با انتشار جلد اول «دایرهالمعارف سازهای ایران» با پژوهش و تالیف درویشی، در سال 2002 موفق به کسب جایزه جامعه بینالمللی اتنوموزیکولوژی شد. جلد دوم این دایرهالمعارف هم منتشر شده و این روزها او مشغول آخرین صفحات بخش اول جلد سوم است. و کار هنوز ادامه دارد...
علاوه بر این، او کتابهای دیگری هم دارد. در کنار کارهای پژوهشی، درویشی پیوسته آهنگسازی هم کرده است. آلبومهایی نظیر «موسم گل»و سمفونی کلیدر که چند سال پیش در سالن وزارت کشور تهران اجرا شد از آن جمله است. او موفق به کسب جوایزی در حوزه موسیقی فیلم هم شده است و برای چندین و چند فیلم سینمایی آهنگسازی کرده است.
پروژههایی نظیر «عبدالقادر مراغی» هم که به صورت آلبوم منتشر شد، حاصل همکاری دو وجه پژوهشگر و آهنگساز درویشی است.
مجموع محصولات موسیقایی عمر پر بار محمدرضا درویشی و تلاشش در جهت ثبت و ضبط موسیقی نواحی ایران باعث شد، به بهانه روز جهانی موسیقی به سراغ او برویم که به راستی در جهت جهانی شدن موسیقی ایران کوشیده است.
مشروح این گفتو گو در پی میآید؛
ابتدا بفرمایید که جلد سوم دایرهالمعارف سازهای ایران، شامل چه سازهایی میشود و در چه مرحلهایست؟
جلد سوم دایرهالمعارف سازهای ایران به سازهای بادی اختصاص دارد که نام دقیق آن، سازهای هوا- صدا یا ایروفون است. یعنی سازهایی که از طریق هوا به ارتعاش در میآیند. اساس کار من در تدوین همه مجلدهای این دایرهالمعارف به این صورت است که هر جلد، شامل دو کتاب یا دو بخش میشود که با هم چاپ شده است. جلد اول، شامل سازهای زهی مضرابی و آرشهای میشود. جلد دوم، شامل سازهای کوبهای میشود؛ منتها بخش اولش، شامل کوبهایهای پوستیست یا پوستصداهاست؛ مثل دهل، دایره، تنبک، دف و... و بخش دوم، شامل سازهای کوبهای بدون پوست یا ایدیوفونها یا خودصداها است. مثلا سنج یک ساز کوبهای هست، منتها پوستی نیست. به این ترتیب، جلد دوم میبایست در دو مجلد به چاپ میرسید که در یک کتاب، جمع شده است. نقشه پراکندگی این سازها در ایران هم در هر کتاب آمده است.
امکان دارد سازی در مناطق مختلف تکرار شده باشد یا اینکه هر ساز، بومی یک منطقه است؟
من در عکسهای مختلف، ساز را در مناطق مختلف ایران با تغییراتش نشان دادهام. انواع ناقوسها، زنگها و حتی زیورآلات زنگولهدار در جلد دوم آمده است. هر چیزی که صدا بدهد را شامل میشود.
گردآوری منابع این دایرهالمعارف چند سال طول کشید؟
من منابع تمام جلدها را با هم گردآوری میکردم. من از سال 1360 این کار را شروع کردهام و الان سال 98 است. نقشه سفرهای من به مناطق مختلف ایران در کتابها آمده است. هر یک از این مسیرها، چندین و چند بار پیموده شده است.
چرا مسیر سفرها تکرار شده است؟
چون گاهی یک مسیر را میرفتم و یک هفته وقت داشتم، در آن مدت کارم تمام نمیشد. نمیتوانستم بیست روز در منطقه بمانم. در دانشگاه تدریس داشتم یا هر کار دیگر، باید به تهران برمیگشتم.
جلد سوم در چه مرحلهای است؟
جلد سوم حجمش زیاد شد. با مشورت با ناشر، قرار شد، جلد سوم در دو کتاب منتشرشود. بخش اول از جلد سوم و بخش دوم از جلد سوم. اصل موضوع در این مجلدها، طبقهبندی و چیدمان سازها است.
شما بر چه اساسی سازها را طبقهبندی کردید؟
بر اساس جنس ماده مورد ارتعاش. اما سازهای بادی همیشه پیچیدهترین طبقهبندی را دارند. بخشی ازسازهای بادی زبانه دارند، مثل سرنا. وقتی در سرنا دمیده میشود، هوا باعث ارتعاش زبانه میشود. زبانه، ایدیوفون است؛ جسم سخت قابل ارتعاش. در سازهای ایروفون، هوا مرتعش میشود و در ایدیوفون، جسم سخت مرتعش میشود. ایدیوفونها در جلد سوم، شامل خانواده سرناها و گروهی از کرناها میشود که تعدادشان زیاد است. در همهجای ایران هست، به جز در فرهنگ ترکمنی. اما در هر منطقه ساز مخصوص به خودش را دارد؛ شکل و شمایلش و تکنیک اجرایی آنها متفاوت است.
بخش دوم از جلد سوم سازهای ایران، شامل چه مواردی میشود؟
بخش دوم جلد سوم، با سازهای ایروفون شروع میشود؛ خانواده نیها، نیلبکها، سوتکها که خودش انواع دارد. بخش دیگری هم هست با عنوان ایروفون- ایدیوفون؛ منتها این ایدیوفون، دیگر زبانه نیست، لب است. مثل شیپور. پس لب هم یک شیء قابل ارتعاش است. این در هیچ ردهبندی در جهان نیست. این ویژگی در خانوادهای کرناها، نفیرها و شاخها در ایران است. و بخش دیگر؛ ایدیوفون-ممبرانوفون است. ممبران، پوست است. مثل پوستی که روی تنبک میکشند. اینها هم آخرین خانواده سازها از بخش دوم، جلد سوم هستند.
چند جلد دیگر از دایرهالمعارف باقی مانده است؟
جلد بعدی شامل سازهای موسیقی دستگاهی است و سازهای ابتکاری و سازهای تغییریافته. مثل کارهایی که استاد قنبری مهر انجام دادهاند. و جلد بعد دیگر ارجاعات موسیقایی به نقوش، مینیاتورها، تندیسها، مهرها و اسناد موسیقی است. که من دیگر حوصلهاش را ندارم. اینها را به تیمی از شاگردانم میسپارم که انجام دهند. دیوانها، سفرنامهها، لغتنامهها و .... اینها همه فیش شدهاند. از چهل سال پیش! از سال 60 شروع به فیش کردن اینها کردهام. هر چه دیوان که در دسترسم بوده و حتی دیوانهای کمتر شناخته شده را فیش کردهام. در این فیشها به نام سازها، اصطلاحات موسیقی توجه داشتهام که از این کتابها استخراج شده است. که دیگر نه به عمر من قد میدهد و نه در توان و حوصله من هست. اینها را در اختیار تیمی قرار میدهم که کار را ادامه دهند. در اینجا لازم است از آقای محمد افتخاری، ویراستار دایرهالمعارف، و همه گروهی که کار در شکل دادن به این کتاب هستند و به ویژه آقای سید محمد موسوی، مدیر موسسه فرهنگی- هنری ماهور که با همه مشکلات موجود در خصوص چاپ و کاغذ، پیگیر انتشار و به ثمر رسیدن این زحمات هستند، قدردانی کنم.
شما از بنیانگذاران جشنواره موسیقی نواحی هستید.
قبل از آن، من «هفت اورنگ» را داشتم، «آیینه و آواز» را داشتم، «آئینهای حماسی» را داشتم که در حوزه هنری برگزار میشد. بعدها من بخش نواحی را از جشنواره فجر جدا کردم. و به خاطر اهمیتش آن را به صورت جشنوارهای مستقل برگزار کردم. و از تهران هم خارجش کردم و به کرمان بردم.
در طول همه این سالها، یکی از نگرانیهای شما این بود که این نغمهها، سازها و نوازندگان فراموش شوند.
من ضبطهای زیادی از این موسیقی داشتم و بخشهایی از آنها را منتشر کردم. من بالغ بر صد و اندی ساعت از موسیقی نواحی ایران، البوم منتشر کردهام. هم در حوزه هنری و هم در انتشارات باربد و هم در موسسه ماهور.
بعد از سی و هشت سالی که از شروع کار شما میگذرد، الان چقدر از آن آدمها هستند؟
از آن آدمهایی که من صدای ساز یا آوازشان را ضبط کردهام، دو درصد هم باقی نماندهاند. استخوانهاشان هم پوسیده است. تک و توک ماندهاند.
چه حیف!... این البته اهمیت کار شما را بیشتر میکند. باز دست کم صدای ساز و نغمههای موسیقیشان ضبط شد و با استخوانها، نپوسید.
من نه برای خوشامد کسی این کار را کردم و نه به دعوت کسی. عشق خودم بود. منت هم سر کسی ندارم. لذتش را هم خودم بردهام.
لذت کار پژوهشی برای شما چیست؟
برای من... من اصلا حتی به چاپ این کار فکر نمیکردم. آن لحظاتی که در روستاها کار میکردم، کیف میکردم. چون میدانستم که اینها آخرین نسل هستند. و این شانس را هستی به من داد که بتوانم با آخرین نسل از خنیاگران بینام و نشان این سرزمین مواجه شوم. کافی بود من پانزده سال، دیرتر متولد میشدم. بخش عمدهاش را از دست میدادم.
شما در کتابهای مختلفتان به فرهنگ و حکمت شرقی توجه داشتهاید...
همچنان من آن نگاه را دارم و شدیدتر هم شده است.
موسیقی نواحی به صورت سینه به سینه منتقل شده؛ بدون پشتوانه فلسفی، فکری و دانشگاهی.
دانشگاه را که اصلا بگذارید کنار. دانشگاه جز بدآموزی فرهنگی، چیزی ندارد. بچهای که از دوسالگی، کیفکش پدر نوازندهاش است، به طور سیستماتیک این موسیقی را یاد میگیرد. مدرسه او، مجالسی است که پدرش درش نوازندگی میکند. مدرسهاش، خانهاش است. آن آموزش، سیستماتیک است. نه این آموزش قراضه، نیم بند و اشتباهی که در دانشکدههای موسیقی ما ارائه میشود. این آموزش اشتباه است. برای چی من از دانشگاه بیرون آمدم؟! چون سیستم آموزش موسیقی اشتباه بود. چرا کسی که میخواهد تکنواز تار شود، باید درس هارمونی و کنترپوان و سازشناسی بخواند؟ به دردش نمیخورد. در دانشکدههای ما همه چیز وارونه است. اصلا نظام آموزشی در دروس علوم انسانی اشتباه است. از فلسفه گرفته تا موسیقی.
آیا موسیقی نواحی مناطق مختلف ایران، ارتباطی با هم دارند؟ و یا حتی میتوان ارتباطی بین موسیقی نواحی کشورهای مختلف پیدا کرد؟
من تزی به نام «تبدیلات» دارم. تبدیلات با تغییرات فرق میکند. در تغییرات، ماهیت عنصر عوض میشود. یعنی چوب را که بسوزانید به کربن تبدیل میشود. یعنی یک عنصری دیگر میشود. اما در تبدیلات چنین نیست. شما دانهای را در خاک میکارید. در شرایط مناسب، آن دانه ریشه میزند. ریشه به ساقه تبدیل میشود. ساقه به تدریج کلفت میشود و به تنه تبدیل میشود. از این تنه شاخههای کلفتتر بیرون میآید. از آن، شاخهها، شاخههای نازکتری و از آنها هم گل یا میوهای که هر یک اجزایی دارند. در واقع، اینها اجزای به هم پیوسته هستند که به هم تبدیل میشوند. در موسیقی هم چنین است. شما در هر ناحیهای یک مقام اصلی دارید، علی رغم تمام تنوعاتی که وجود دارد. از لالایی مادران تا چیزی که برای سوگ میخوانند، یا چیزی که باهاش میرقصند یا ترانههای شادیانه و چیزهایی که خانمها در شالیزار میخوانند و... انواع و اقسام موسیقیها دیده میشود، اما این صورت است. در باطن شما با یک مقام اصلی سر و کار دارید که این در تبدیلات خودش، صورتهای مختلف ایجاد کرده است. وقتی عصاره نمونههای مختلف را بگیرید به نمونه اصلی میرسید. به هر منطقه ایران که بروید، از بوشهر تا گیلان و بلوچستان و... در هر منطقه ما یک مقام اصلی داریم. این گام نخست تبدیلات است. در حال نوشتن رساله کوچکی هستم به عنوان «مقدمهای بر تئوری تبدیلات». گام دوم، برای من، اگر زنده باشم،... چون امکان دارد که من امشب، سرم را روی بالش بگذارم و دیگر بیدار نشوم. زندگی به همین راحتی است. مرگ از تولد، خیلی آسانتر است. من در این سفرهایم با شرایطی مواجه شدم که حس کردم، آنور مرگ هستم. این که الان زنده هستم، خیلی جای تعجب دارد. هر چه فکر میکنم؛ چگونه من تا الان زنده ماندهام، خودم تعجب میکنم.
اما گام دوم این است که، من کمکم دارم به این نتیجه میرسم که موسیقی کل فلات ایران، دارای یک یا دو نمونه اصلی است. علی رغم تمام تنوعاتی که از آذربایجان در شمال غربی ایران در فرهنگ موسیقی وجود دارد تا جنوب شرقی ایران. من چون چهل سال در موسیقی ایران سفر کردهام، این نمونههای اصلی را درک میکنم، در نگاه اول، انگار شما از یک کشور به کشور دیگر رفتهاید. اما من رشته زنجیرواری که تمام این مناطق را به هم متصل کرده، میبینم. گام دوم «تبدیلات» در نگاه من این است که فلات ایران در موسیقی، دارای یک یا دو نمونه مادر است. در مرحله سوم، این پژوهش به کشورهای اطراف ایران میرسد. آن موقع، دیگر استخوانهای منم پوسیده است. الان برای این کار، در حال تربیت یک سری شاگرد هستم.
که چه کار کنند؟
که بعد از مرگ من، این پروژه تبدیلات را ادامه دهند. الان در حال آموزش دیدن هستند. هنگامی که ما مدرسه میرفتیم به ما میگفتند که در جهان، چهار نژاد انسانی وجود دارد؛ نژاد سیاه، سفید، سرخ و زرد. الان این حرف، فحش است. الان حتی در آمریکا هم به سیاهپوستان میگویند؛ آمریکاییهای آفریقایی تبار. من بر این باور هستم که بر اساس اندیشه «وحدت وجود»، در کل جهان یک نژاد وجود دارد و در زبانشناسی هم ثابت شده که تمام زبانها از یک زبان منشعب شدهاند. اگر فرم صورتها یا رنگ پوست انسانها در مناطق مختلف تغییر کرده است، این تفاوتها به خاطر اقلیم است. در موسیقی هم، همین اتفاق میافتد. من به دنبال این هستم. عمرم دیگر جواب نمیدهد که اثبات کنم در کل هستی یک موسیقی وجود داشته است. همین حالا هم من نمونههایی دارم که اگر شما به زبان دقت نکنید، متوجه نمیشوید این موسیقی به کجا تعلق دارد. این قطعات را در کنفرانسهایم پخش کردهام. ابتدا فکر میکنند متعلق به برزیل است، بعد میگویند ارمنی است، بعد هند، بعد آذربایجان و...
ژنها هم ریشه مشترک دارند. من روی اعداد و الفبا هم این پژوهش را انجام دادهام.
چی شد که به این ایده رسیدید؟
این یک کنجکاوی بود دیگر. من خیلی چیزهای دیگر هم طراحی کردهام که ربطی به موسیقی ندارد. اما این تبدیلات بر اساس چهار قانون اتفاق میافتد؛ حرکت در جهت عقربههای ساعت، افزایش یا کاهش یک زائده، تصویر آینهوار و........
و یک نکته دیگر؛ حرکت همه چیز در هستی از راست به چپ است؛ حرکت تمام سیارات؛ کره زمین، خورشید، ماه، طواف دور کعبه از راست به چپ است، تمام مسابقاتی که در پیست انجام میشود؛ از موتور و دوچرخه و دو میدانی و... سوار اسب که میشوید، از چپ سوار میشوید، اگر نه اسب تور ا به زمین میزند. اما تنها چیزی که راستگرد است، ساعت است. چون زمان فانی را نشان میدهد. من ساعتی طراحی کردهام که عقربههاش چپگرد است.
از این طرح میخواستید به چی برسید؟
برای این که در زمان صرفهجویی میشود. در صورتی که عقربه کوچک، از چپ بگردد، حدود یک یا دو ثانیه در زمان صرفهجویی میشود. یک جزوه هم در این زمینه نوشتهام. منتها کی گوش میدهد به این حرفها. این نسبت اما نسبی است. یک متر را میگویند 100 سانتیمتر است. کی گفته؟ من میگویم 103 سانتیمتر است. کی گوش میدهد. مثل یک لیتر، یه گالن و... اینها وقتی جا افتاد که تکنولوژی و ارتباطات در مقیاس امروزیاش نبود. امروز اگر من بگویم یک متر، چرا باید 100 سانتیمتر باشد به من میخندد. یا اگر حرف از ساعت چپگرد بزنم، میگویند دیوانه است.
برگردیم به رساله «تبدیلات» شما در موسیقی. پس موسیقی نواحی سراسر جهان به هم مرتبط است؟
تمام آنها مشمول قانون تبدیلات میشود. من تا اینجا اثبات کردهام که موسیقی هر ناحیه، مثلا بلوچستان، در داخل خودش شامل تبدیلات است. و در صدد این هستم که اثبات کنم که موسیقی کل ایران هم، مشمول قانون تبدیلات است و دارای یک یا دو مقام کلیدی است.
این قانون تبدیلات، شامل طول زمان هم میشود؟... مثلا در موسیقی امروز ایران، نغمههای موسیقی ایران باستان هم شنیده میشود؟
من چیز درست و حسابیای به نام موسیقی امروز ایران نمیشناسم. مگر باقیماندههای موسیقی نواحی ایران.از نظر من، موسیقی دستگاهی، فقط ده درصد کل موسیقی ایران است. باقی، موسیقی نواحی است.
بسیار خوب. در مورد همان موسیقی نواحی صحبت کنیم. آیا این قانون تبدیلات، شامل ساختار عمودی در طول زمان هم میشود؟
حتما میشود. حتما سرنایی که رمضان عزیزی در شیروان خراسان زده، به نسبت هزار سال پیش حتما عوض شده است. هر چند که این موسیقی، نسل به نسل منتقل شده، منتها به خاطر تغییر مناسبات اجتماعی در هر دورهای، این موسیقیها هم به تدریج تغییر میکند. منتها در دورههای قدیم، مناسبات اجتماعی، خیلی کند تغییر میکردند. یعنی شیوه زندگی در دوره افشاریه تا دوره سلجوقیه، ان قدر تفاوت نداشته. در نتیجه نغمهها هم چندان تغییری نداشتهاند. اما در دوره قاجار و پهلوی، تغییرات فاحشی صورت گرفته است. یعنی زمان هر چقدر که جلوتر میآید، بر میزان تغییرات هم افزوده میشود.
بعد از پروژه عبدالقادر مراغی، پروژه دیگری در حوزه موسیقی و ضبط دوباره قطعات نداشتید؟
روی تصنیفات دوره صفوی کار کردیم که منتشر میشود. شامل هفت قطعه آوازی و بیست و یک قطعه سازی میشود.
این قطعات شناخته شده بود؟
شخصی بوده به نام شاهزاده کانتیمر اوغلو از کشور مولداوی که در دوره عثمانی به استانبول مهاجرت میکند. او کتابی منتشر میکند و مجموعهای از تصنیفها را به خط نت عددی-ابجدی مینویسد. در دوره صفوی، یک سری از موسیقیدانها به خاطر ستمی که شاهان صفوی، به ویژه شاه طهماسب، بر موسیقیدانها روا میداشتند، ا از ایران فرار میکردند. نود درصدشان به دربار عثمانی پناهنده میشدند. ده درصدشان هم به هند میرفتند. یا اینکه در جنگها، هنرمندان، صنعتگران و نقاشان و معماران درجه یک را به عنوان غنیمت جنگی میگرفتند و به دربار عثمانی میبردند. از توی این غنیمتهای انسانی، موسیقیدان، خواننده و نوازنده در میآمد. اینها در آنجا آثاری میساختند. این آثار معروف شد به «عجملَر»، یعنی عجمها. این آثار را آقای کانتیمر در یک کتاب جمعآوری کرد. قبل از اینکه این کتاب را من در استانبول پیدا کنم، یک سری دستنویس داشتم که بالایش یک مهر بزرگ زده بودند؛ «عجملر» که نوازندگان ترکیه حواسشان باشد و اجرایشان نکنند. که اینها ترکی نیستند. اینها ایرانی هستند. ما این قطعات را اجرا کردیم.
قطعات را کجا اجرا کردید؟
در تهران و در استودیو بل اجرا و ضبط شده است. من سرپرستی گروه عبدالقادر را به بهزاد میرزاپور واگذار کردم که اینجا دایره میزند. خیلی هم خوش صداست و روی ایقاعات هم از من مسلطتر است، قطعات آوازی را هم خودش خوانده است. ایشان الان سرپرست گروه است. با موسسه ماهور هم صحبت کردم. مجوز شعرها را هم گرفتهاند و فقط کتابچهاش مانده است که بخش تاریخیاش را من باید بنویسم، بخش مقامها را آقای بهزاد میرزاپور مینویسد. من منتظرم این چند صفحه آخر دایرهالمعارف را هم بدهم و بروم سراغ آن کار. اینها آخرین قطعات موسیقی قدیمی ایران از دوره صفویه است. بعد از آن ما به یک دوره سیصد ساله سکوت برخورد میکنیم. تا میرسیم به دوره ناصرالدینشاه که یکدفعه سر و کله ردیف و دستگاهها پیدا میشود. به همین دلیل هم بعد از آن قطعات دوره صفوی، هیچی از موسیقی قدیم ایران نیست. به خاطر جدالی که بین ایران شیعه و عثمانی سنی بود. مدام در جنگ بودند. و صفویه میخواست هر چه که از تسنن در فرهنگ و موسیقی باقی مانده را از بین ببرد. شیوه این تصنیفهای صفوی، خیلی به شیوه عبدالقادر نزدیک است. آنها تلاش کردند که این شیوه هم منسوخ شود. بعد هم که یک دوره سیصد ساله سکوت در موسیقی بود و همهاش هم جنگ و گریز بود. مثلا در دوره افشاریه ما اصلا پایتخت نداشتیم. معروف است که در آن زمان، پایتخت ایران، زین اسب بود. مدام در حال کشورگشایی بودند. بعد هم که زندیه بود و دوباره جنگ. تا دورهی قاجار، که از دوره ناصرالدین شاه، ردیف دستگاهی داریم.
آیا جایزه جهانیای که شما برای تالیف جلد اول دایرهالمعارف سازهای ایرانی گرفتید، باعث شد که دایرهالمعارف به زبانهای دیگر هم ترجمه شود؟
خیر. من در سال 2002 از جامعه بینالمللی اتنوموزیکولوژی این جایزه را گرفتم.
عکس آقای شایگان را به دیوار اتاقتان زدهاید. فکر میکنید در این آشفته بازار، تفکر شرق هنوز توان مقابله با جهان امروز را دارد و میتواند راهی نشان دهد؟
شایگان استاد نادیده من بود. بله. هنوز هم میتواند راه گشا باشد. اما نه آن تفکری که آقای شایگان در کتاب «آسیا در برابر غرب» نوشته است. کتابهای بعدیاش را باید بخوانید. الان دیگر نمیتوان با خطکش، خطی میان شرق و غرب کشید. در واقع، غرب شرقزده شده و شرق هم غربزده. نوعی التقاط بین شرق و غرب ایجاد شده. البته درک عمیق این التقاط، کار آسانی نیست. گاهی برخی از افراد ذوقزده میشوند و فکر میکنند، همین که تار را با ارکستر سمفونیک همراه کردند، کار تمام است. نه! این طور نیست! این اتفاق، ابتدا باید در اندیشه حل شود. وقتی جلد دوم دایرهالمعارف سازهای ایران منتشر شد، فردی در مطبوعات ایران نوشت؛ با اغماض، یک کتاب درجه سه است. او چندین سال، علیه من مطلب مینوشت.
در پاییز همان سال، غروب یک روز، زنگ در خانه من به صدا درآمد. در را باز کردم، دیدم پستچی است. نامه سفارشی داشتم. روی پاکت را که نگاه کردم دیدم نامه از طرف برونو نِتِل، پدر اتنوموزیکولوژی جهان بود. من کسی را در دانشگاه ایلینویز آمریکا نمیشناختم. الان 95 سالش است. تمام پروفسورهای اتنوموزیکولوژی جهان، شاگردان او هستند. که در آن نامه، روش طبقهبندی سازها را مورد توجه قرار داده است.
نظر شما