یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۱:۱۴
درهای مدارس  روی نویسندگان باز شود

رفیع افتخار معتقد است: درهای مدارس به روی نویسندگان باز شود. از این همه حفظیات برای دانش‌آموزان چه سودی حاصل شد؟ نویسندگان باید حضور گسترده در مدارس، مراکز فرهنگی، کتاب‌خانه‌ها و فرهنگسراها داشته باشند. متاسفانه، بچه‌ها نویسندگان را نمی‌شناسند واقعیت تلخی است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، میانگین مطالعه کتاب  در ایران کم است. همه از این موضوع می‌گویند و طرح‌های مختلفی به انجام رسیده است و در دست انجام است تا توجه گروه‌‌های سنی کودکو نوجوان با کتاب مانوس شوند، در این‌باره با رفیع افتخار، نویسنده، مترجم، منتقد ادبی و مدرس داستان‌نویسی گفت‌وگو کردیم.
 
ارزیابی شما از ميزان استقبال مردم از کالا‌ها و محصولات فرهنگی چیست؟
برای مداقه در مصرف محصولات فرهنگی و میزان آن، لآزم‌ است، به دو جنبه عینی و ذهنی موضوع نگاه داشته باشیم.
سیاست و سیاستگذاران، وضعیت اقتصادی-اجتماعی‌ و ... بر مصرف فرهنگی تاثیرگذار است این‌ها را بخش سخت‌افزای می‌دانم. به اعتقاد من وجه سخت‌افزاری نسبت به جنبه نرم‌افزاری از درجه اهمیت کمتری برخوردار است. زیرا میزان مصرف فرهنگی، هر چند از بیرون متاثر می‌شود اما بستگی تام و تمامی به روحیات و اخلاقیات و آمال و آرزوهای مردم یک جامعه دارد. ما در اینجا با عجین‌شدگی روح و جسم با فرهنگ روبه‌رو هستیم. ما به لحاظ تاریخی و برای موضوع مصرف فرهنگی یک بازه زمانی داریم و در واقع، این بازه زمانی است که ما را به چالش می‌کشد.  تقریبا ما این سیر را هم برای ورزش فوتبال داریم. فوتبال نیز، از یک دورانی نه چندان دور وارد کشور و به مردم معرفی شد، به سرعت گسترش یافت و محبوب خاص و عام شد. سوال اینجا است چرا برای مصرف کالاهای فرهنگی این اتفاق نیفتاد. آیا جواب این است که کتاب و کتابخوانی کلا در ذائقه مردم ما نیست و یا مردم برای تغییر ذائقه به زمان نیازمندند و کار فرهنگی و تغییر نگرش و بینش، محتاج گذراندن یک دوره ی تطور و داشتن صبر و حوصله و پشتکار فراوان است؟
 
گرايش كودكان و نوجوانان به كتابخوانی چطور است؟
 به اعتقاد من کودکان و نوجوانان- به خصوص در سال‌های اخیر- گرایش و توجه خوبی نسبت به موضوع کتاب و کتابخوانی داشته‌اند. اما این امر آن‌طور که باید  میان آن‌ها نهادینه نشده است. مسئله برای من، حرفه‌ای خواندن است؛ کودک و نوجوانی که به اصطلاح خوره کتاب و مطالعه باشد. متاسفانه وضعیت فعلی برای مطالعه همین است که می‌بینیم‌، خواندن، دانستن شعر و داستان، نقاشی، عکاسی و دیدن موزه‌ها و امثالهم برای بچه‌ها یک نیاز و علاقه‌مندی و جذابیت درجه اول به شمار نمی‌آید. وضع مطالعه مجله‌ها و روزنامه‌ها بدتر است. امروزه بچه‌ها به مطالعه و کتاب به دید لذت و تفریح توام با دانستنی‌های مفید نگاه نمی‌کنند. دل‌سوختگان فرهنگ و اندیشه این مرز و بوم باید به این نکته و نقص حساسیت داشته باشند و برای آن برنامه‌ریزی کنند.
 
به نظر شما نقش دولت، سياستگذاران فرهنگي و متوليان در اين مساله چيست؟
نقش دولت و سیاستگذاران فرهنگی باید حمایتی باشد نه کنترلی. منظورم این است که نگاه از بالا نداشته باشند و برنامه‌ریزی‌ها از پایین به بالا باشد. از طرف دیگر، نهادهای مرتبط دولتی نباید جزیره‌ای عمل کنند و از یکدیگر فاصله داشته باشند. واگذاری امور و بحث تصدی‌گری بخش خصوصی هم بسیار مهم است.
 
كتاب‌های وارداتی چه تاثيری بر نشر كودك و نوجوان و آمار كتابخوانی دارد؟

من ترجمه را در تقابل با تالیف نمی‌بینم. کار ترجمه‌ای تمیز و انتخاب شده می‌تواند به امر کتابخوانی کمک کند. اما، این نکته را هم همیشه به بچه‌ها، ناشرها و والدین بچه‌ها گفته‌ام و گوشزد می‌کنم: «کار ترجمه‌ای همراه با خود، پیام، اندیشه و فرهنگش را نیز منتقل می‌کند.» پس دست به انتخاب بزنیم: آیا تالیف اولی نیست؟ آیا تقویت هر چه بیشتر تالیف اولویت ندارد؟ روی سخنم با متولیان فرهنگی کشور نیز هست.
 
باتوجه به اينكه كتاب‌های ترجمه از بين بهترين آثار خارجی انتخاب می‌شوند آيا وفور كتاب‌های ترجمه در بازار و گرايش كودكان و نوجوانان به آن‌ها عرصه را برای مطرح شدن آثار تاليفی تنگ نمی‌كند؟
 اتفاقا، اغلب، کتاب‌های ترجمه شده، بر اساس یک شناختی انتخاب نشده است و مترجم آزاد است هر کتابی را به فارسی برگرداند. چون نسبت به تالیف ریسک سرمایه گذاری برای ناشر کمتر است و از طرف دیگر چون ترجمه در قیاس با تالیف محدویت کمتری دارد. از این دست کتاب‌ها به وفور و به آسانی و با هزینه‌های کمتر در بازار کتاب پیدا می‌شوند. نتیجه آن‌که مخاطب کودک را با چشم‌های باز به سمت کتاب‌های ترجمه‌ای سوق می‌دهیم.
 
به عنوان يك نويسنده وضعيت نشر كودك را چگونه ارزيابی می‌كنيد؟
اگر منظورتان تیراژ کتاب باشد باید بگویم افتضاح است. جملگی از ناشر گرفته تا نویسنده می‌نالند. بیایید از زاویه‌ای دیگر به موضوع نگاه کنیم. فرض کنیم تیراژ فعلی کتاب به جای هزار نسخه،  ده هزار نسخه باشد. آیا راضی کننده است؟ شاید به لحاظ آماری راضی کننده باشد. از این زاویه که موضوع کتاب و کتابخوانی جزو شاخص‌های توسعه یافتگی است، بله. اما به نظر من کتابخوانی و مطالعه باید در جان و روح تک تک مردم باشد و قوام و دوام یابد. مردم ایران زمین با مطالعه نفس بکشند. بچه‌ها با شمیم کاغذ و کتاب از خواب برخیزند. جملگی مسحور دنیای زیبای داستانی باشیم. مردم و به خصوص کودکان باید به این باور برسند تا کتاب، داستان و شعر و هر آنچه مربوط به هنر می‌شود، تکه‌هایی از بهشت هستند، تکه‌هایی بهشتی در دنیای خاکی. ضمن احترام به تلاش‌هایی که برای ترویج کتابخوانی می‌شود باید بگویم راه بسیار سختی در پیش روی داریم. همه باید دست به دست داده تا موانع را از سر راه برداریم.  باید شعار «عزم و اراده ملی برای ترویج کتابخوانی» را سرلوحه کار قرار دهیم. باید از سن پایین یعنی از خردسالان و کودکان شروع کرد و از همین ایام خردسالی شهد مطالعه را در وجود بچه‌ها نشاند.
 
نقش آموزش و پرورش در ترویج کتاب‌خوانی میان کودکان و نوجوان‌ها چگونه ارزیابی می‌کنید؟
 
آموزش و پرورش ما باید از حالت آموزش صرف خارج شو. درهای مدارس به روی نویسندگان باز شود. از این همه حفظیات برای دانش‌آموزان  چه سودی حاصل شد؟ نویسندگان باید حضور گسترده در مدارس، مراکز فرهنگی، کتاب‌خانه‌ها و فرهنگسراها داشته باشند. متاسفانه، بچه‌ها نویسندگان را نمی‌شناسند واقعیت تلخی است. به اعتقاد من شور کتابخوانی، از مسیر رودرویی مخاطب‌ها و نویسنده می‌گذرد. من هزار جلد کتاب هم داشته باشم، وقتی کتاب‌هایم گرد گرفته، پیر شوند و خواندنی را در زندگی به چشم ندیده باشند، آیا برای منِ نویسنده اقناع کننده است؟
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها