا دارد از دانشمند و محقق ارجمند محمد رضا محمد قلی زاده که از قضا از خطه آذربایجان و از دوستداران واگاهان به تاریخ سرزمین خود است کمال تشکر را داشته باشم. بنده در این گفتار از مقالات و نوشتارهای علمی ایشان به وفور استفاده کردم. بر همگان روشن باید کرد که غرض از نگارش این سطور نقد نوشتاری اشتباه درقالب کتابی تاثیرگذار درجامعه و جلوگیری از بوجود ـمدن تحریفی تاریخی و آگاهی بخشی نسل جوان امروز جامعه که خواستاربازشناخت هویت گذشته خود هستند و بازشناسایی صحیح یکی از سرشناسان قسمتی از ایران زمین است. فارغ از هرگونه حدس و ظن و غرض ورزی شخصی و قومی و جناحی.
یکی از وظایف ذاتی کتاب بخصوص کتب تاریخی شناساندن مفاخر گذشته هر ملت و قومی به فرزندان امروز و آینده آن جامعه است و شناخت و تکریم مفاخر هر ملت فرضی واجب بر آن ملت است که تخطی از آن خبطی نابخشودنی است. در مرحله نخست شناخت صحیح لازم است و باید مفاخر خود را در بستر زمان و مکان و تاریخ درستشان و با مدد از کنکاشهای صحیح علمی و عملی بازشناسی و سپس به حفظ و حراست و بزرگداشت آنها کمر همت ببندیم. همانطور که شناخت صحیح از مفاخر باعث هویت بخشی هر ملتی میباشد و منافع سرشاری دارد عدم بازشناسی درست و ایجاد خلط مبحث در خصوص افراد و رویدادهای تاریخی باعث تخریب واقعیتهای تاریخی و فرهنگی یک قوم و ملت میشود.
متاسفانه امروزه از سوی برخی از کشورها با پیشینه فرهنگی بسیار ضعیف دست درازیهایی به سوی مفاخر دیگر ملل و تصاحب آنها به نفع خود صورت میپذیرد. آنها با این روش در صدد هویت بخشی خویش هستند. این امر ناپسند گه گاهی نیز در داخل کشور و از روی کم آگاهی افراد از اطلاعات علمی تاریخی صحیح و گاه نیز با غرضورزیهای آگاهانه صورت میپذیرد از جمله این موارد مساله نسبت دادن قبر امیر ولی خان دنبلی معروف به پیرولی در خوی ازسوی افرادی ناآگاه به پهلوان محمود خوارزمی مشهور به پوریای ولی است که چند سالی در سطح محلی بدان پرداخته شده است و متاسفانه این شبهه غلط در حال گسترش در جامعه عامه مردم نیز است و هزاران افسوس که در تحقیقات بعدی متوجه شدم که یکی از منابع استناد ناآگاهان د راین امر ارجاع به کتاب پهلوان پوریای ولی نوشته جناب علی صدرایی خویی است که نویسنده معقول آن خودپی به نادرست بودن استنباط علمیاش دراین کتاب برده است و این امر نشات گرفته از تفکربلند علمی ایشان است.
مرحوم محمد امین امامی خویی (صدرالاسلام) در گذشته به سال 1367 ه ق از اکابر خطه خوی در کتاب معروف مرات الشرق در خصوص قبر پیرولی در محوطه تاریخی قبرستان پیرولی چنین بیان میدارد: «از جمله قبور(خوی) قبر امیرولی است که امروزه به پیرولی معروف است و عینا نوشتار روی سنگ قبر را اینچنین ذکر میکند(شخصا رویت کرده است و متاسفانه امروز بکلی خراب و از بین رفته است): و منهما قبر امیرولی " یعرف الحال بپیرولی و هو امیر ولی بن امیر محمود بن امیر منصور الشهره بشاه منصور بن امیر بهلول بن امیر جمشید بن امیر ابراهیم الدونبلی.»
در ادامه تاریخ وفات حک شده بر روی سنگ قبر را 820 ه ق بیان میکند و میافزاید که برای امیر ولی داستانی نزد اهالی این ناحیه نقل است و آن را عینا بیان میکند که شبیه داستان مشهور کشتی گرفتن پهلوان پوریای ولی با کشتی گیر هندی است که امروزه در میان عامه شناخته شده است. تا به امروز هیچ منبع مکتوب و تاریخی به این روشنی در خصوص قبر پیرولی صحبت نکرده است بنابراین با توجه به گفتارهای صدرالاسلام که اتفاقا برخی از افراد با تاکید بر محتوای کتاب او در صدد نسبت دادن قبر پیرولی به پوریای ولی هستند چند نکته قابل استخراج است:
الف): در هیچ جای کتاب مرات الشرق نامی از پوریای ولی برده نشده است و فقط از لفظ امیر ولی استفاده شده است حتی در نوشتار روی قبر نیز که عینا آورده شده این امر صادق است. متاسفانه برخی به خاطر وجود کلمه ولی یا پیرولی و داستان آورده شده در ذیل آن که خود صدرالاسلام هم تاکید دارد که داستان منتسب و در بین عوام رواج دارد درصدد منسوب کردن این قبر به پوریای ولی است.
ب): صدرالاسلام که خود به شخصه قبر پیرولی را دیده است تاریخ فوت نوشته شده بر روی سنگ قبر را 820 ه ق ذکر میکند در حالی که بر آگاهن تاریخ و محققان روشن است که زیست پوریای ولی با اختلاف اندکی در اسناد و مدارک معتبر تاریخی تقریبا در بازه زمانی 653-722 ه ق اواسط قرن هفتم و اوایل قرن هشتم ه ق بوده است فتوت نامه سلطانی- تصحیح محمد جعفر یاحقی – بنیاد فرهنگ ایران – 1350) ج): بر دانایان تاریخ آذربایجان به ویژه منطقه خوی نام خاندان دنبلی نامی آشنا و تاثیرگذار است بسیاری از این خاندان که اصالتا کاشانی هستند از بزرگان و امرا و صاحب منصبان خطه آذربایجان بویژه خوی و پیرامون آن بودهاند و برخی از آنان جزو سرشناسان فرهنگ و تاریخ ایران هستند از جمله: امیرغیاث بیگ سپهسالار شاه عباس دوم صفوی، عبدالرزاق بیگ دنبلی صاحب معاثر سلطانیه، سهیل کاشانی(عبدالرحیم ضرابی دنبلی صاحب مرات قاسان ـ تاریخ کاشان)
با توجه به نوشتار روی قبر نسب پیرولی در نهایت بعد از چند پشت پدر در پدر به امیرابراهیم دنبلی میرسد تمام این افراد با پیشوند امیر معرفی شدهاند که بیانگر منصب حکومتی و نظامی آنها است و نشان میدهد که خود پیرولی نیز از امیران ووالیان منطقه بوده است.
در مرات قاسان نوشته سهیل کاشانی (عبدالرحیم ضرابی دنبلی) که خود از خاندان دنبلی است در فصل شجره خود و خاندان دنبلی و بزرگان این خاندان چنین آورده: «{ردیف} بیست و دویم – امیرولی خان بن امیرمحمود خان: موافق تاریخ الفی ترکی و تاریخ اخشیدیه شهر خوی را تعمیر و مرمت نمود. در میان کردستانات نزاع مذهبی پیدا شد . اکثر شهرستانها به قلاع کوهسار مسکن نمودند . امیر مزبور ....( کلانتر ضرابی، 1378 – ص 340-341)»
همچنین در نسخه خطی کتاب تاریخ دنبلیان نگاشته به سال 1265 ه ق (بهاالدین محمد، تاریخ دنبلیان (نسخه خطی ) از مجموعه اهدایی مرحوم حاج حسن نخجوانی به کتابخانه مرکزی تبریز، شماره 100637-ص 254) در خصوص امیرولی چنین نوشته است: «بنا بر وصیت خود امیرمحمود {مقرر شد} پسر ارشدش امیرولی حکمران گردد . او در آن روزگار{ که} زمانه از سلاطین جور خالی بوده ، بنای آبادی را باز به شهر خوی میاندازد و آنچه که در قوه ایشان بوده سعی در تعمیر شهر و از مقابر اجدادش مینماید تا اینکه اجل را درک کرده و عالم فانی را وداع نمایند در یکی از محلات خوی مدفون میباشد و مزارش زیارت گاه خاص {و} عام است. در السنه افواه مشهور است به پیر ولی. گنبد و بارگاهی داشته الان باز مسجد و صندوقی دارد و محل اجابت دعا.»
نتیجه گیری
با جمع بندی موارد ذکر شده و منابع و شواهد آورده شده که البته شمهای بیش نبود بر صاحبان تعقل و خرد پوشیده نمیماند که صاحب قبر امیر ولی خان دنبلی از حکام مشهور و محبوب القلوب در خطه خوی و در نیمه نخست قرن نهم هجری است و انتصاب این قبر به هیچ وجه من الوجوه به پهلوان محمود خوارزمی مشهور به پوریای ولی (مدفون به شهر خیوه از توایع استان خوارزم در کشور ازبکستان) امکان پذیر و صحیح نیست و بر متولیان میراث فرهنگی و بزرگان اهل علم و تاریخ منطقه آذربایجان به ویژه اهالی خوی و دانشگاهیان و اهل تحقیق واجب است که سنگ قبرجعلی منسوب به پوریای ولی را برداشته نقاب غبارفراموشی از چهره این مزار بزدایند و آرامگاهی با سنگ قبری مناسب به همراه شرح حالی صحیح از امیرولی خان دنبلی جایگزین و نصب نمایند و درحفظ و آبادانی محوطه تاریخی پیرامون این قبرهم همت گمارند. لازم بذکر است که بنده بعنوان یک محقق خرد درراستای و ظایف ذاتی کارم در خصوص زدودن غبار تحریفها و اغلاط از روی حقایق و نمایان ساختن چهره واقعی تاریخ، در محافل علمی مقالاتی چند در این خصوص نگاشتهام و مساله را دنبال نمودهام و در پایان بیان داشته که تمام مسوولیت بارعلمی این نوشتاربرعهده نویسنده است و باکمال خرسندی و افتخار مشتاقانه در انتظاراظهارنظرفرهیختگان و اهل فن هستم وهرگونه کمکی از بنده ساخته باشد باطیب خاطردریغ نمیکنم. باشد که حقیقت دربطن جامعه جاری و ساری گردد و نسل امروز و آیندگان از پیشینه پربار خود بدرستی آگاه و در حفظ و نگهداری آنها کوشا باشند.
نظرات