هرمز، شخصیت اصلی رمان «دلفین مرده»، آرامش ندارد. او مدام در وهم و واقعیت در رفت و آمد است.
این رمان کوتاه را میتوان در چند ساعت خواند و به پایان رساند. اما تاثیر آن در مدت طولانیتری بر ذهن خواننده باقی میماند. دلفین مرده اثری است که حداقل ارزش یک بار خواندن را دارد؛ هر چند شاید کمتر کسی بتواند آن را در زمره بهترین آثاری که خوانده است، قرار دهد.
راوی داستان «دلفین مرده» مرد جوانی است که مهندسی نفت خوانده و اکنون از دوران نوجوانیاش میگوید. زمانی که ذهن ناآرام و بیمارش، مدام میان خیال و واقعیت حرکت میکرد. او اوهامی را میدید که گاه تشخیص آنها از دنیای واقعی مشکل بود. هرمز با وجودی که میدانست بسیاری از تجربهها و دیدههایش صرفا در ذهن او میگذرد، گریزی از آنها نداشت...
بهرامی، جغرافیای رمان کوتاه و تجربی خود را یکی از شهرهای استان زادگاهش، کهگیلویه و بویراحمد قرار داده است. شاید به همین دلیل به خوبی توانسته ویژگیهای محیطی را برای خواننده توصیف کند. شخصیتهای داستان از یک سو درگیر فقر، بطالت و روزمرگی هستند و از سوی دیگر تحت تاثیر افسانههای رازآلود شهرشان قرار دارند.
هرمز، راوی داستان، در نوجوانی رویای دیدن هفت فرشته سوار را بر اسب داشت که با کلاههای بوقی از «کُهگُل» میآمدند. ساز میزدند و میرفتند. این رویا را پدر در ذهن او کاشته بود و پسرک نمیتوانست فراموشش کند. او و دوستانش، برای دیدن آنها پشت صخره طاووس جمع میشدند و روزهایی هم تصور میکردند هفت فرشته یا تعدادی از آنها را دیدهاند. در این قرارهای دوستانه آنها خلاف مخفیانهای را نیز مرتکب میشدند و سیگار میکشیدند. هر بار بر عهده یکی بود که سهیمه جمع را تامین کند. هرمز برای عمل به تعهد خود، دست به دزدی از جعبه ابزار پدر یا صندوق مادربزرگ میزد.
او با وجود بیزاری از درس و مدرسه، رنجی که از مشکل شب ادراریاش میبُرد و فقری که خانوادهاش درگیر آن بودند؛ دلخوشی زیادی در زندگی احساس نمیکرد. اما حضور گاه و بیگاه دایی عجیب و غریبی که عشق عمیقی به یونان و روم باستان داشت، به زندگی او و البته خانوادهاش امید میبخشید.
بهرامی در رمان «دلفین مرده»، جهان رازآلودی را خلق کرده است. بار بخشی از این راز و رمز بر عهده مفاهیم مرتبط با مرگ و نیستی قرار دارد؛ برادر مردهای که از جنازهاش تنها یک دست پیدا شده است یا اجسادی که راوی داستان، دفن شبانه آنها را کانال مقابل خانه میبیند. غیبت زنبورهایی که در بخشی از داستان به امید خانواده برای فرار از فقر تبدیل میشوند، مرگ دایی شرزین و دلفین مردهای که هرمز در پایان داستان روی برم الوان میبیند، به این فضا دامن میزند. در این میان، خانهای که انگار در انتهای شهر قرار دارد و حتی شهرداری نیز آن را برای پلاکگذاری یا جمعآوری زباله به حساب نمیآورد، فضای تمثیلگونهای برای روایتهای خیالی و واقعی هرمز ایجاد کرده است.
نویسنده همچنین تلاش میکند نسبت میان آئینها و باورهای بومی با روزگار کنونی را ترسیم کند و آنگونه که خود در گفتوگویی به آن اشاره کرده است، نشان دهد «چگونه باورهای بومی مردم، در دنیای مدرن و علم، حل میشود».
در پشت جلد دلفین مرده در بخشی از معرفی اثر آمده است: «رمان حسن بهرامی بر اساس نوعی از زیستن ساخته شده که در وجود قهرمان نوجوان قرار دارد، نوعی که او را به سوی درونگرایی و البته کشف اموری پیش میراند که گاه تکاندهنده هستند. برای همین با رمانی روبهروییم که در فصلهای کوتاه و برشهای صریح و البته التزام به زمان خطی، تلاش میکند یک جهان مضطرب بسازد. جهانی که در آن بوی مرگ استشمام میشود...»
نویسنده توانسته است ترکیب این درونگرایی، اضطراب و حس مرگ را در اثر خود به تصویر بکشد.
حسن بهرامی در سال 1349 در روستایی از توابع شهرستان باشت به دنیا آمد. او فارغالتحصیل کارشناسیارشد زبان و ادبیات فارسی است. به غیر از این داستان، که روند اخذ مجوز آن شش سال به طول انجامید، چندین اثر دیگر از بهرامی نیز به بازار نشر آمدهاند؛ از جمله مجموعه داستان «اره برقی خاموش است» و مجموعه شعر «ایرج میرزای تو».
نظر شما