فیروز زنوزي جلالي: نویسنده نباید مفتون متن شود/ القای باور ایدئولوژیک نویسنده به داستان از آن مانیفست میسازد
فیروز زنوزي جلالي در کارگاه داستان نویسی که در خانه کتاب برگزار میشود گفت: گاهی نویسنده مفتون متن شده و به همین دلیل سعی میکند همه حرفهایش را در داستان بزند. از سوی دیگر اگر نویسنده ایدئولوژی و باور خاصی داشته باشد و آن را به متن تزریق کند متنش را تبدیل به یک مانیفست ایدئولوژیک کرده است.
زنوزی جلالی در ابتدای این نشست توضیحات مختصری را درباره داستانهای مینیمال ارائه کرد و گفت: بسیاری از کسانی که سطحی به داستان نگاه میکنند، معتقدند که داستانهای مینیمال لزوماً داستانهای کوتاه هستند، در حالی که داستان مینیمال حتی میتواند در 300 صفحه هم باشد. به طور مثال داستان پیرمرد و دریا ارنست همینگوی یک داستان مینیمال است.
وی در ادامه درباره پیدایش مکاتب مختلف داستاننویسی سخن گفت و افزود: هیچ ایدهای به صورت خلقالساعه خلق نمیشود و تمامی مکاتب و نظرگاهها به نوعی تابع مسائل سیاسی و اجتماعی هستند و در واقع این موقعیتها منجر به وجود آمدن ادبیات خاصی میشوند.
وی ادامه داد: به طور مثال دادائیسم بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمد. پس از جنگ عدهای این نظریه را مطرح کردند که وقتی جهان بی نظم است و هرکسی دلش میخواهد انسانهای دیگر را بکشد چنین جهانی ادبیاتی بی نظم را میطلبد. به همین دلیل آنها کلمات را میبریدند و بعد آنها را در کیسهای میریختند و بعد کلمات را در میآوردند و در کنار هم قرار میدادند که داستانی بی سر و ته میشد.
زنوزی جلالی در بخش دیگری از سخنانش با انتقاد به شیوه برخی از نویسندگان در پنهان کاری در نگارش داستان گفت: یکی از انتقادات جدی من به داستانگویی اصغر فرهادی این است که او تعمدا در فیلمی مانند جدایی نادر از سیمین داستان تصادف زن خدمتکار را از مخاطب پنهان میکند.
به گفته این نویسنده، کارگردان در فیلم با دوربین داستان میگوید همانگونه که نویسنده با قلم داستان مینویسد. اگر در بخشی از داستان، نویسنده باید پنهانکاری کند این موضوع باید از زاویه دید مناسب روایت شود.
وی در بخش دیگری از این نشست درباره روایت نویسنده از یک موقعیت جغرافیایی در داستان گفت: زمانی که نویسنده یک موقعیت جغرافیایی را برای روایت داستان انتخاب میکند باید نظرات مخالف و پارادوکس را از سوی شخصیتهای مختلف داستان روایت کند. به طور مثال در داستان «عدل» نوشته صادق چوبک افراد مختلفی که در صحنه جان کندن اسب حاضر هستند نظرات مختلفی را بیان میکنند و نویسنده با روایت نظرات افراد دانش انسانهای زمانه خود را نقد میکند.
وی با بیان اینکه نویسنده نباید در داستان، مفتون متن شود افزود: گاهی نویسنده مفتون متن شده و به همین دلیل سعی میکند همه حرفهایش را در داستان بزند. از سوی دیگر اگر نویسنده ایدئولوژی و باور خاصی داشته باشد و آن را به متن تزریق کند متنش را تبدیل به یک مانیفست ایدئولوژیک کرده است. بنابراین نویسنده باید از القای تفکرش به متن خودداری کند.
زنوزی جلالی در بخش پایانی سخنانش گفت: سوژههایی که همواره جلو چشمان ما وجود دارند نباید مانع از این شوند که دوباره درباره آنها بنویسیم. میشود به یک سوژه تکراری از زاویه جدید یا زاویهای که کمتر دیده شده نگاه کرد. نویسنده باید اجازه بدهد که سوژه در ذهنش تهنشین شده و داستان خوبی از آن خلق شود.
وی تاکید کرد: تنها نویسنده باید به خودش سختگیری کند و تلاش کند تا با خلاقیت از زاویه جدیدی ببیند. هر کدام از ما اگر یک مجموعه داستان کوتاه ماندگار داشته باشیم کار خود را کردهایم، همانطور که بهرام صادقی با مجموعه داستان سنگر و قمقمههای خالی در ادبیات ماندگار شد.
نظر شما