کتاب «شهید آیتالله محمد صدوقی» سومین اثر از مجموعه «شهدای محراب» تالیف مریم محمدزاده هروی یک ویژگی مهم دارد و آن هم دستیابی نویسنده به برخی مکاتبات این شهید مبارز است. از این رو به مناسبت قرار گرفتن در سالروز شهادت این شهید رمضان بر آن شدیم تا به برخی مطالب این اثر اشاره کنیم.
سرگذشت دو روحانی از ورای نامههای تبعید
در این کتاب به اسنادی اشاره شده که در قالب نامههایی میان دو مبارز آیتالله سیدمحمدعلی طباطبایی و آیتالله شهید محمد صدوقی رد و بدل شده است. اسنادی که برای نخستین بار برخی از آنها انتشار یافته است. نویسنده درباره چگونگی دستیابی به این اسناد مینویسد: «پژوهشی در مورد زندگی و مبارزات آیتالله سیدمحمدعلی طباطبایی(ولادت 1294.ش، شهادت 1358.ش) در دست انجام بود که در حین پژوهش به تعدادی از نامههای آیتالله شهید محمد صدوقی (ولادت 1286. ش، شهادت 1361.ش) به آیتالله قاضی طباطبایی و بالعکس، دسترسی حاصل شد. اسناد این نامهها هم اکنون در کتابخانه ارزشمند و منحصر به فرد آیتالله قاضی طباطبایی در تبریز موجود است و این دسترسی به لطف حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدتقی قاضی طباطبایی، فرزند شهید آیتالله قاضی طباطبایی حاصل شد.»
درباره پیشینه دوستی و مراوده میان دو روحانی انقلابی در خلال مبارزه با رژیم طاغوت میخوانیم: «آیتالله قاضی طباطبایی و آیتالله صدوقی توانستند، دو خطه بزرگ ایران (تبریز و یزد) را همدل و همصدا به صحنه انقلاب آورند؛ دوستی دیرینه این دو شاگرد برجسته حضرت امام(ره)، با شیرینی تمام به ثمر نشست؛ چنانکه سرانجام به نمایندگی از مردم شجاع تبریز و مردمان بلند همت یزد، پیروزی انقلاب را به محضر امام خمینی(ره) تبریک گفتند؛ آشنایی هرچه نزدیکتر میان این شهیدان محراب، از دوران ششماهه تبعید مرحوم طباطبایی در بافت کرمان حاصل شد؛ حتی اگر سفارشهای مراجع تقلیدی چون آیات عظام میلانی و مرعشی نجفی نبود، شهید آیتالله صدوقی در تدارک احترام و امکانات برای شهیدقاضی طباطبایی، نهایت کوشش خود را میکرد.» (ص 125)
نامهای که به همراه چند کتاب به آیتالله صدوقی ارسال شد
نویسنده درباره اهمیت اسنادی که از رابطه میان آیتالله قاضی طباطبایی و آیتالله صدوقی برجامانده، با اشاره به تعدادی کتاب دریافتی مینویسد: «مکاتبات این دو روحانی برجسته که از همان دوران تبعید شروع شده بود تا به آخر ادامه یافت؛ اما این رابطه به خاطر موقعیت ممتاز علمی و سیاسی آنها دارای ارزش اسنادی نیز هست؛ یکی از این مکاتبات نامهای است که آیتالله قاضی طباطبایی در سال 1350 به همراه تعدادی کتابهای تالیفی خود که چاپ شده بودند، به وسیله یکی از نزدیکان خود، آقای سیدهاشم سیداصفهانی، به نزد آیتالله صدوقی ارسال داشت.»
پس از بیان ارزش نامههایی که کشف شده، در پاسخ یک نامه که درباره دریافت تعدادی کتاب از سوی آیتالله صدوقی است، میخوانیم: «به عرض مقدس عالی میرساند بعد از اهداء تحیت و تقدیم ادعیه صالحه، صحت و استقامت مزاج مبارک را از پیشگاه حضرت احدیت عز سلطانه مسئلت میکنم و امید است که کماکان مشمول عنایات خاصه حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) بوده، ا ز هر گزندی بر کنار باشید؛ مرقومه کریمه {به} وسیله سیدبزرگوار آقای حاج میرهاشم اصفهانی دام تائیده زیارت شد. کتابهای مرحمتی، موجب مزید تشکر شد. از الطاف کریمه و مراحم عمیمه زایدالوصف ممنون و انتظار دارم سالهای متمادی برادران ایمانی از مهر انارت اثر بهرهمند و ظل ظلیل پرورش کافه مسلمین مستدام و پاینده باشد؛ بینهایت اشعاف درک محضر شریف را دارم و سعادت نوید دیدار و استفاضه از آن مقام شامخ روحانی را از خدای بزرگ خواهانم. ...» (ص 134)

تدریس کتابی که 8ماه طول کشید
در بخش دیگری نویسنده سراغ گفتوگو با افرادی رفته که از نزدیک با آیتالله صدوقی آشنایی داشتند و این شهید را از نگاه راویان منعکس کرده است. حجتالاسلام محمدهادی بهشتیپور که در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی در دفتر شهید صدوقی حضور داشته است با این شهید مبارز گفتوگو کرده، وی درباره تدریس کتاب قضا از سوی این شهید به قاضیهای بازمانده از زمان پهلوی با حکایت یک ماجرا میگوید: «پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زمانی که کلاس درس آیتالله تعطیل شد و وی به امور دیگر رسیدگی میکردند. آن زمان وی از نحوه کار بعضی از قضات که از دوران طاغوت فعال بودند، رضایت نداشتند. حتی در نمازجمعه از عملکرد قضات شکایت کردند و گفتند: «دستور میدهم در دادگستری را گل بگیرند.»
این مساله باعث نارحتی قضات شد؛ آنها به دفتر من آمدند و گفتند:«اگر حاج آقا صلاح نمیدانند که ما قضاوت کنیم، این کار را رها میکنیم؛ چون میخواهیم آبرویمان حفظ شود؛» من هم خدمت حاجآقا رفتم و به ایشان اطلاع دادم که قضات گفتهاند که از یک طرف قانون اساسی به ما میگوید قاضی مستقل است و از سوی دیگر آقایان از ما انتظاراتی دارند و ما باید بر اساس قانون قضاوت کنیم؛ من به شهید صدوقی گفتم که شما آنها را به عنوان قاضی قبول ندارید، چون مجتهد نیستند. به نظر من برای قضاوت بهتر است درس خارج را تدریس کنید تا از این طریق، آنها با موازین اسلامی، روحیات و مواضع شما آشنا شوند. قضاوت و روحانیونی که کار قضاوت را به عهده داشتند و بعضی از طلاب، در کلاس درس خارج قضا حاضر میشدند. تدریس کتاب قضا، 8 ماه طول کشید و نکته قابل توجه این است که کلاس مورد توجه قضات قرار گرفت . آنها به تدریج متوجه اشتباهاتشان شدند.» (ص 192)
متاسفانه با وجود اینکه کتاب «شهید آیتالله محمد صدوقی» از مطالب و اسناد جدیدی بهره برده، اما فصلبندی مناسبی ندارد. فصلبندی که در پنج فصل با عناوین «زندگینامه»، «زندگی مبارزاتی»، «کتابشناسی»، «نامههای دو مبارز» و «شهید صدوقی در آئینه یاران» تنظیم شده است. شاید بهتر بود که بخش کتابشناسی در پایان اثر گنجانده میشد تا کتاب هم از نظم مناسبتری برخوردار شده و هم میان روایت موضوع کتاب فاصلهای ایجاد نمیشد. ضمن اینکه محمدزاده(نویسنده) در ارائه برخی مطالب کتاب مانند «مخالفت با بهائیان»، «حمایت از فدائیان اسلام»، «در برابر طاغوت» و برخی مطالب دیگر منبعی ارائه نکرده، اسناد ساواک بدون شماره سند در کتاب گنجانده شده که این نکات از ارزش تحقیقی کتاب میکاهد.
کتاب «شهید آیتالله محمد صدوقی» سومین اثر از مجموعه «شهدای محراب» به کوشش مریم محمدزاده هروی در 220 صفحه، شمارگان یکهزار و 100 نسخه و به قیمت 15 هزار تومان از سوی انتشارات اینور منتشر شده است.
نظر شما