وی ادامه داد: توصیه مکرر پیامبر اکرم (ص) مبنی بر «احترام والدین و محبت به آنها» یک شعار نیست، بلکه توجه دادن به زیربنای روابط عاطفی و انسانی است. اگر در این رابطه ویژه، احترام و ابراز محبت شکل بگیرد، میتوان انتظار داشت که این روحیه و اخلاق به سایر روابط فردی و اجتماعی ما گسترش پیدا کند. اما اگر چنین نباشد و ما به یک نوع بیتوجهی در قبال والدین دچار شویم، در هیچ رابطه دیگری نمیتوان توقع بروز ویژگیهای انسانی را از خودمان داشته باشیم. به عبارت دیگر شروع قساوت و بیرحمی از بیتوجهی و بیاحترامی به کسانی شروع میشود که موجودیتمان را به آنها وامداریم.
هجری همچنین در پاسخ به این پرسش که «در چنین روزی به مطالعه چه کتابی مشغولید و آیا آن را به مخاطبان توصیه میکنید؟» گفت: از جنبههای عاطفی رحلت پیامبر اکرم (ص) که بگذریم، 28 صفر آغاز دورانی است که بر سر جانشینی پیامبر اکرم (ص) اختلافنظرهایی جدی در میان مسلمانان به وجود میآید که در ادامه به شکلگیری مذهب شیعه منجر میشود. در این باره شاهد افراط و تفریطهای بسیار بودهایم. نگاه افراطی که به جریان «غلاة» مشهور شدند، در توصیف جایگاه معنوی امامان شیعی راه مبالغه را پیمودند و در مقابل جریانهایی به ارزشهای خاص حضرت علی (ع) علی و خاندانش کمتوجهی کردند. در این باره کتاب «شیعه» از جمله کتابهایی است که بهصورت منصفانه به شرایط بعد از پیامبر اکرم (ص) و شکلگیری مذهب شیعه و تداوم تاریخی آن پرداخته است.
وی در ادامه سخنانش، توضیح داد: این کتاب که به وسیله مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران منتشر شده است، به دیدگاههای علامه طباطبایی و گفتوگوهای او با «هانری ُکربن» میپردازد. به نظر من تمامی کسانی که نسبت به موضوع شکلگیری مذهب شیعه بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) علاقهمندند، جا دارد که این اثر ارزشمند را مطالعه کنند. ویژگی بارز این کتاب، بیان استدلالی و در عین حال محترمانه آن است که این کتاب را برای پیروان تمامی مذاهب اسلامی اثری خواندنی میکند. ویژگی دیگر این کتاب، انعکاس دیدگاههای «هانری کربن» بهعنوان یک اندیشمند غربی است که به مخاطب اجازه میدهد از چند زاویه به ماجراهای بعد از رحلت پیامبر اکرم (ص) نگاه کند.
هجری اظهار کرد: 28 صفر یادآور یکی از بزرگترین مظلومیتهای تاریخی است که در آن نه تنها دشمنان که دوستان نیز مشارکت داشتهاند. نمیتوانیم خود را فریب دهیم که برخی از ما در ناخودآگاهمان وقتی به صلح امام حسن (ع) میرسیم، آن را ناگوار میبینیم . اوج توصیفهای ما از این ماجرا، آن است که آن را مقدمهای بر قیام حسین (ع) میدانیم. گویا خود صلح امام حسن (ع) از دیدگاه برخی ارزش ذاتی ندارد. به نظر من این تحلیل نارسا به کوتاهی ما در مطالعات تاریخی و بیتوجهی ما به واقعیتهایی است که اتفاق افتاده است. اگر از اطرافیان خود بپرسیم که بعد از شهادت امام حسن (ع) ماجرای صلح با معاویه به کجا انجامید؟ بسیاری چنین تصور میکنند که خیلی سریع ماجرا به کربلا ختم شده است. درحالی که بعد از شهادت حسن بن علی (ع)، به مدت ده سال امام حسین (ع) به پیمان صلح وفادار میماند و پیشنهاد درگیری با حکومت معاویه را نمیپذیرد.
وی در پایان سخنانش، گفت: بنابراین 28 صفر باید به یاد ما بیاورد که عمل به پیمان و وفاداری به آن، یک ارزش ذاتی است که امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هر دو به آن متعهدند.
نظر شما