کاوه میرعباسی در نشست چشمهخوانی مطرح کرد:
در دامستیکنوآر همه چیز از زاویه دید فمینیستی روایت میشود
کاوه میرعباسی با اشاره به رمان «مزرعه» گفت: در دامستیک نوآر همه چیز از زاویه دید فمینیستی روایت میشود و ما دیگر با زنهای منفعل و قربانی محض مواجه نیستیم و آن انفعالی که در آثار کلاسیک پلیسی با آن مواجهایم دیگر دیده نمیشود.
در این نشست نادر قبلهای مترجم رمان «مزرعه» نیز حضور داشت. در ابتدای جلسه کاوه میرعباسی درباره نوآرهای خانوادگی صحبت کرد و سپس مهدی یزدانیخرم روابط پدر و پسر و خانواده را از منظر الهیاتی مورد بحث قرار داد.
کاوه میرعباسی در ابتدا گفت: رمان «مزرعه» را راب اسمیت بعد از سهگانه معروف خود نوشته است. این اثر رمانی است ظاهرا پلیسی. ژانر پلیسی سابژانرهای زیادی دارد. اگر ده سال پیش میخواستیم درباره این رمان صحبت کنیم، آن را یک تریلر روانشناسانه تلقی میکردم اما امروز این اثر را یک دامستیک نوآر یا نوآر خانوادگی مینامم. تریلر روانشناسانه مبتنی بر شخصیتی است که واقعیات را از هرم ذهنی مغشوش خود میبیند و به طور کلی در این رمانها شاهد ویژگیهای خاصی برای پرسوناژها هستیم. ما به موازات هم واقعیت ملوس و همچنین واقعیت عینی از منظر ذهن پرسوناژ را میبینیم. از سمت دیگر نیز شاهد واقعیت عینی و ذهنی و تقابل این دو در تریلرهای روانشناسنانه هستیم.
وی ادامه داد: تیپهای رفتاری که همیشه به ذهن آدمی رواننژند برمیگردد در این آثار دیده میشود. نوآر خانوادگی البته در سینما سابقه بیشتری دارد و برای ادبیات ژانر جدیدی است. جولیا کراچ از جنایینویسانی است که برای اولین بار به این گونه روی آورد و خودش این نام را برای آثارش برگزید.
مترجم «پدرو پارامو» در ادامه عنوان کرد: در تریلر روانشناسانه اغلب آسیب از بیرون وارد میشود اما در نوآر خانوادگی آسیب از داخل است. مکان وقایع یا خانه است یا محل کار یا محیطهای بسته که به نوعی در ادبیات پلیسی کلاسیک هم حضور داشتهاند. این رمان هم در مزرعه اتفاق میافتد. یک ویژگی دیگر دامستیک نوآر این است که از یک زاویه فمینیستی نشان میدهد که خانه محل خطر است و امن نیست. از منظر روابط زناشویی و اعتماد میان زوجین این آثار قابل بحث هستند. یکی از نمونههای سینمایی شاخص این ژانر فیلمی از جورج کورکر به نام «چراغ گاز» است. شروع داستان مزرعه مرا به یاد این اثر انداخت. در چراغ گاز هم با مردی مواجهایم که سعی دارد وانمود کند زنش دیوانه شده است.
میرعباسی نظرگاه روایت را در این اثر نیز مورد بررسی قرار داد و گفت: در دامستیک نوآر همه چیز از زاویه دید فمینیستی روایت میشود و ما دیگر با زنهای منفعل و قربانی محض مواجه نیستیم و آن انفعالی که در آثار کلاسیک پلیسی با آن مواجهایم دیگر دیده نمیشود. در حال حاضر در اکثر آثار پلیسی هم به صورت رایج اگر پرسوناژ زن قربانی نباشد، کاراگاه است. اما در آثاری مانند مزرعه، جریان به شکلی دیگری است. کاراکتر زن در این آثار سرسختانه مبارزه میکند مانند کاراکترهای آثار گلیلیان فیلین که آنها هم در دسته نوار خانوادگی قرار میگیرند. در واقع در نوآرهای خانوادگی، خانواده به پاتیلی تبدیل میشود که در آن جنایت میجوشد. بچهدزدی، حبس و ناپدیدشدن و ... از اتفاقاتی است که در اینگونه رمانها میافتد.
وی ادامه داد: دامستیک نوآر سیمای نوین ادبیات جنایی در قرن 21 است و اتفاقا کتابی نیز با همین عنوان به تازگی منتشر شده است. تمام آثار این ژانر وجه مشترکی دارند از این قرار که در بیشتر آنها همه چیز زیر سر شوهر است و این همان به وجه فمینیستی این آثار برمیگردد. در رمان «مزرعه» نیز تمام این عناصر از نوآر خانوادگی وجود دارد. نزدیکترین افراد خانواده مظهر شرارت میشوند.
میرعباسی در انتهای بخش اول صحبتهای خود گفت: اینکه چرا رمان «مزرعه» را ظاهرا یک رمان پلیسی میدانم هم نیاز به توضیح دارد. در ظاهر داستان هیچ جنایتی اتفاق نمیافتد و پلیسی هم در کار نیست. در ابتدا این اثر مرا یاد «چراغ گاز» انداخت اما نویسنده بسیار هوشمندانه گام به گام خواننده را همراه پرسوناژ اصلی داستان پیش میبرد و کژتابی پایه استدلالهای این پرسوناژ رفته رفته بر خواننده مشخص میشود. روابطی که در این داستان بین پدر و مادر و پسر وجود دارد بر پایه دروغ است. تغییر شخصیت ناگهانی همسر یعنی شوهر نیز از نقاط عطف داستان است. یک سری از نشانهها از سوی نویسنده در این رمان جاگذاری شدهاند مانند برخی از شخصیتهای فرعی مانند پدربزرگ و همچنین منبع شرارتی عظیمتر از آن چیزی که خواننده در ابتدا انتظار داشته است.
سپس مهدی یزدانیخرم در صحبت مختصری درباره آثار قبلی نویسنده این اثر صحبت کرد و سپس به بررسی روابط بین کاراکترهای اصلی این رمان پرداخت. وی گفت: تام راب اسمیت با تریلوژی خود به شهرت رسید؛ «کودک 44»، «گزارش محرمانه» و «مامور 6». او در این آثار سه بخش مهم از تاریخ شوروی را با ماجرایی پلیسی پیوند میزند. در «مزرعه» اما این نویسنده به روابط بین فرزند و خانواده روی میآورد و خواننده را غافلگیر میکند.
وی ادامه داد: درونمایههایی که در آثار قبلی این نویسنده هست در «مزرعه» هم وجود دارد؛ اما اینجا مساله خانواده است. پدر فاسد و پدر پنهان و همچنین فرزند را در این رمان داریم که عملا نشان میدهد نویسنده در این اثر به قصههای کتاب مقدس نگاهی ویژه داشته است و زنانگی خاصی نیز به این رابطه سنتی پدر و فرزند میافزاید که این سنت مسیحی را از پا درمیآورد. راب اسمیت در یک چهارم پایانی رمان خواننده را شگفتزده میکند. او در این اثر قصه را از سمت دیگری روایت میکند.
این نویسنده با اشاره به قهرمان داستان گفت: قهرمان در این رمان پسر نیست و محور اصلی داستان یعنی روابط بین پدر و پسر که به صورت آونگی در سنت اروپایی طنین انداز بوده در اینجا تا حدود زیادی مختل میشود و عنصر خانواده در این اثر به شکلی دیگر بروز میکند. «مزرعه» به سنت فکری الهیات مسیحی یعنی رابطه پدر پسر و روحالقدس حمله میکند. عملا در این اثر ساختار خانوادگی دچار شری باستانی شده و در نهایت به فروپاشی میانجامد و راب اسمیت این فروپاشی را در مرز جنون و عقلانیت روایت میکند.
نویسنده «خونخورده» در انتها افزود: خواننده بارها و بارها در طول رمان از خود میپرسد که مقصر کیست. شر و هولی که در رمان وجود دارد برآمده از فضای تاریکی است که از پس سالیان به این خانواده وارد شده است. این اثر را میتوان از چندین وجه خوانش کرد و مفهوم کلاسیک خانه در این اثر از هم میپاشد.
همچنین کاوه میرعباسی در انتهای این نشست در بخش دوم صحبتهای خود عنوان کرد: تجربه زیستی در خلق فضاهای نو به شدت تاثیرگذار است. در 15 فوریه سال 2014 این نویسنده مقالهای در «ساتردی تایم» نوشت که نشان میدهد تجربیات زیستی او در نگارش این رمان تا چه اندازه موثر بوده است. دستمایههای این رمان واقعی است که در جاندار کردن این اثر نقش مهمی را ایفا میکرده است.
نظر شما