به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، استان یزد از کهنترین میراثداران ایران بهشمار میآید. یزد، نخستین شهر خشتی و دومین شهر تاریخی جهان پس از شهر ونیز ایتالیاست. در کتاب «ایران باستان» حسن پیرنیا نوشته شده که نام این شهر نخستینبار «ایساتیس» بوده و در قلمرو حکومت مادها قرار داشته است. پس از آن در کتاب «المسالک و الممالک» ابن خردادبه مربوط به قرن سوم هجریقمری از آن بهنام یزد یاد شده است.
«حدودالعالم» نیز که مربوط به همان قرن است از یزد با عنوان «کثه» یاد میکند و برخلاف ادعای بسیاری، این نام، نه یونانی و نه به معنی پاسگاه و کلونی یونانیان در ایران است بلکه پسوند نام شهرهاست که «حدود العالم» نیز بسیار دیده میشود.
یزد، شهری از کاه و گل
ابنحوقل در کتاب «ایران فی صوره الارض» درباره یزد مینویسد: «از مهمترین شهرهای ولایت اصطخر از سوی خراسان «کثه» است و آن حومه یزد و ابرقویه میباشد... اما کثه که حومه یزد است شهری است در کنار بیابان و هوای آن خشک سالم است و مانند شهرهای کوهستانی فراخنعمت است و روستایی دارد که محصولش ارزان است. بیشتر بناهای آن دراز شکل است و از گل ساخته شده. در آنجا شهری است استوار که قلعهای با دو دروازه آهنین دارد: یکی به نام ایزد (باب ایزد) و دیگری در مسجد (بابالمسجد) که نزدیک مسجد جامع است. این جامع در ربض قرار دارد و آبهای آن از قنات تامین میشود...»
کتابها و اسناد بسیاری از گذشته درباره جغرافیا و تاریخ یزد وجود دارد اما آنچه در سفرنامهها آمده بهگونهای متفاوت و کمتر دارای تعصب به روایت این شهر پرداختهاند. مارکوپولو، تاجر ونیزی در سفرنامهاش مینویسد: «یزد شهر بزرگی است که از لحاظ تجارت و رفتوآمد، نقطه مهمی بهشمار میرود. یک نوع پارچه ابریشمی و طلایی در آنجا بافته میشود که موسوم است به پارچه یزدی و به همه جای دنیا صادر میشود.»
پروفسور «کازولا» نیز میگوید: «یزد از نظر بناهای خشتی و گلی در دنیا بینظیر است.» و محمدکریم پیرنیا اعتقاد دارد که «مسجد جامع فهرج تنها مسجدی است که در جهان اسلام، ساختمان آن از ابتدا تا به امروز تغییر نکرده است.»
یزد، شهر بادگیرها، سردابها و زیرزمینها
«کلنل سی. ام. مکگرگر» نوشته است: «از نشانههای چشمگیر یزد، بادگیرها، سردابها و زیرزمینهای آن است که این هر سه با یکدیگر هماهنگی دارند و وجود اینها نشاندهنده آن است که آب و هوای یزد از نقاط دیگر ایران گرمتر است.» اما «سر پرسی سایکس» ژنرال، نویسنده، و جغرافیدان انگلیسی که در دوره قاجار به ایران آمده بود، تصویری رویاگونه از یزد در سفرنامهاش ارایه کرده و معتقد است که «منارهها و بادگیرهای شهر یزد از دور، انسان را به یاد کتاب هزار و یک شب میاندازد.»
برخی از سیاحان و جهانگردان به بافت جمعیتی یزد نیز اشاره کردهاند. با اینکه امروز بیشتری جمعیت استان یزد را مسلمانان تشکیل میدهند اما گروههای بزرگی از زرتشتیان در این استان ساکن هستند. «اورسل» جهانگرد بلژیکی در سال 1882 دراینباره مینویسد: «در حال حاضر، قسمت اعظم زرتشتیان در شهر یزد (که آنجا را موطن اصلی خود میدانند) سکونت دارند و به راحتی با مسلمانان زندگی میکنند. حرفه اغلب آنها کشاورزی یا تجارت است.»
در عمق تاریخ، به هزارتوهای افسانه خزیدهای
فروغ پوریاوری درباره یزد نوشته است: «وقتی به یزد سفر میکنی، تنها در پهنه جغرافیا جابهجا نشدهای؛ در عمق تاریخ، به هزارتوهای افسانه خزیدهای و تاریخ و افسانه در این شهر کویری، چندان به هم آمیختهاند که بازشناختنشان ناممکن است. یزد بافتی دیگر، مردمی دیگر و اساسا جنس دیگری دارد، صفا و محبت مردم یزد را کمتر جایی میتوان سراغ کرد.»
دیگر جهانگردان نیز به جنبههای دیگر یزد اشاره کردهاند، مسایلی چون شیرینیپزی در یزد و «یاکوب ادوارد پولاک» در اینباره نوشته است: «ایرانیان با مهارت هر چه تمامتر، شیرینی تهیه میکنند و قنادیهای یزدی در رشته خود از هنرمندان طراز اول ایران و جهان بهشمار میآیند. بهترین نوع شیرینی در اصفهان و یزد تهیه میشود.»
در یزد آب، آفتابی نیست
مردم یزد تا پیش از این بیشتر کشاورز بودهاند و برای این منظور با استفاده از کاریز آب را به سطح زمین میآوردند. علیاصغر مهاجری در سفرنامهاش با عنوان «زیر آسمان کویر» اینگونه مینویسد که «دقت و حوصله و امانت دهقان یزدی کم از آن مقنی پرکار نیست که ده ساعت تمام، در ژرفنای چاه، کلنگ به تودههای شن میکوبد و کوره قنات احداث میکند. تلاش در زیر آفتاب سوزان، جزو لاینفک فطرت کشاورزان یزد است. درسی که دهقان یزدی در زیر آسمان کویر آموخته، مبارزه با قهر طبیعت است.»
با این حال تامین آب شیرین در یزد یکی از دشوارترین فعالیتهاست. این سرزمین کاریزهای بسیاری دارد و جلال آلاحمد در «ارزیابی شتابزده» نوشته است که «در یزد آب، آفتابی نیست؛ مخفی است، 40-50 متر زیرزمین است و باید از پلکان تاریک و مرطوب و خنک سرازیر بشوی و مواظب باشی پایت نلغزد و وقتی از تشنگی به جان آمدی، به مجرای قنات برسی و ببینی زنها نشستهاند و در آن تاریکی زیرزمین، در جوی آب روان و گوارا، رخت یا ظرف میشویند و ندانی از این همه پله چه طور بالا بروی.»
و اینگونه است که مردمان سختکوش یزد، دیار خویش را میخوانند:
شهر مرا سالهاست
نقاش طبیعت بر دامن کویر رفو کرده است.
شهر من خشکانهای در دل خاک ایران است.
مردان شهر من سالهاست،
آبشان را از ته حلقوم کویر در میآوردند.
مردانی که زیر نور پیهسوزها
مشقت مینویسند
و با قلمهایشان، رنج و کوشش را
بر سینههای کاریز نقش میزنند..._
نظر شما