شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۲:۳۰
نفت، فقر و سیاست در «روزگار شاد و ناشاد محله نفت آباد»

«روزگار شاد و ناشاد محلۀ نفت آباد» جدیدترین اثر قباد آذرآیین است که مثل بیشتر آثار این نویسنده به حال‌وهوای مردم جنوب کشورمان می‌پردازد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-مجتبی نریمان: دربان سینما به بچه‌ها گفت «نمی‌شه... دستوره... رئیس باشگاه گفته... برین کفش بپوشین برگردین.» بین ما، فقط اسی نیم وجبی کفش پاش بود؛ یک جفت رِبِل چرکمرده که می‌گفت دامادشان از کویت براش آورده بود... عبدی می‌گفت «صدتا گربۀ گرسنه ربلای اسی رو لیس بزنن سیر می‌شن.» (از متن کتاب)
 
داستان‌های قباد آذرآیین بوی جنوب می‌دهند، بوی نفت می‌دهند، بوی گاز می‌دهند و همان‌طور که از اسم کتاب برمی‌آید بوی شادی و غم می‌دهند. با نوشته‌های قباد آذرآیین می‌خندید و بغض می‌کنید. او آن‌چه را که تاریخ‌نگاران باید به رشته تحریر درآورند، می‌نویسد تا نسل ما و نسل‌های بعدتر بخوانند و بدانند چه بر سر جنوب و مسجدسلیمان و مردمی که نفت از خانه‌هاشان می‌جوشید آمده است.

کتاب شامل دو بخش است. بخش اول را هشت و بخش دوم را نُه داستان تشکیل می‌دهد. داستان‌ها همه کوتاه و در عین کوتاهی بیانگر حرفی مهم و شخصیت‌پردازی درستی هستند. داستان‌های بخش اول، کودکی، نوجوانی و جوانی یکی از اهالی نفت آباد را روایت می‌کند. راوی اول شخص و زبان با توجه به سن راوی تغییر می‌کند. داستان‌های بخش دوم اما روایت‌هایی از میانسالی و پیری اهالی نفت آباد است که اغلب داستان‌ها راوی سوم شخص دارند.

در داستان‌های بخش اول با مسائل گوناگونی روبه‌رو می‌شویم: نفت، فقر، سیاست، حزب توده، انگلیسی‌ها، کمپانی، شرکت نفت و... اما انگاری هربار در هر داستان نفت معنایی تازه می‌یابد. آذرآیین در داستان‌هایی خود از الفاظ و اصطلاحات عامیانه مردم جنوب و بختیاری‌های مسجدسلیمان بهره می‌برد که به گمان نگارنده معنای برخی کلمات برای مخاطب عام دشوار است و بهتر بود در پانویس معنی و مفهوم آن‌ها نوشته می‌شد.




او از جملاتی استفاده می‌کند که ما جنوبی‌ها در کودکی بارها شنیده‌ایم. جملاتی که مشغول پاک شدن از حافظه‌مان هستند او به ما یادآوری‌شان می‌کند. مانند نمونه زیر از میان صدها مورد که در کتاب آمده است:
«سفید سفیدم صد تومن/ سرخ و سفید سیصد تومن/ حالا که رسید به سبزه، هرچی بدی می‌ارزه.» (از متن کتاب)

در بخش دوم کتاب، راوی کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و آذرآیین در اغلب داستان‌ها سرگذشت مرد و زن‌های پیری را روایت می‌کند که هر کدام دردی دارند. از پیرزنی که پَرِگل نام دارد تا پیرمردی که در انتظار زنگ تلفن بچه‌های خود نشسته و یکی یکی به تلفن پسرها و عروس‌هایش فکر می‌کند که ممکن است با او چه کاری داشته باشند و با او درد دل می‌کنند. در داستان‌ها شخصیت‌ها همه دردهای میانسالی و پیری دارند. از مصائب بازنشتگی تا خروج از خانه سازمانی و داغ فرزند و شهیدی که جنازه‌اش...

«رژه» را می‌توان از بهترین داستان‌های بخش دوم کتاب دانست. داستانی که همچون دیگر داستان‌ها در عین کوتاهی تصویر فوق‌العاده‌ای از پدری که انتظار بازگشت پسر سربازش از جنگ را می‌کشد. پدری که برای جشن بازگشت و پایان خدمت پسرش از جنگ در پی ساز و دُهُل است اما ساز و دُهُلی‌ها می‌ترسند خود را آفتابی کنند و ساز بزنند.

«روزگار شاد و ناشاد محله نفت آباد» را باید خواند و به یاد سپرد. کتاب دارای اشتباهات ویراستاری است که بی شک در چاپ دوم این مشکلات رفع و تصحیح خواهند شد. خواندن این مجموعه داستان مخاطب را کنجکاو می‌کند تا اگر کتاب‌های قبلی قباد آذرآیین را نخوانده، در پی یافتن و خواندن آن‌ها بیفتد.

«روزگار شاد و ناشاد محلۀ نفت آباد» جدیدترین اثر «قباد آذرآیین» است که از سوی نشر افراز منتشر شده است.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها