عاشقانههای، «هالینا پوشفیا توفسکا» شاعر لهستانی، با ترجمه ضیاء قاسمی و «کاتاژینا وانسالا» از سوي انتشارات سرزمین اهـورایی آماده روانه شدن به بازار کتاب شد.
ضیاء قاسمی در مقدمه این کتاب نوشته است: «هالينا پوشفياتوفسكا»، شاعر معروف و محبوب معاصر لهستاني، در سال 1935 ميلادي در شهر «چستوهووا» به دنيا آمد. نام شناسنامهايش «هالينا ميگا» بود. هالينا اولين شعر خود را در بيست و يك سالگي در مطبوعات به چاپ رساند. يك سال بعد، اولين مجموعه شعر خود را با نام «سرود بت پرستانه» منتشر كرد. اين مجموعه شعر با استقبال مخاطبان و منتقدان لهستاني مواجه شد. او دو مجموعه شعر ديگر هم به نامهاي «امروز» در سال 1963 و «چكامهاي براي دستها» در سال 1966 به چاپ رساند. هالينا در سال 1967 رمان كوتاه «داستاني براي دوست» را كه ميتوان آن را زندگينامه خودنوشت او به حساب آورد، به انتشار رساند. دو مجموعه شعر ديگر هالينا با نامهاي «خاطرهاي ديگر» در سال 1968 و «اشعار بازيافته» بعد از مرگ زودهنگام شاعر منتشر شدند. در سال 1997، مجموعه كامل آثار هالينا انتشار يافت كه اشعار چاپشده و چاپنشدهاش، داستان هايكودكان، نمايشنامهها و نامههايش را در بر داشت. هالينا در وضعيت دشوار جنگ جهاني دوم به بيماري قلبي سختي دچار شد كه باعث شد او بيشتر زندگياش را در بيمارستان بگذراند. هالينا در بيمارستان با عكاس جواني به نام «آدولف پوشفياتوفسكي» آشنا شد و در سال 1954 با او ازدواج كرد. آدولف بعد از دو سال زندگي مشترك در اثر بيماري قلبي درگذشت و هالينا در بيست و يك سالگي بيوه شد. او ديگر تا آخر عمر كوتاهش ازدواج نكرد. پس از مدتي، بيماري قلبي هالينا بدتر شد و او براي جراحي در سال 1958 به آمريكا رفت.
سپس هالينا به فراگيري زبان انگليسي پرداخت و براي ادامه تحصيل به «كالج اسميت» واقع در «نورثهمپتون» رفت و به مدت سه سال در آنجا درس خواند. او بعد از بازگشت به لهستان، به دانشگاه «ياگيلوني» شهر كراكف رفت تا دكتراي فلسفه بخواند و در زمان دانشجويي به تدريس نيز پرداخت. چند سال بعد بيماري قلبي هالينا دوباره رو به وخامت گذاشت. هالينا براي جراحي به ورشو رفت ولي چند روز بعد در يازدهم اكتبر سال 1967 ميلادي درگذشت.
هالينا شعر آزاد ميسرود و به اصول وزن هجايي و قافيه در شعر سنتي لهستاني پايبند نبود. او به علائم نقطهگذاري چندان توجه نداشت مگر اينكه براي بيان نكتهاي واقعا وجود اين علائم را ضروري ميدانست. اكثر شعرهايش بدون عنوان است. تعدادي از منتقدان ديدگاه و شيوه كارش را شبيه به فروغ فرخزاد در شعر فارسي دانستهاند. او، مثل فروغ، به طور صريح از احساسات زنانه خود سخن ميگفت و در بيان مضامين شجاعت خاصي داشت. دلبستگي خاص او به طبيعت شعر او را تا حدودي شبيه شعرهاي سهراب سپهري نيز كرده است. موضوعهاي اصلي شعرش مرگ و عشق هستند. شايد بتوان گفت كه عشق و مرگ اصلا در شعر او جداگانه نميآيند و هميشه با هم هستند. با وجود اينكه مرگ هميشه در تعقيب هالينا بود، او به افسردگي تن نميداد و شور زندگي در درونش ميجوشيد. اين ديدگاه عاشقانه و پرشور به زندگي در شعرش به خوبي نمود يافته است.
به عقيده بسياري از منتقدان، هالينا اولين كسي است كه در تاريخ شعر لهستان با چنين صداقتي از عشق و تجربههاي خود حرف ميزند. همين ويژگي شعر هالينا پوشفياتوفسكا باعث شده است كه او را يكي از محبوبترين شاعران لهستاني بدانند و بعضيها حتي او را «صداي نسل خود» لقب دادهاند.
در يكي از شعرهاي او در كتاب کتاب «آدمک، مترسک و عاشق» آمده است:
اگر میخواهی نگهم داری
اگر میخواهی نگهم داری دست دراز کن
ببين دارم میروم
گرمای دستت هنوز میتواند نگهم دارد
لبخند هم جذبم میکند، شک نکن
اگر میخواهی نگهم داری اسمم را صدا بزن
مرزهای شنوايی خطهايی تيز هستند
تيز و از پرتو آفتاب باريکتر
اگر میخواهی نگهم داری شتاب کن
داد بزن و گرنه صدايت به من نمیرسد
شتاب کن، خواهش میکنم
اگر رفته باشم چه سود از واژههای تلخت
چه سود از آنکه زمين را برنجانی
با نوشتن اسم پريده رنگم بر روی شن
اگر میخواهی نگهم داری دست دراز کن
نگاه کن که دارم میروم
نفس به نفس من بده
آنگونه که غريق را نجات میدهند
اميد زيادی نيست، ديرزمانی تنهايی با من بوده ست
اما نگهم دار، خواهش میکنم
نه برای من، برای خودت
عاشقانههای هالینا پوشفیا توفسکا با عنوان «آدمک، مترسک و عاشق» با ترجمه ضیاء قاسمی و کاتاژینا وانسالا و طرح جلد مجید ضرغامی که از سوي انتشارات سرزمین اهـورایی در قطع رقعی منتشر شده و به زودي روانه بازار نشر ميشود.
نظرات