اسلامی میگوید: هماکنون جمهوری اسلامی ایران با درک صحیح از بینظمی دوران گذار در پی جابهجایی نقش خود است و در حال حاضر به عنوان یک قدرت منطقهای فعال در طراحی هندسه آینده نقش جدی خواهد داشت. ولیکن ما نیازمند ادبیاتسازی در این زمینه هستیم.
از نحوه آشنایی خود با این کتاب و دلیل آنکه آن را برای ترجمه و انتشار مفید یافتید بگویید.
این کتاب از سوی یکی از اساتید دانشگاه به بنده معرفی شد. به نظرم با توجه به فضای تحولات شکل گرفته در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا و موضوع لیبی و سوریه و نوع مواجهه دولتهای بزرگ به نظرم موضوع کتاب خیلی مفید بود و میتوانست تا حدودی به ابعاد نظری پیرامون مداخلههای قدرتهای بزرگ و بالاخص اعضای دارای حق وتو بپردازد. از این رو کتاب مورد توجه من قرار گرفت.
یکی از نخستين پرسشها در مواجه با این کتاب و کتابهایی از این دست، آن است که این آثار چه تعریفی از مفهوم آسیا را مدنظر قرار میدهند؟ نقطه تمرکز اثر بر کشورهای آسیای شرق و جنوب شرقی است و در عین حال در متن و ضمیمه به یکی دو کشور عربی هم اشاره دارد. اگر بنا بود مفهومی از آسیا مدنظر قرار بگیرد که تنها کشورهای شرق آسیا را پوشش میدهد و ایران و کشورهای عربی را در قالب خاورمیانه تحلیل میکند، حضور عربستان در کتاب بیمبنا بود و در حال حاضر هم شمول اندک کتاب، جامعیت زیرعنوان آن یعنی «آسیا و مسئولیت حمایت» را زیر سوال میبرد. ممنون میشوم اگر کمی درباره مفهومی که نویسنده از آسیا مفروض میگیرد توضیح دهید.
مولف از منطقه شرق آسیا است و طبعا بیشتر در فضای شرق اسیا قلم میزند و کتاب مینویسد. از سوی دیگر مجموعهای از مقالات اوست درباره ار. تو. پی و یا مسئولیت حمایت که برخی از آن درباره شرق آسیا است و برخی در رابطه با غرب آسیا و شمال آفریقا.
محسن اسلامی
به همین جهت غلبه با آسیا است اما مدلهای امنیتسازی شرق و غرب تفاوت دارد و یا بازیگران متفاوت دارد ولی مولف سعی کرده یک رویکرد آسیایی به کتاب بدهد. اگر چه وی از دو واژه و عبارت معروف «منا» و «وانا» استفاده میکند که اولی مختص خاورمیانه و شمال آفریقا و دومی شامل کشورهای عربی به اضافه ایران و ترکیه است. ولی رویکرد نگاه به شرق است و به دنبال آن است که سهم آسیا بیشتر شود و این ادبیاتسازی که مولف به دنبال آن است به نظرم یکی از جنبههای مثبت کتاب است.
مداخله بشردوستانه و مباحثی از این دست، مباحثی عام (یونیورسال) تلقی میشوند. ولی کتاب ژئوپلتیک مداخله در پی ارائه نگاهی آسیایی به مقولاتی از این دست است. آیا این نگاه در پی به چالش کشیدن هویت یونیورسال این مفاهیم است و آنگونه که ما با مباحثی نظیر حقوقبشر اسلامی در برابر رویکرد جهانشمول به مقوله حقوق بشر مواجه هستیم، این کتاب هم در پی ارائه ایده آسیایی «مسئولیت حمایت» و مداخله بشردوستانه است؟ آیا آلترناتیوی ارائه میدهد و این آلترناتیو از جنس حقوق بشر اسلامی در برابر مفهوم عام حقوق بشر است؟
بله مولف میخواهد صدای نظرات آسیایی که در شرق چین و هند و ژاپن و به نوعی آسه آن نقش ایفا میکنند و در غرب آسیا بازیگرانی چون ایران و خیزشهای متعدد در کشورهای عربی را منعکس کند. از سوی دیگر میخواهد نقطه عطف و شروع را شرق تصور کند. واژه ایستفالیا به نوعی در همین راستا و در برابر وستفالیا تعریف میشود. بحث نوع برخورد غرب در برابر تحولات سوریه از دیگر موارد است. اینکه مداخله چگونه میباید مشروعیت یابد و اصولا مصادیق مداخله برای حمایت یا همان مسئولیت حمایت کداماند؟
مولف نکته جالبی را طرح میکند و آن موافقان و مخالفان مداخله بر اساس ار. تو. پی. است. به هر حال مداخله برای تغییر رژیم معنا ندارد بلکه مداخله برای حفظ جان شهروندان غیرنظامی است. این مساله در لیبی به وضوح مشاهده میشود و سرنگونی قذافی منجر به اوجگیری چالشهای نظری شد. چالشهایی که در آینده میتواند در جهان مشاهده شود. مثلا رویکرد دولت آمریکا در مواجهه با دولت قانونی مادورو در ونزوئلا میتواند با بهانههایی چون اصل آر. تو. پی. پیگیری شود.
یکی از مفاهیمی که در این کتاب طرح شده و جالب توجه است و در سوال پیشین نیز به آن اشاره کردید، تبیین نظم ایستفالیایی در برابر نظم وستفالیایی است. این عده را تا چه حد میتوان جدی گرفت و امکانات و امتناعات آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظرم رویکرد جالبی است. ما در دانشگاههای خود همواره با این مساله روبهرو هستیم که خاستگاههای وستفالیایی بسیار غلبه دارد در حالی که جهان در حال تغییر است و میتوان سخن از کنشگران جدید در دوران جدید را به میان آورد. دورانی که به دوران گذار مشهور است و در دوران گذار کنشگران جدید ظهور میکنند و این بازیگران میتوانند به واسطه بینظمی غلبه یافته نقشآفرینی داشته باشند و در نظم پسا گذار سهم عمده داشته باشند.
اما این موضوع یک بستر نظری میخواهد و لذا طرح ادبیات ایستفالی در برابر وستفالی خود یک مقدمه بسترساز در پارادایمهای آینده است. هماکنون جمهوری اسلامی ایران با درک صحیح از بینظمی دوران گذار در پی جابهجایی نقش خود است و در حال حاضر به عنوان یک قدرت منطقهای فعال در طراحی هندسه آینده نقش جدی خواهد داشت. ولیکن ما نیازمند ادبیاتسازی هستیم. یادم هست در یک ملاقات با یک مسئول چینی به این نکته اشاره کردم که ما در غرب آسیا و مساله سوریه یک مدل ثبات سازی و امنیت آفرینی طراحی کردیم و توانستیم به مهار گروههای تروریستی و ثبات در غرب آسیا کمک کنیم و این کار را شما در شرق آسیا میکنید. نقطه اشتراک ما درونزا بودن مدل است و همین مساله در حال جا افتادن است. ولی باید متن تولید کرد و ادبیاتسازی نمود. این کتاب در نوع خود به دنبال معرفی سهم آسیایی در ادبیاتسازی است.
کتاب ژئوپلتیک مداخله در سال 2014 منتشر شده است. از آن سال تا کنون تکاپوهای عملی و نظری در زمینه مسئولیت حمایت و مداخله بشردوستانه همچنان ادامه داشته و با توجه به جوان بودن این مباحث احتمالاً تبیینهای متفاوت و تازهای نیز از این مفاهیم ارائه شده است. درباره مطالعات نظری در زمینه مداخله بشردوستانه به ویژه در سالهای اخیر چه میتوان گفت؟ مطالعات جریان اصلی در این حوزه و مطالعات آلترناتیو در این زمینه به چه سمتی حرکت میکنند؟
بله به نظرم رویکرد آینده با این سنخ موضوعات بسیار سروکار دارد و با ظهور قدرتهای جدید در سطح جهان همچون چین و روسیه و در سطح مناطق مختلف جهان همچون ایران و غرب آسیا، رویکردهای نظری پیرامون مداخله خیلی اهمیت دارد. مساله سوریه کاملا در این راستا ارزیابی میشود. یعنی مقاومت روسیه و چین در برابر گفتمان غربی اصل ار. تو. پی. و یا در ونزوئلا میتواند به گسترش مباحث نظری پیرامون چگونگی استفاده از این اصل بینجامد.
در مقدمه کتاب از لزوم معرفی نگاه جمهوری اسلامی به مقولههایی نظیر مسئولیت حمایت گفتهاید. آیا در این زمینه تلاشی صورت گرفته است؟ تبیین این نگاه در سطح بینالملل تا چه میزان از منظر روابط بینالملل برای ایران لازم است؟
به هرحال جمهوری اسلامی ایران با مداخله مخالف است و این اصل را ابزاری در اختیار قدرتهای بزرگ آن هم برای تغییر رژیم میداند. از این جهت در سطح سازمان ملل با حمایت از قطعنامههای احترام به اصل حاکمیت کشورها کار را به جلو میبرد. به نظرم در خصوص سوریه کاملا با بهرهگیری از همین رویکرد توانست در برابر زیادهخواهی آمریکاییها ایستادگی کند. طبعا هر چه نگاه آسیایی و دولتهای جبهه مخالف غرب تقویت شود میتواند زمینه استقلال کشورها را بیشتر تامین کند. حتی ایران میتواند بانی قطعنامههای مشابه در این خصوص باشد.
آیا انتخاب کتاب ژئوپلتیک مداخله برای ترجمه در چارچوب یک برنامه پژوهشی صورت گرفته است؟ کمی درباره آثار دیگری که در دست تحقیق و ترجمه دارید توضیح دهید.
به هرحال به آن جهت که بیشتر این کتاب متاثر از شرایط منطقه غرب اسیا و شمال افریقا بود و حقیر نیز در این حوزه در دانشگاه کار میکنم میتوان آن را مرتبط با حوزه تخصصی کاریام تصور کرد. کارهای دیگر بیشتر به حوزه سیاست خارجی برمیگردد.
نظر شما