استیون لویتسکی و دانیل زیبلات، نویسندگان کتاب «دموکراسیها چگونه میمیرند» میگویند: ما حامی مشتاق دموکراسی هستیم، اما فکر نمیکنیم که احزاب برای دموکراتیک بودن باید نامزدهای خود را به شیوه دموکراتیک انتخاب کنند. در بسیاری از دموکراسیهای مستقر در سطح جهانی، از جمله در بخش وسیعی از تاریخ ایالات متحده، نیروهای داخل احزاب نقش مهمی در انتخاب نامزد انتخاباتی داشتهاند.
شما حدود بیستسال از فرآیند پژوهشتان را در مطالعه فرآیند مرگ دموکراسی در کشورهایی غیر از آمریکا گذراندهاید، چه شد که حس کردید نیاز دارید توجه خود را معطوف به ایالات متحده کنید؟
سال 2015، وقتی رقابتهای اولیه انتخابات ریاستجمهوری (در آمریکا) آغاز شد هر دوی ما احساس کردیم که این قصه را پیشتر شنیدهایم. ماجرا ابتدا چندان بالا نگرفته بود. فقط گاهی نامزدها متهم به رعایت نکردن قوانین و مقابله با رسانهها میشدند یا با تشویق خشونت مردم را به دیوانگی دعوت میکردند. در طول رقابتهای اولیه انتخاباتی که در فاصله سالهای 2015 و 2016 برگزار شد، اما ماجرا بالا گرفت و ما اندک اندک نگران شدیم. نقطه عطف بزرگ برای هر دوی ما زمانی بود که دونالد ترامپ توانست پیروز رقابت درونی حزب جمهوریخواه شود و نامزدی این حزب برای انتخابات ریاستجمهوری را اخذ کند. این از نظر ما فاجعه بود. همان سازوکاری بود که بین دو جنگ جهانی در اروپا رخ داد.
زمانی که عوامفریبها احزاب سیاسی را تسخیر کردند. همین امر در آمریکای لاتین هم رخ داده است. زمانی که سیاستمداران مستقر با این ایده که میتوانند با شریک کردن شورشیان در قدرت آنها را کنترل کنند، معاملهای را ترتیب دادند و البته تبعات این معامله چندان خوب نبود. ما میدانیم اینگونه از رفع خصومت، علاوه بر آنکه به فرصتطلبی و بزدلی اجازه عرض اندام میدهد، نوعی استقبال از اتفاقات بد هم محسوب میشود. در نهایت وقتی در آخرین روزهای سال 2016، کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ از تایید این موضوع که او نتیجه انتخابات را به هر شکل که باشد خواهد پذیرفت سر باز زد، ما فهمیدیم که وارد زمین بازی خطرناکی شدهایم.
شما در مورد چالش ناگزیر دموکراسیها در مواجهه با دوگانه انتخاب یک نامزد محبوب و در عین حال جلوگیری از قدرتگرفتن عوامگرایان افراطی مینویسید. احزاب آمریکایی چگونه میتوانند در مواجهه با این دوگانه تعادل خود را از دست ندهند؟
این مسئله مهمی است. ما حامی مشتاق دموکراسی هستیم، اما فکر نمیکنیم که احزاب برای دموکراتیک بودن باید نامزدهای خود را به شیوه دموکراتیک انتخاب کنند. در بسیاری از دموکراسیهای مستقر در سطح جهانی، از جمله در بخش وسیعی از تاریخ ایالات متحده، نیروهای داخل احزاب نقش مهمی در انتخاب نامزد انتخاباتی داشتهاند. آنچه که در قرن گذشته «اتاق پر از دود» خوانده میشد و به نشستهای خصوصی سیاستمداران برای انتخاب نامزدها اشاره داشت، در حالی که در ابتدا به نظر میرسد در جهت نقض اصول دموکراتیک بوده است، اما فضیلتهایی هم داشت: این شیوه در جهت دور نگهداشتن افراطگرایان از به دست گرفتن سرنوشت حزب موثر بود. هم در گذشته آمریکا و هم دیگر دموکراسیهای باثبات رهبران حزبی ریسکگریز هستند.
آنها به دنبال نامزدهایی هستند که احتمال موفقیتشان بیشتر است و این به طور معمول به معنای دورنگهداشتن عوامفریبان از قدرت است. البته، اتاق پر از دود، همواره دلیلی برای نکوهش عملکرد نخبگان بوده است ولی این یک تنش تکراری در قلب دموکراسی است: حفظ یک دموکراسی ممكن است این امر را الزامی کند که انتخاب نامزدها قبل از شروع رقابتهای دموكراتیك بر عهده رهبران حزبی قرار بگیرد. این دیدگاه ممکن است چالشبرانگیز باشد، اما ما اعتقاد داریم که پایداری درازمدت دموکراسی نیازمند ترکیب علائق مردم و دروازهبانی رهبران حزبی به هنگام انتخاب نامزدهای حزبی است.
در «دموکراسیها چگونه میمیرند»، شما در مورد راههای مختلفی که خودکامگان برآمده از انتخابات برای تحکیم قدرت خود اتخاذ میکنند بحث کردهاید. ترامپ از کدامیک از آن شیوهها بهرهبرداری کرده است؟
با نگاهی به اطراف جهان، میتوانیم سه راهبرد را بیابیم که خودکامگان برآمده از انتخابات عموماً از آنها بهره میبرند. این ناامیدکننده است اما ترامپ از هر سه آنها استفاده کرده است. اولین راهبرد تسخیر قوه داوری است. به این معنا که کنترل دادگاهها و دیگر مراجع کلیدی تحقیق و نظارت و قانونگذاری به دست فرد خودکامه بیفتد. دومین راهبرد از معرکه خارج کردن بازیگران کلیدی مانند صاحبان رسانهها، بازرگانان ثروتمند، سیاستمداران مخالف، و یا شخصیتهای برجسته فرهنگی که میتوانند مخالفتهای خود را به صورت عمومی ابراز کنند است. این کار از طریق خرید آنها یا تلاش برای ساکت کردن آنها با استفاده از اقدامات قانونی مانند حسابرسی مالیاتی یا تحقیقات درباره فساد صورت میگیرد.
سومین راهبرد تلاش برای بازنویسی قوانین بازی از قبیل قانون اساسی و یا قوانین انتخابات به ضرر مخالفان و رقبا است. ترامپ تمام این راهبردها را اجرا کرده است: اخراج جیمز کومی (رئیس سابق اف.بی.آی) نمونه بهرهبرداری از راهبرد اول است. حملات او به رسانهها نمونه استفاده از راهبرد دوم است. شکل دادن به کمپین برای اعمال محدودیتهای شدید در ثبت نام رأیدهندگان نمونه بهرهبرداری از راهبرد سوم است. اما تا کنون اکثر تهدیدات او عملی نشده است و او توسط دادگاهها یا دولتهای محلی متوقف شده است.
استیون لویتسکی
آیا رهبری از میان رهبران حال یا گذشته دنیا سراغ دارید که شباهتهای ویژهای با دونالد ترامپ داشته باشد؟
هیچ کس کاملا مثل ترامپ نیست. او منحصر به فرد است و سه ویژگی مهم را با هم ترکیب کرده است: اول اینکه او یک سیاستمدار غیرحرفهای ثروتمند مانند برلوسکونی در ایتالیا و تاکسین شیناواترا در تایلند است. دوم اینکه او میل روشنی به خودکامگی دارد. مانند رافائل کوئرا در اکوادور یا رجب طیب اردوغان در ترکیه و سوم اینکه، از لحاظ خصوصیات شخصی، او عمیقا نامناسب برای اداره امور است. تعداد کمی از دیگر رهبران جهان این سه ویژگی را همزمان با هم دارند.
ابتکار عمل ضددموکراتیک بعدی دولت ترامپ چه چیزی خواهد بود؟
احتمالا ایجاد کمیسیون مشورتی ریاست جمهوری در مورد شفافیت انتخاباتی. این کمیسیون بر اساس یک افسانه شکل گرفته است: تقلب انتخاباتی در ایالات متحده گسترده است. فعالیتهای اولیه این کمیسیون نشان میدهد که هدف آن محو آرا به وسیله محو رأی دهندگان با مشکل کردن قوانین انتخاباتی است. این رویکرد بازگشت به روزهایی است که آزمونهای سواد آموزی و سایر اقدامات برای از بین بردن رای میلیونها آمریکاییآفریقایی در سراسر ایالات جنوبی استفاده میشد. هدف این قوانین تحت تاثیر قرار دادن رای کمدرآمدها و اقلیتهاست که اکثرا به حزب دموکرات رای میدهند. با این روشها میخواهند بازی را به نفع حزب جمهوریخواه تمام کنند. این یک ابتکار خطرناک است.
دانیل زیبلات
آمریکاییهای عادی برای کمک به حل بحران دموکراتیک چه اقداماتی میتوانند انجام دهند؟
پیشنهاد برخی از تحلیلگران این است که دموکراتها هم باید از شیوههای جمهوریخواهان استفاده کنند اما به گمان ما این پاسخ مناسبی برای چنین پرسشی نیست. این شیوه تنها به کاهش روزافزون هنجارهای دموکراتیک منجر میشود. مخالفان ترامپ باید با شدت مبارزه کنند، اما مبارزهشان باید در جهت دفاع از حقوق و نهادهای دموکراتیک. اعتراضات صلحآمیز مفید است، اما در نهایت، موثرترین شیوه مبارزه احتمالا نهادی است. یعنی از طریق دادگاهها، دولتهای ایالتی و مهمتر از همه انتخابات. بنابراین بسیج آرا در انتخاباتهای پیش رو ضروری است.
اما آمریکاییهای عادی اقدام دیگری هم باید انجام دهند: سعی کنند ائتلافهای گستردهتری در دفاع از دموکراسی ایجاد کنند. برای حصول اطمینان از بقای دموکراسی، ما باید اتحادهایی را بسازیم که فراتر از خطوط حزبی سنتی باشد. برای لیبرالها، این به معنی ساختن اتحادیههای نامعمول است اتحاد با بازرگانان راستگرا، مسیحیان انجیلی و محافظه کاران مخالف وضع موجود. شکل دادن به چنین ائتلافی سخت است و باید بر سر برخی از اصول مصالحه کرد اما تن ندادن به آن بسیار خطرناک است.
نظر شما