مترجم آثار برگزیده جایزه اُهنری در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
ورود به دنیای ادبیات حرفهای آمریکا از جایزه اُهنری میگذرد
علی فامیان میگوید: در ادبیات داستانی رمان به لحاظ حجم، متن گستردهتر و مفصلتری است. اما در دو دهه اخیر زندگی شتاب زیادی پیدا کرده است و به همان نسبت شرایط و مقتضیات عصر حاضر در غرب و همچنین در ایران داستان کوتاه رشد پیدا کرد. همچنین انواعی مانند داستان کوتاه کوتاه و همچنین داستانهای 55 کلمهای به وجود آمد.
لزوم خواندن داستان کوتاه را برای یک علاقهمند به کتاب و کتابخوانی تا چه حدی میدانید و چه چیزی باعث شد که به ترجمه داستان کوتاه روی بیاورید؟
در ادبیات داستانی رمان به لحاظ حجم، متن گستردهتر و مفصلتری است. اما در دو دهه اخیر زندگی شتاب زیادی پیدا کرده است و به همان نسبت شرایط و مقتضیات عصر حاضر در غرب و همچنین در ایران داستان کوتاه رشد پیدا کرد. همچنین انواعی مانند داستان کوتاه کوتاه و همچنین داستانهای 55 کلمهای به وجود آمد. حتا مسابقاتی هم برای آن برگزار میشود و به دلیل جوان بودن این ژانر منابع مکتوب کاغذی درباره آنها نداریم و بیشتر منابع ما محدود به فضای مجازی است. البته در ادبیات خودمان در حوزه ادبیات دفاع مقدس چنین مجموعههایی کار شده است. به هر حال ژانر داستان کوتاه با شرایط حال حاضر مردم جهان به دلیل کوتاهی و ایجاز سازگارتر است.
به نظرتان مخاطب داستان کوتاه چه کسانی هستند؟ صرفا قشر روشنفکر یا عموم کتابخوانان و مردم عادی هم میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند؟
از نظر ماهیت مخاطب مانند رمان است. ما رمانهایی مانند اثر مارسل پروست داریم و رمانی مانند «بربادرفته» هم داریم و بنابراین از سطح متوسط تا روشنفکر میتوانیم برای آن مخاطب تعریف کنیم. به همین صورت هم میتوان مخاطبان داستان کوتاه را تعریف کرد. داستانهای کوتاهی میتواند منتشر شود که خواننده عام داشته باشد و برای عموم قابل استفاده باشد و در کنار آن تعدادی ناشر هم میتوانند داستانهای کوتاه فاخرتر و ادبیتر و غنیتر منتشر کنند. نمیتوان ادعا کرد که داستان کوتاه یک ژانر روشنفکرپسند است.
حدود یک دهه است که با تراکم برگزاری نشست و کارگاههای داستانخوانی در پایتخت و شهرهای دیگر مواجه هستیم. یکی از نمونههای آن هم نشستهای «کوتاه با داستان» است که به همت نشر نیستان و سیدمهدی شجاعی در حال برگزاری است. به نظرتان کارکرد اصلی این نشستها چیست؟
اتفاقا یکی از شرایط حال حاضر در شهرهای بزرگ همین است که در یک مقطع زمانی مشخص یک داستان کوتاه خوانده میشود و این همان مزیت داستان کوتاه نسبت به رمان است. شب شعر از قدیم هم در سنت ادبی ما بوده است و هنوز هم شب شعر در مراکز فرهنگی برگزار میشود. اخیرا هم گرایشی به این سمت است که یک داستان کوتاه بین مدت زمانی یک ربع تا یک ساعت خوانده شود و این باعث میشود که مخاطب عام هم با ژانر داستان کوتاه آشنا شود.
ایده ترجمه داستانهای کوتاه برگزیده داستان کوتاه جایزه اُهنری از کجا در ذهن شما شکل گرفت و چه کسی پیشنهاد ترجمه این مجموعه را داد؟
حدود ده سال پیش پیشنهاد ترجمه داستانهای ا.هنری از سوی انتشارات نیستان به من شد. داستانهای ا هنری در نشریات مختلفی چاپ شده بود اما مجموعه آثاری از او منتشر نشده بود. من داستانهای ا.هنری را به اضافه داستانهایی مانند «آخرین برگ» و ... که از او ترجمه شده بود -و انصافا ترجمههای خوبی هم داشت- انتخاب کردم. درست است که مدت زمان صد سال از نوشتن آنها میگذرد اما ارزش ادبی آنها همچنان حفظ شده است. آنجا بود که اولین مجموعه داستان به نام « زنان افسونگر» از خود ا.هنری چاپ و منتشر شد. به فاصله یک سال بعد مجموعه داستان دیگری از آثار اُ.هنری انتخاب و در قالب مجموعهای به نام « آخرین خنیاگر» منتشر کردیم. وقتی برای نوشتن مقدمه و زندگی و معرفی آثار اُهنری وقتی مقالات ادبی را میخواندم متوجه شدم که میراث ادبی اُهنری به صورت جایزهای به نام اهنری تثبیت شده است. حدود ده سال بعد از مرگ اُهنری در سال 1918 کمیتهای ادبی متشکل از نویسندگان و منتقدان ادبی در امریکا جمع میشوند و تصمیم میگیرند که در هر سال بیست داستان کوتاه را به عنوان برگزیده این جایزه در آمریکا و کانادا اعلام کنند.
تا به حال حدودا چند داستان از برگزیدگان این جایزه در این مجموعه ترجمه و منتشر شده است؟
مجموعه «تماس» برگزیدگان جایزه اُهنری در سال 2008 بود. بعد از آن به پیشنهاد انتشارات کتاب نیستان مترجمان دیگری مانند شیما الهی و لیدا طرزی و دیگران به این مجموعه اضافه شدند که سرعت ترجمه افزایش پیدا کند و تا به حال 14 دوره این جایزه به چاپ رسیده و تا پایان شهریور هم مجموعه جدیدی از دوره 2016 منتشر شود. امیدواریم تا پایان امسال تعداد این عناوین به بیست عنوان برسد. روند این کار به این صورت است که هم خط سیر به سوی آینده داریم و دورههای جدید جایزه را ترجمه میکنیم هم اینکه دورههای قبل از سال 2008 را نیز در دستور کار قرار دادیم تا بتوانیم کل دورهها را پوشش بدهیم و ناشر هم نگاه کاسبکارانه و سوداگرانه به این پروژه نداشت و تیم ترجمه با نهایت دقت این پروژه را در دست ترجمه دارد.
نحوه انتخاب این داستانها چگونه بود آیا این داستانها در آمریکا و کانادا هم به صورت کتابی مجزا و مجموعه داستانی گروهی انتشار مییابد و این کتابها حاصل ترجمه همان عناوین است یا اینکه این مجموعه به صورت انتخابی از سوی تیم ترجمه وشخص شما بوده است؟
این کتاب تحت امتیاز یک ناشر انگلیسی چاپ میشود و معیار ما آن کتاب است. این بیست عنوان توسط همان بنیاد جایزه اهنری برای انتشار انتخاب میشود. البته مواردی در این بیست داستان است که ممکن است با فضای فرهنگی ما جور در نیاید اما منبع ما برای ترجمه کتابی است که از سوی ناشر انگلیسی منتشر می شود.
از این کتابها و مجموعه داستانهای گروهی و برگزیده یک جایزه خاص چقدر در آمریکا استقبال میشود و اینکه چقدر این نوع کتابها در ادبیات غرب دارای اهمیت هستند؟
در فضای ادبی آمریکا مهمترین مجموعهها از همین نوع هستند. رمان در نهایت یک اثر فردی است. مهمترین مجموعه داستان منتخب در دنیای غرب همین کتابی است که از برگزیدگان جایزه داستان اُهنری منتشر میشود.
چند سالی است که از برگزیدگان جوایز داستان کوتاه در ایران هم کتابهایی چاپ و منتشر میشود که به نظر میآید رویه خوبی است. این کار در نهایت چه کارکردی دارد؟
یکی ازکارهای پژوهشی که در آینده به آن میپردازم این است که کدام یک از نویسندگان مطرحی مانند آلیس مونرو و کارور و.. قبلا داستانها و مقالههایشان در جوایزی مانند این انتخاب شده است. حتا ممکن است نوبلیستها هم در این گروه قرار گیرند. به نظرم ورود به دنیای ادبیات حرفهای آمریکا از این راه میگذرد. در این جوایز هم آثار نوقلمان هست هم نویسندگان شاخصتر. شیوه داوری هم در اکثر این مسابقات به این نحو است که داستانها بدون اسم برای داوری در اختیار داوران گذاشته میشود و بنابراین داستانهای برگزیده کیفیتی تضمین شده دارد. یکی از کارکردهای این کتابها به نظرم همین است.
با توجه به اشرافی که نسبت به داستان کوتاه معاصر ایران و هم داستان کوتاه در سطح جهانی دارید فاصله داستان کوتاه ما را نسبت به غرب تا چه اندازهای میبینید به نظرتان این فاصله کم است یا زیاد؟
رشته اصلی من زبانشناسی است شاید بهتر باشد که از منظر زبانی به این مساله نگاه کنم. اگر بخواهم یک پاسخ تلگرافی بدهم باید بگویم این فاصله زیاد است. داستانهایی که من میخوانم و ترجمه میکنم به زبان انگلیسی است. زبان انگلیسی از نظر ساختار و گرامر گرایش عجیبی به سمت توصیفات دقیق و ایجاز و خلاصه بودن دارد. بر خلاف آن زبان فارسی به سمت توصیفات مفصل و اطناب گرایش دارد. از این منظر احساس میکنم داستان کوتاهی که در ده صفحه به زبان انگلیسی نوشته میشود، معادل آن از نظر مفهوم و پیام در 50 صفحه فارسی نوشته میشود که به سبک نویسندگی ربط ندارد و به ماهیت زبان مربوط است. درباره مسائل تکنیکی منتقدین ادبی بهتر نظر میدهند. در کتاب «زبان باز» داریوش آشوری اشاره میکند که زبان انگلسی و فرانسه و آلمانی در علم پیشرو بودهاند و زبان علم در این سه زبان هم از نظر واژهسازی تفاوت میکند. در نهایت برای معادلسازی برخی واژگان در انگلیسی هم در زبان فارسی دست ما بسته است. البته این به ضعف زبان ما برنمیگردد و انگلیسی از این منظر با دیگر زبانهای اروپایی هم تفاوت دارد.
نظر شما