سمانه فیضی، پژوهشگر حوزه ادیان و عرفان بیان کرد: با توجه به بسامد اشعار تنزیهی در حدیقه و دیوان سنایی میتوان به این مسئله اذعان کرد که سنایی بیشتر در پی نفی اندیشهورزی در مورد خداوند است و اینکه بیشتر تلاش میکند که اگر صفت یا توصیفی از خداوند به ذهن انسان متبادر شد، این صفت را یا به طور کامل کنار بگذارد، یا آنقدر تنزیه کند که یک حالت انتزاعی برای انسان حاصل شود.
فیضی ضمن یادآوریی موضوع نشست که خداشناسی در سنایی است گفت: الهیات هر دین به منزله یک کوشش درون دینی برای شناخت خداوند است، یعنی مسئله اصلی در الهیات شناخت خداوند است. و این شناخت از طریق اسماء و صفات خدا و توصیفاتی که خداوند در کتاب خودش یعنی قرآن برای بشر نازل کرده، قابل دستیابی و بررسی است.
وی با بیان اینکه مسئله اول این است که معرفت نسبت به خداوند برای انسانها میسر است یا خیر؟بیان کرد: دو رویکرد کلی درمورد این سوال وجود دارد، یک عده معتقدند که ما نمیتوانیم هیچ شناختی از خداوند داشته باشیم و به تعطیل و لاادریگری میرسند. رویکرد دوم بر این مبنا است که امکان شناخت خداوند برای انسان فراهم است، یعنی با وجود محدودیت دستگاه ادراکی و فهم و وهمی که انسان دارد، این امکان برای او وجود دارد که به شناختی از خداوند دست پیدا کند.
این پژوهشگر حوزه ادیان و عرفان در ادامه گفت: در قران توصیفاتی برای خداوند آمده و یک سری صفات تشبیهی برای خداوند مثل دست، پا، چشم و گوش قائل شده است و عدهای در شناخت خداوند به این سمت کشیده شدهاند که این صفات را بر آن معنای ظاهری که دارند، حمل میکنند. عدهای دیگر هم مثل اشاعره معتقدند ما میتوانیم این صفات را برای خداوند اثبات کنیم، منتها در کیفیت و چند و چون این صفات نمیتوان زیاد بررسی کرد، چون کیفیت این صفات برای ما مشخص نیست.
دو رویکرد در مذهب کلامی سنایی
او ادامه داد: یک رویکرد سومی هم هست که خداشناسی از طریق تنزیه است و به الهیات سلبی معروف است، یعنی اینکه ما خداوند را از طریق گزارههای سلبی میتوانیم بشناسیم نه از طریق گزارههای ایجابی، چون گزارههای ایجابی به طور کلی در متون ادیان به تشبیه کشیده میشوند و برای اینکه ما بتوانیم یک شناخت بهتر و جامعتری نسبت به خداوند داشته باشیم، باید از گزارههای تنزیهی استفاده کنیم ولی در مجموع این دو گزاره با هم پیوند دارند و بازگشتشان به یکدیگر است، به این معنا که وقتی ما یک صفت که حامل نقص در خداوند است را سلب میکنیم، در معنای دیگر یک کمالی را برای او اثبات میکنیم، برای همین میتوانیم بگوییم که گزارههای سلبی و ایجابی در مجموع با هم میتوانند معنا داشته باشند و در مورد خداوند به کار روند.
سخنران نشست با اشاره به مذهب کلامی سنایی، اظهار کرد: درمورد مذهب کلامی سنایی دو رویکرد وجود دارد، برخی معتقدند که سنایی اشعری است و برخی اعتقاد دارند که او شیعه است. کسانی که معتقدند سنایی اشعری است، دلایل خاصی دارند مثل اینکه سنایی آغاز دیوان و حدیقه را با مدح خلفا آغاز کرده، در بسیاری از اشعار حدیقه نظراتی دارد که به نظرات اشعری نزدیک است، یا مثلا حادث بودن قرآن به عنوان کلام الهی را رد میکند، یا یک مسئله مهم اینکه معتقدند غزالی یکی از شخصیتهای فوقالعاده تاثیرگذار بر روی سنایی است و از آنجا که غزالی یک اشعری است، سنایی هم که در نظرات از او پیروی میکرده، اشعری است.
الهیات عارف تابعی از مذهب کلامی او نیست
این پژوهشگر حوزه ادیان و عرفان ادامه داد: کسانی هم که معتقدند سنایی شیعه است، به این دلیل است که سنایی در یکسری از تعبیرات خودش مثل نظام احسن یا حُسن و قبح ذاتی افعال به تفکر شیعه و معتزلی نزدیک شده است، مثلا در رسای شهدای کربلا هم شعر دارد یا مدح اهلبیت پیامبر را هم گفته است. در مجموع یک رویکرد سومی هم هست میگوید عارف را نمیتوان در یک دستگاه کلامی خاص محدود کرد، چون عارف معمولا دست به بهگزینی میزند، یعنی بین گزینههای موجود با معیار کشف و شهودی که برای خودش اتفاق میافتد بهگزینی میکند، یعنی ممکن است یک نظری را از اشعری و یک نظر را از شیعه بپذیرد، بنابراین الهیات عارف را نمیتوانیم تابعی از مذهب کلامی او بدانیم.
دو موضع متضاد سنایی نسبت به عقل
وی در ادامه گفت: بحث اصلی ما الهیات سنایی است، یعنی اینکه سنایی در نگاه الهیاتی خودش چطور به خداشناسی میرسد و چطور انسان و مخاطب را اموزش میدهد کهبا خداوند تعامل داشته باشند. میتوان گفت که الهیات سنایی یک الهیات خیلی تنزیهی است. یکی از مسائلی که در الهیات سلبی و تنزیهی سنایی مطرح است، مسئله توانایی عقل در شناسایی خداوند است. به طورکلی رویکرد سنایی نسبت به عقل دو موضع متضاد است، در جایی بسیار عقل را ستایش میکند و در جایی دیگر عقل را مورد طعن قرار میدهد. جایی که عقل را مدح کرده، ناظر به زمانی است که عقل هماهنگ با شریعت باشد، مثلا در حدیقه عقل را کمال شریعت میداند.
او با خواندن اشعاری از سنایی درباره عقل و شرع ادامه داد: در سه موضوع سنایی عقل را قدح کرده، در نسبتسنجی با شریعت، با عشق و در معرفت خدا، یعنی اصل و اساس مطلب شرع است و اگر عقل چیزی را مخالف شرع دید، ما باید ابتدا جانب شرع را نگاه داریم و علت خرده گرفتن سنایی بر عقل هم همین زمانی است که عقل میخواهد مقابل شرع قد علم کند، یا جایی دیگر ، معتقد است ماحصل عقلی که با شریعت هماهنگ باشد، بینش است، یعنی یک بصیرتی از این طریق برای انسان حاصل میشود که با اموزههای شرع هم موافق است.
فیضی در ادامه گفت: یکی دیگر از مواضعی که سنایی عقل را ناتوان میبیند جایی است که عقل داعیه شناخت خداوند را داشته باشد، در اینجا انسان نمیتواند به راهنمایی عقل اعتماد کند، چون محصول عقل شک است و عقل کارایی لازم را برای شناخت این مرتبه ندارد، به همین دلیل است که اگر شناختی هم حاصل شود، بسته به کوشش انسان نیست بلکه توفیق الهی است که باعث میشود انسان به خداوند معرفت پیدا کند.
کارشناس نشست اضافه کرد: یک مسئله دیگر هم وجود دارد و ان هم عجز عقل در شناخت خداوند است و همین که انسان در راه معرف حق بداند که عاجز از شناخت خداوند است، خودش درک است. سنایی یک بار از بالا به پایین نگاه میکند یعنی یک بار از بزرگی خداوند صحبت میکند و میگوید انسان توان شناخت خداوند به آن بزرگی را ندارد، یک بار هم از پایین نگاه میکند و میگوید انسان یک ظرف کوچک است که مظروف بزرگ خداوند در ان جای نمیشود.
مذمت عقل به واسطه تدبیر اندیشی توسط سنایی
وی در ادامه بیان کرد: در یک موضوع دیگر هم عقل در نظر سنایی ناتوان است و آن هم نسبتی است که با عشق دارد. کلا بحث تقابل عقل و عشق در گفتار عرفا بسیار زیاد تکرار شده و قدمت زیادی دارد. سنایی در دیوان خود عقل را به واسطه تدبیراندیشی مذمت میکند. از نظر سنایی عشق یک مقوله چششی است و با ابزار عقل حاصل نمیشود و اصولا جمع این دو در یکجا ممکن نیست. به نظر سنایی تقدیر عقل این بوده که از سراپرده غیب بیرون افکنده شود و عشق را پرورده پرده غیب و رازدار الهی میداند.
او ادامه داد: به طور کلی مخالفت عرفا با عقل زمانی است که عقل داعیه شناخت خداوند داشته باشد و بخواهد با مرکب عقل در ساحت معرفت خداوند بتازد. سنایی هم چنین نظری دارد که در این میان یک طعنه هم به بوعلیسینا میزند که «عقل در کوی عشق نابیناست / عاقلی کار بوعلیسیناست».
تکلیف عقل حیرت است
این پژوهشگر حوزه ادیان و عرفان با بیان اینکه وقتی عقل اینقدر ناتوان است که نه در مقابله با عشق، نه در مقابل شرع و نه در معرفت خداوند هیچ جایگاهی ندارد، پس تکلیف عقل چیست؟ گفت: سنایی در اینجا وادی حیرت را مطرح میکند. به این معنا که وقتی عقل ناتوان است، ناگزیر انسان را به وادی حیرت درمیاندازد و حیرت آن مقامی است که انسان از نقصان عقل خود به عنوان یک ابزار معرفتی در احاطه به وجود نامحدود خداوند آگاه میشود؛ به این ترتیب زمانی که عقل توان درک ندارد و زبان هم از بیان قاصر است، چیزی جز حیرت و سکوت برای عارف باقی نمیماند.
فیضی ضمن خواندن معنی حیرت از کتاب« اللّمع فی التّصوف» تألیف ابونصر سرّاج طوسی، اظهار کرد: سنایی هم مثل سایر عرفا در تجربههای عرفانی خود، مسئله حیرت را تجربه کرده و این تجربیات را به رشته نظم کشیده است. سنایی ثمره فکر در ذات خداوند را حیرت میداند که این حیرت و سرگردانی یک امر مثبت است و چیزی نیست که سالک از ان فراری باشد. سنایی در بحث کمال عشق و عاشقی هم عاشق واقعی را کسی میداند که همه چیز را در راه معشوق فدا میکند و از خودش اختیاری ندارد و این عشق در نهایت با ره توشه حیرانی همراه است.
کارسناس نشست در ادامه بیان کرد: سنایی معتقد است یک معرفت حداقلی به خدا میتوان کسب کرد و پیشنهاد سنایی این است که اگر انسان بخواهد خداوند را بشناسد، از طریق فعل خداوند میتواند به صفت خداوند برسد و از صفت او یک معرفت حداقلی کسب کند. مسئله دیگر این است که اگر این معرفت حداقلی وجود دارد، عارف میتواند این تجربه را با دیگران به اشتراک بگذارد یا خیر؟ یعنی زبان محدود و مادی توانایی بیان این تجربهها را برای دیگران دارد یا خیر؟زبان یک سری امکانات برای انسان فراهم کرده است که شاید نشود آن متعلق تجربه را بهطور مستقیم و کامل بیان کرد ولی ابزاری مثل تشبیه، استعاره و تمثیل وجود دارد که با استفاده از آنها عارف میتواند تجربه خودش را به اشتراک بگذارد
او ادامه داد: سنایی در بیان تجربه عرفانی خود از راه تشبیه و تنزیه، یعنی گفتن و پس گرفتن استفاده میکندف به این معنی که صفتی را به خداوند نسبت میدهد و بعد توضیح میدهد که این صفت آن طور نیست که عقل ما از امور مادی انتزاع کرده است، همچنین در برخورد با آیات متشابه انها را تأویل میکند.
سنایی و نفی اندیشهورزی در مورد خداوند
فیضی ضمن خواندن قصیدهمعروف «ملکا ذکر تو گویم»، گفت: در این قصیده این قضیه بسیار پررنگ است که که سلب و ایجاب یا تشبیه و تنزیه را با هم پیوند داده است، یعنی دائما یک صفتی را به خداوند نسبت داده و بعد دوباره این صفت را برگرفته است. سنایی خداوند را بالاتر از ان میداند که در اندیشه محدود بشری بگنجد، تا اینکه بشر بتواند درمورد آن صحبتی کند و با توجه به بسامد اشعار تنزیهی در حدیقه و دیوان سنایی میتوان به این مسئله اذعان کرد که سنایی بیشتر در پی نفی اندیشهورزی در مورد خداوند است و اینکه بیشتر تلاش میکند که اگر صفت یا توصیفی از خداوند به ذهن انسان متبادر شد، این صفت را یا به طور کامل کنار بگذارد، یا آنقدر تنزیه کند که یک حالت انتزاعی برای انسان حاصل شود.
عدم استفاده سنایی از استعاره وتمثیل برای خداوند
کارشناس نشست با بیان اینکه استعاره یکی از ابزارهای زبانی در اختیار عارف است، اظهار کرد: بسیاری از عرفا هم برای خود خداوند و هم برای به بند کشیدن آن تجارب عرفانی که در سیر و سلوک برای آنها به دست آمده، از استعاره استفاده کرده اندآ اما در جستو جوهایی که شد، سنایی هیچ استعارهای نه برای خود خداوند و نه برای تجربهای که از سیر و سلوکش داشته، استفاده نکرده است.
او ادامه داد: یکی از ابزارهای دیگر تمثیل است که عرفا برای بیان معانی و مقصود خود بسیار از آن استفاده کردهاند و جالب است که سنایی از خداوند و تجربه عرفانی خودش هیچ تمثیلی نمیآورد؛ فقط یک تمثیل وجود دارد که ان هم این است که افرادی که ادعا میکنند، میتوانند معرفتی نسبت به خداوند داشته باشند، یک ادعای پوچ و باطل بیش نیست. سنایی یک ذهنیت تنزیهی دارد که ترجیح میدهد انسان را از قول در ذات خداوند بر حذر دارد، به همین خاطر است که انسان و مخاطب خودش را در گاه سخن گفتن از خداوند به سکوت دعوت میکند.
فیضی در پایان و در نتیجهگیری بحث گفت: سنایی در دستگاه فکری خود معتقد است عقل نه در نسبت با دین، نه در نسبت با عشق و نه در نسبت با شناخت خداوند، جایگاه عمدهای ندارد، پس همان بهتر که در امور دنیایی و ان هم با هماهنگی با شریعت صرف شود.سنایی به استفاده از ابزارهایی مثل استعاره، تشبیه و تمثیل برای سخن گفتن از خداوند هم نگاه مثبتی ندارد و ترجیح او بر این است که مخاطب از فکر کردن و صحبت کردن در ذات خداوند برحذر باشد.
نظر شما