پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۰
فيلم خلاقيت و آسايش را از تو مي‌گيرد/ داستان‌نويس صندلي را از زير پايت نمي‌كشد!

عالي‌ترين و بي‌نقص‌ترين صحنه‌ها از درخشان‌ترين فيلم‌ها احساسات، عواطف و روان انساني را به طور مستقيم هدف قرار مي‌دهند؛ در حالی که داستان و رمان ذهن خواننده را به دایره اکتشاف و آفرینشگری می‌کشانند.

خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)- فرشاد شيرزادي: فيلم بر محور تصوير و صدا شكل  مي‌گيرد. به همين دليل بهترين فيلم‌ها با بهترين تدوين و موضوع، اگر حتي بر ايجاد هيجان مبتني نباشد، خواه و ناخواه براي اين‌كه تماشاچي را تا آخر به دنبال خود بكشاند، او را با غليانات دروني درگير و غالباً تسخير مي‌كند، در حالي كه داستان و رمان در اوج كشمكش ميان شخصيت‌ها، مخاطب را به ناآرامي فرا‌ مي‌خواند و تخيل او را به كار مي‌اندازد. به تعبيري ديگر داستان و رمان ذهن خواننده را به دايره اكتشاف و آفرينشگري مي‌كشاند و او را لحظه به لحظه مترصد رويارويي با واقعيتي عميق و چند سويه مي‌كند.

در ادبيات داستاني ذهن مخاطب با عنصر «خلاقيت» پيوندي ناگسستني مي‌يابد و ذهن آفرينشگري او با خواندن و باز خواندن، رشد مي‌كند و ثانيه به ثانيه نياز به هوشمندتر و هوشيارتر شدن پيدا مي‌كند. اين ويژگي حتي در داستان‌هايي كه جغرافياي صحنه‌هاي آن‌ها كمترين شباهت را با زادبوم جغرافيايي مكان زندگي خواننده دارند، آشكارا ديده مي‌شود. چه بسا خواننده با خواندن چند رمان ارزشمند بتواند بر مصائب موقعيت خود فائق آيد. اين ويژگي ارزشمند حتي در فيلم‌هايي كه مضمون آن‌ها با واقعيت مشترك انساني و مشتركات هستي انساني تطابق دارد بسيار كمرنگ است و در بسياري موارد، اصلاً وجود ندارد.

داستان‌هاي نويسندگان حقيقي، بنابر هستي‌شناسي عميقشان ذهن مخاطب را به سوي خلاقيت براي بازآفريني واقعيت هدايت مي‌كنند؛ به سوي خلاقيت و آفرينشگري فعال؛ در حالي كه بهترين فيلم‌ها ذهن انسان را در حالتي منفعل به سوي پذيرفتن بي چون و چراي هر آنچه ديگران با هر قصد و نيت برايت تصوير مي‌كنند مي‌كشاند.

مخلص كلام، بي آن‌كه قصد نفي ارزش‌هاي كاربردي سينما در ميان باشد، بايد به اين واقعيت ناگزير توجه داشت كه سينماگري-در بهترين حالت- كاري است در عرصه «هنر- صنعت» و به همين دليل در مقايسه با داستان‌نويسي، به قلمرو سطح تعلق دارد. اما داستان‌نويسي حاصل قريحه، آفرينشگري و هنر ناب است و هر داستان‌نويس –در مفهوم حقيقي- انساني است خلاق كه بنابر هستي‌شناسي خاص خود، در يك جهان داستاني به كشف و خلق معنا مي‌پردازد؛ و اساساً داستان‌نويس در انزواي هنرمندانه‌اش، غريق اكتشاف و آفرينش مفهوم است و هيچ داستان‌نويس حقيقي به قصد شيدا و خيره و تسخير كردن خواننده و مخاطب اثرش داستان و رمان نمي‌نويسد.

جاودانگي و ماندگاري آثار درخشان تاريخ داستان‌نويسي جهان، بهترين شاهد بر اين ادعاست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها