سه کتاب «بازداشتگاه متروک»، «پیامک عوضی» و «جانور» نوشته آلی کنن با ترجمه شهره نورصالحی منتشر شد.
آلی کنن، با اینکه جوان است، تجربهها و خاطرههای با ارزش و منحصر به فردی دارد، چون پدر و مادرش سالها زیر نظر سازمان مددکاری اجتماعی، از بچههای پرورشگاهی نگهداری میکردهاند و او تمام دوران کودکی و نوجوانیاش را در کنار این بچهها گذرانده و مصائبشان را به چشم دیده است؛ بچههایی که در زندگیشان از محبت و مهربانی خبری نیست و حکم پروندههای بیجانی را دارند که مقررات اداری سرنوشتشان را تعیین میکند. این نویسنده باذوق، با الهام از رنجها و دغدغههای بچههای بیسرپرست یا بدسرپرست، یعنی واقعیتهایی که آنها را از نزدیک لمس کرده، رمانهای جذاب و پرمحتوایی نوشته که مخاطب جوان و بزرگترها را به یک اندازه تحت تأثیر قرار میدهد.
آلی کنن در داستانهایش از دریچه چشم نوجوانها و جوانان آسیبدیده به دنیا نگاه میکند؛ نگاه او هیچ خطایی را نادیده نمیگذارد و انتقادهایش را با زبان و طعنههای طنزآلود آنها به گوش جامعه، سرپرست، خانواده، و حتی دوست و همکلاسی میرساند. قهرمانهایش جسور، مبتکر، پرجنبوجوش و آنقدر واقعیاند که مخاطب بیاختیار با آنها انس میگیرد و مشکلات و عقدههایشان را حس میکند. در کتابهایش مکانها، محیطزیست و حیوانات اهمیت خاصی دارند و ماجرا در قالب کلمات و اصطلاحات تأثیرگذار و گاه شیطنتآمیز قهرمان داستان روایت میشود.
کتاب «جانور»
کتاب «جانور» نخستین اثر این نویسنده است که ماجرای پسرکی را بیان میکند که تحت سرپرستی است، زیرا مادرش دیوانه و پدرش مجرم سابقهداری است که یا به دردسر افتاده، یا به زودی خواهد افتاد. زندگی او پر از مشکلات مختلف بوده است؛ اما مشکل اصلی او جانوری است که سالها از آن نگهداری کرده است و این بزرگترین راز و بزرگترین گرفتاری اوست. جانور اگر بتواند، استیون را زنده زنده میخورد. تنها چیزی که آنها را از هم جدا میکند، یک قفس زنگ زده است که چیزی نمانده میلههایش بشکنند.
در بخشی از کتاب «جانور» میخوانیم: «امروز روز اول کارم است. کارخانه بستهبندی گوشت مارشال پنج، شش کیلومتر با خانه رینولدز فاصله دارد. از راه گروتون میروی، از دریاچه میگذری و میروی طرف بیابانها. خیلی با دریاچهی مصنوعی متروکی که رابرت مدام مُخ مرا میزند که ببرمش آنجا شنا کند، فاصله ندارد. فکر نمیکنم هیچوقت به حرفش گوش بدهم؛ آخر شنای رابرت ترکمون است.
از راهگرد خروجیِ دریاچهی گروتون رد میشوم و با خودم فکر میکنم هیولای من الان در چه حال است؟ دعا میکنم سرش را انداخته باشد پایین و بعد از آن شام مفصل، خواب باشد.
سرساعت هفت میرسم به کارخانه. یک ساختمان گنده، شبیه انبار است که وسط ناکجاآباد از زمین سبز شده. میروم سراغ نااُمی، سرکارگر کارخانه. حدس میزنم شصت و چند ساله باشد. هیکلدار است و حرکاتش طوری است که انگار بین خواب و بیداری معلق است. با بیحوصلگی باهام حرف میزند. یک توری برای موی سر، یک کلاه نمدی مشبک، یک روپوش سفید و یک جفت چکمهی سفید و یک جفت دستکش لاستیکی نازک و بوگندو بهم میدهد. حتی مجبورم میکند یک ریشبند هم ببندم! اما من که هنوز ریش درنیاوردهام، تازه صورتم یک ذره سبزی میزند. میگوید اگر دوست ندارم ریشبند ببندم، باید هر روز صورتم را اصلاح کنم...»
کتاب «پیامک عوضی»
کتاب «پیامک عوضی» اثر دیگری از آلی کنن است. در این کتاب فردی پیامهای تحریکآمیز و ترسناکی را برای اسکرپی میفرستد. فرستنده این پیامها ناشناس است و قابل ردیابی نیست. در ابتدای کار، پیامها حاوی مأموریتها عوضی، اما اسباب تفریحند؛ اما کمکم خطرناک و بعد... مرگبار میشوند تا جایی که تعقیبگر ناشناس در پیامکی از اسکرپی میخواهد از بالای صخره به عمق دریاچه بپرد.
ماجرای این کتاب در قالب فصلهای بهم پیوسته با عنوانهایی مانند تِدِ خوشحال، بزرگراه، اولین پیام، حشرهها، سیلوا، مأموریت جدید، پدر، جیبو، هواپیما، پروانهها، ونوس، شب، فرانسیس، شیلی، کافه، جاج، جمعه، ویلا، انگشتر، بیگمن، مار آبی، دروغ آوریل، پسری گمشده، برج گلوله، آقاموشه، اسکرَپی و پروانهها بیان شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «دیروقت شب است. همه خوابند. من؟ زیر پل بزرگراه روی یک سکوی سیمانی نزدیک بریدگی حفاظ، نشستهام. چانهام را روی زانوهایم گذاشتهام و چراغهایی را که میآیند و میروند، تماشا میکنم. از جاده مرا نمیبینند، چون یک بوته بزرگ دورم را گرفته. تابستانها گلهای بنفش و درازی میدهد که بوی خیلی تندی دارند. اگر نزدیکش باشی، پروانهها، قبل از اینکه باد ماشینها و جریان هوای بزرگراه آنها را بکشد و با خودش ببرد، دور و برت چرخ میزنند.
همهی آدمها با خانوادهشان دعوا دارند. اصلاً خانواده برای همین کار است. کی میتواند دستش را روی قلبش بگذارد و قسم بخورد که از زندگی خانوادگیاش کاملاً راضی است؟ من فقط سیلوا را میشناسم که از پدر و مادر یا خواهر و برادرهایش بد نمیگوید؛ اما خب، سیلوا این طوری است. بدیِ هیچکس را نمیگوید...»
کتاب «بازداشتگاه متروک»
کتاب «بازداشتگاه متروک» اثری دیگر از این نویسنده انگلیسی است که به ماجرای فردی را بیان میکند که در بازداشتگاهی متروک زندگی میکند. درحالیکه وقتی بازداشتگاه برای همیشه تعطیل شد، اهالی فکر میکردند همه از آنجا رفتهاند؛ اما چند نفر میدانستند کاس هنوز در آن ساختمان متروک زندگی میکند و همانها بودند که نقشههای شومی برایش داشتند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «جوانک هجده سالهای با چشمهای بزرگ و سیاه بهم زل میزند. پوست آفتاب خورده، ریش کثیف و نامرتبی دارد و یک کپه موی سیاه و منگولیِ به هم چسبیده، روی سرش را گرفته. شلوار خاکستری پاره پوره و کثیفی پوشیده و کت کوتاه و قرمزش برایش تنگ است؛ انگشتهایش هم از چکمههایش بیرون زده. قدش از من بلندتر است، اما خیلی لاغر و مردنی است. کیف و بوگندوست.
میگویم: «بازم سلام. تو جون منو نجات دادی، یادته؟ ممنون.»
پیداست انگشت به دهن ماند با یک دستش کیسهای را گرفته و تو دست دیگرش یک قوطی کنسرو سوسیس است.
قوطی سوسیس را نشان میدهم و میگویم: «من جای تو بودم، اونو برنمیداشتم. مزهی دستمال گردگیری میده.» چیزی نمیگوید، اما کمکم نیشش باز میشود. میگویم: «از اونا که تو یخچاله، بردار. اونا رو از قصابی خریدیم.» بهم لبخند میزند و من هم با اینکه نباید، لبخندش را جواب میدهم...»
آلی کنن، سال 1975 در شهر سامرست انگلستان به دنیا آمده و دارای مدرک لیسانس باستانشناسی و تاریخ از کالج بیرمنگام و مدرک فوق لیسانس نویسندگی از کالج بثاسپای انگلستان است. کتاب «جانور» نخستین و پرفروشترین اثر این نویسنده است. این کتاب نامزد دریافت مدال کارنگی، جایزه کتاب بولتُن و دو جایزه داخلی دیگر شده و جایزهی کتاب منچستر را به خود اختصاص داده است. اکثر کتابهای دیگر این نویسنده هم نامزد دریافت جوایز معتبر انگلیسی و بینالمللی شدهاند.
انتشارات پیدایش، کتاب «جانور» را در قالب 339 صفحه با شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 20 هزار تومان، کتاب «پیامک عوضی» را در قالب 328 صفحه با شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 18 هزار تومان و کتاب «بازداشتگاه متروک» را در قالب 355 صفحه با شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 22 هزار تومان منتشر کرده است.
نظر شما