در جلسه دیدار و گفت و گو با فریبا وفی مطرح شد:
نسل جدید نویسندگان زن چون فریبا وفی تابع ایدئولوژیهای سابق نیستند
جواد ماه زاده گفت: نسل جدید نویسندگان زن ایرانی چون فریبا وفی نسبت به زنان نسل پیشتر از جمله سیمین دانشور، بیشتر ذهن قصهگو دارد و تابع یکسری ایدئولوژیها و خط وربطهای سابق نیست. این نسل طرفداران بیشتری دارد چون نسل جدید زنان خود را در آثار کسانی چون فریبا وفی بیشتر میبینند.
در ابتدای جلسه علی دهباشی مختصری درباره آثار و جوایز فریبا وفی صحبت کرد. منصوره تدینی استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه نقد ادبی رمان پرنده من را برای صحبت انتخاب کرده بود و درباره آن گفت: این رمان ویژگیهای خاصی دارد. ما در کل این رمان رویداد مهمی نمیبینیم و میتوانیم بگوییم داستان خانوادهای است که پس از مدت ها اجاره نشینی توانسته اند خانه ای تهیه کنند و در آن ساکن شوند. کل ماجرا همین است و کل داستان بیشتر بیان حالات و رفتار آنهاست و اینکه به هر مناسبتی این زن تحقیر میشود. موضوع این داستان مشکلات زنان است و در کنار آن مسائل اجتماعی و اقتصادی و مهاجرت مطرح میشود.
وی افزود: سبک این نوشته رئالیسم و واقع گرایانه است. در پیرنگ داستان ایشان آنچه ما در معمول داستان های رئالیسمی میبینیم وجود ندارد. چون معمولا ما در ابتدای این سبک داستانها یک کنش خیزان می بینیم، نقطه اوج و نقطه عطف و در پایان فرودی داریم ولی در داستان ایشان وجود ندارد چون رویدادی وجود ندارد. کشمکش بیرونی او هم فقط میل به مهاجرت همسرش و مخالفت اوست. فضای داستان سرد و یکنواخت است و جملات ایشان خبری و کوتاه و نثر او روزمره و ساده است. دیالوگ در این داستان کم است و بیشتر آن بر اساس تک گویی یا مونولوگ پیش میرود. فضاسازی در فضای بسته خانه است که نشان میدهد این راوی چقدر تنها و منزوی است. حتا در طول داستان ارتباط او با بیرون از خانه و جامعه بیشتر از طریق همسرش شکل میگیرد.
تدینی اظهار کرد: منتقدانی در زمان انتشار گفته بودند اصلا این داستان نیست در این صورت باید بگوییم داستان روزگار ما دیگر شاید به آن معنای داستان نباشد! زاویه این داستان بسیار خوب انتخاب شده و از طریق راوی اول شخص این داستان تمام شخصیتها معرفی میشوند و از همین جا می توان گفت به قوی ترین نقطه داستان که شخصیت پردازی است می رسیم.
تدینی درباره شخصیت پردازی این داستان گفت: شخصیتها خیلی خوب انتخاب شده اند که از طریق مونولوگ معرفی می شوند. شخصیت اصلی داستان برخلاف آثار رئالیستی قهرمان نیست و بیشتر به داستانهای مدرن به نام ضد قهرمان نزدیک شده است. این زن ضعیف و فاقد اعنماد به نفس است. او ظاهر نازیبایی دارد و این موضوع مدام از طرف اطرافیانش یادآوری میشود. زیر سلطه همسرش شخصیتش تغییر میکند و اعتراضی هم اگر دارد صرفا درونی مطرح میشود. اما نکته مثبتی که میبینیم این شخصیت پویاست و از اواسط داستان تغییرات او را می توان حس کرد و در پایان از نظر درونی دچار تغییرات بهتری میشود. سیر شخصیتهای داستان هم خیلی خوب طراحی شده اند.
این منتقد با اشاره به اینکه اینکه این داستان نه به دوره اول رئالیسم و نه داستان های مدرن اختصاص ندارد گفت: می توانیم بگوییم این رمان منطبق بر واقعیت است. زبان داستان ذهنی و گاهی غیر خطی است و در اینجا هم سبک رئالیستی است که از مدرنیسم وام گرفته شده است. فرجام داستان هم شبیه داستانهای مدرنیستی است. در پایان داستان رها میشود و پایانی شبیه داستانهای رئالیستی ندارد.
وی در پایان خاطر نشان کرد: نکته دیگر هم استفاده ایشان از آرایههای ادبی است. او از نکات بلاغی استفادههای مناسبی کرده و البته نمیشود گفت همه آنها عالی هستند. مثلا استفاده دو معنی از کلمه پیش دستی که خوب است ولی خیلی بدیع نیست. تشبیهها بهتر در این داستان به کار گرفته شده است. نماد پرنده، زیرزمین، چزاغ و ... در این داستان استفاده شدهاند و پرنده که در عنوان این کتاب هم هست همان معنای قدیمی و روانشناسی آن به معنی آرزوهاست و مطابق روانشناسی لاکان میتواند همان میل باشد. نماد زیرزمین که اغلب روانکاوها به عنوان ناخودآگاه میدانند در این رمان خوب استفاده شده است.
جواد ماهزاده در صحبتهایش نویسندگان زن ایرانی را به دو نسل تقسیم کرد و گفت: نسل جدید نویسندگان زن ایرانی چون فریبا وفی مانند زنان نسل پیشتر از جمله سیمین دانشور، بیشتر ذهن قصهگو دارد و تابع یکسری ایدئولوژیها و خط وربطهای سابق نیست. این نسل طرفداران بیشتری دارد چون نسل جدید زنان خود را در آثار کسانی چون فریبا وفی بیشتر میبینند. گلی ترقی بیشتر راجع به گذشتهها و مهاجرت می نوشت و سیمین دانشور رویکردی سیاسی داشت. جریان جدید رئالیسم در داستان ایرانی چیزی است که مثلا در میان مردها اسماعیل فصیح دنبالهرو آن بود و به طبقه متوسط نظر داشت اما تکصدا بود و در زمان خودش خیلی جدی گرفته نشد. در میان زنان فریبا وفی ایدئولوژی را کنار زده و مردان و زنان کسانی کثل خودشان را در این داستان ها دنبال میکنند.
ماهزاده ادامه داد: ویژگی دیگر نثر ساده ایشان است که استعاره گویی و لحن های نویسندگان پیشین در آن نیست.نثر نرم و زبان شسته و رفته شده است. همینها نیز سبب شده که نثر وفی ترجمهپذیر شود. زویا پیرزاد جرقه اول این جریان را زد اما وفی با تداومی که داشته قطعا نامش به عنوان نویسندهای که دغدغههای زنان امروز را به نگارش درآورده ثبت خواهد شد.
احمد پوری نویسنده و مترجم درباره زبان وفی بیان کرد: ما به دو شکل میتوانیم بگوییم زبان یک داستان ساده است. اول شیوهای که در آن جملات کوتاه است و پشت سر هم میآید که این کمی خسته کننده است. شیوه دوم زبانی است که از لغات مهجور استفاده نمیکند اما از واژگان با ظرافت بهره میگیرد. وفی طنز را چنان با واژگان درست به کار میبرد که شاید مخاطب در بدو امر متوجه نباشد این جمله ای که میخواند طنز است اما در نهایت یک لبخندی بر لبانش نقش میبندد. این نثر برای داستانهای رئالیستی و امروزی بهترین نثر است. این سادهنویسی دم دستی و خسته کننده نیست و هنرمندانه است.
علی دهباشی در ادامه به موضوع مطالعه نویسندگان و توجه به متون کهن اشاره کرد و گفت: وقتی از جمالزاده درباره نثر او پرسیدم گفت من در میان افرادی چون علامه قزوینی بودم و وقتی فارسی شکر است را نوشتم می خواستم در جمعشان بخوانم، نگران بودم که این شیوه نوشتن مرا نپسندند اما وقتی خواندم آنها خوششان آمد و مرا تشویق کردند. از صادق چوبک هم همین را پرسیدم و او گفت من خوششانس بودم که در کودکی برایم سعدی و شاهنامه میخواندند.
فریبا وفی در این باره بیان کرد: من داستاننویسی را 38سال پیش آغاز کردم و در تبریز شاگرد احمد پوری بودم.وقتی داستانهایم را به ایشان نشان دادم اولین کسی بود که به من گفت تو نویسنده میشوی. در همان زمان سالها به کلاس های مثتوی آقای واعظی می رفتم، آن زمان حتا نمیتوانستم روخوانی کنم اما 14سال مطالعه متون کهن این امکان را به من داد که با این متون آشنا شوم و حس میکنم آنچه امروز می نویسم نشات گرفته از همان مطالعات متون کهن است. از طرفی چون فارسی زبان دومم بود خیلی تلاش کردم که زبان بینقصی باشد.
علیرضا سیفالدینی منتقد و مترجم با بیان اینکه در رمان نویسان ایران دو نوع برخورد با محتوا داریم گفت: شکل اول به این صورت است که اتفاقی بیرونی در یک رمان شکل میگیرد و رماننویس درباره آن اتفاق صحبت میکند. در بعضی رمانها اتفاقی شکل می گیرد و رمان نویس درباره اتفاقات دوروبر آن اتفاق حرف میزند. در پرنده من ما هردوی اینها را میبینیم. در ترلان تجربه زیستی منحصر به فردی اتفاق میافتد که هرکسی نمیتواند آن را تجربه کند و منحصر به فرد است.
سیفالدینی معتقد است زمانی که وفی درباره زنان نوشت شهامتی داشت که به مرور زمان این نگاه عقب مانده و جامعه از آن عبور کرده است. به همین دلیل رمان نویس باید خود را به روز کند چون جامعه در حال رشد است.
او در ادامه اظهار کرد: مساله دیگری که به راوی برمیگردد و در 99درصد رمانهای ایرانی هم اینگونه است حضور یک راوی حق به جانب است. راوی ایرانی فکر میکند از همه بیشتر میداند و باید همه را راهنمایی کند. راوی خود را مورد شماتت قرار نمی دهد و خودزنی و خودتخریبگری در او به هیچوجه نیست. مثلا در رمان های بهرام صادقی یک طنزی وجود دارد اما با این حال آن راوی هم حق به جانب است. تا وقتی ما خودمان به نقطه ضعفهایمان نپردازیم بشر نیستیم! مثلا سنگی بر گوری جلال آل احمد کمی این ویژگی خود تخریبی را دارد و راوی را به آدم تبدیل کرده است. در کارهای وفی هم طنزی وجود دارد و نیشدار است اما حق به جانب است.
او داستانهای وفی را داستانهایی دانست که در آنها سه عنصر شهامت صداقت وجود دارد و در زمینه دانش هم باید ارتقا پیدا کند.
در ادامه دهباشی از وفی درباره عادات نوشتناش پرسید و وفی گفت: من خودم را نویسنده حرفهای نمیدانم و شرایط زندگیام اجازه نداده هرروز بنویسم و برنامه مدونی داشته باشم. تنها شانسی که آوردم از سن کم با کامپیوتر کار کردهام و لذا سرعت تایپم خوب است.
نظر شما