به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، «کلاه پهلوی» به نویسندگی و کارگردانی سید ضیاءالدین دری از سریالهایی بهشمار میرود که تاریخ معاصر ایران را به تصویر میکشید و از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. منتقدان بسیاری درباره آنچه این سریال به تصویر کشید، صحبت کردند اما مساله استفاده از منابع تاریخی، گزینهای بود که هر دو گروه منتقدان موافق و مخالف بر آن پای میفشردند. «ایبنا» به همین دلیل سلسله گفتوگوهایی با استادان تاریخ معاصر مانند لطفالله آجدانی، قاسم تبریزی، علی بیگدلی، حسن انوشه و صادق زیباکلام انجام داد و بخش پایانی این گفتوگوها با ضیاءالدین دری است تا به منتقدان سریالهای تاریخی پاسخ دهد.
آقای دری، منتقدان سریالهای تاریخی که از تلویزیون پخش میشوند، معتقدند باید مرکزی پژوهشی در صدا و سیما تاسیس شود و پژوهشگران تاریخ در آن منابعی را فراهم کنند و نویسندگان بر اساس آن آثار، فیلمنامه بنویسند تا از اشتباههای تاریخی فیلمها و سریالها کاسته شود. نظر شما چیست؟
مراکز تحقیقاتی و مطالعاتی تاریخ در تهران وجود دارد که اطلاعات ارزشمندی از تاریخ معاصر ایران در آنها موجود است و افرادی که مدعی نبود چنین مراکزی هستند یا اعتقاد دارند که صدا و سیما نیز باید چنین مراکزی تاسیس کند، تنها در پی انتقاد هستند. در دورهای که دولت باید خودش را کوچک کند، ایجاد چنین مراکزی منطقی نیست. صدا و سیما نیز مراکز اسنادی دارد که تصاویر و عکسهای بسیاری را از زمانی که دوربین وارد ایران شده تاکنون، گردآوری کردهاست.
پس شما سریالهای کیف انگلیسی و کلاه پهلوی را با استفاده از منابع تاریخی معتبر ساختهاید؟
در این سریالها از منابعی که مربوط به تاریخ معاصر است، استفاده کردم. آنچه در منابع نوشته شده، یکسان است و تنها دیدگاههای تحلیلی پژوهشگران است که باعث ایجاد جریانهای مخالف یا موافق میشود. بهطور مثال اگر یک پژوهشگر جوان تصمیم به نوشتن کتابی درباره تاریخ بگیرد بر اساس همین منابع و مستندات اثرش را تالیف میکند. در سریالهایم نیز با استفاده از منابعی که مطالعه کردهام و مستنداتی که درباره خاندان پهلوی یا کودتای 1299 موجود است، فیلم ساختهام.
این منتقدانی که به سریالها ایراد وارد میکنند و معتقدند تاریخ را تحریف کردهام، کدامیک میتواند بگوید که رضاشاه بهمدت هفت سال کلاه پهلوی را اجباری نکرد؟ بناهای دوره قاجار را برای فراموش کردن نام آن دودمان، ویران نکرد؟ یا حتی تکیه دولت را که محل انتخاب رضاخان به شاهی بود، تخریب نکرد؟
منتقدان میگویند بسیاری از اتفاقها یا شخصیتهای فیلم دچار تحریف شدهاند. آیا دیدگاه شما در ساخت این سریالها به تاریخ معاصر و شخصیتها یکسونگر نبودهاست؟
در سریالهایم نگاه یکسونگر نداشتهام و دروغ هم نگفتهام. اثرم تحریف تاریخی نیست. در کلاه پهلوی درباره کدام شخصیت تاریخی اطلاعاتی آوردهام که دروغ باشد؟ درباره شخصیتهایی که در این سریال حرف زدم در مجموع شخصیت سید حسن تقیزاده در قسمت نخست کلاه پهلوی بود که آنچه ارایه شد بیوگرافی زندگیاش از روی متون تاریخی بود و براساس منابع موثق تاریخی نوشته شده، بنابراین چه دروغی درباره وی گفته شدهاست؟ یا علیاصغر حکمت که مبلغ بیحجابی در ایران بود. این افراد همگی بر پایه منابع و مستندات تاریخی پرداخته شدهاند.
پس آنچه را در فیلم ارایه شده، واقعیت میدانید؟
من درام نوشتهام، نه روزشمار تاریخ. فردی که درامنویسی را نمیشناسد حتی اگر تحصیلکرده و متخصص تاریخ باشد، نباید درباره فیلمسازی نظر بدهد. تاریخنگاری وظیفه فیلمساز نیست بلکه وی مجاز است بر اساس داشتههای تاریخی آنچه را که خود به صلاح میداند، مطرح کند. در حالی که تحریف یعنی قلب کردن یک مطلب مستند و موثق مانند انقلاب مشروطه. در کیف انگلیسی یا کلاه پهلوی که صادق زیباکلام به آنها حمله کرده، چه چیزی تحریف شدهاست؟ در واقع این افراد متوجه فیلم نیستند بلکه بهدلیل مسایل و مشکلاتی که با صدا و سیما دارند به فیلم و فیلمساز حمله میکنند!
سقف زمانی هر سریال میان دوهزار و 500 تا سههزار دقیقه است و کارگردان در این مدت زمان باید آنچه را که میخواهد به مخاطب ارایه دهد. اگر کارگردانی بهطور مثال تصمیم بگیرد درباره جزبهجز وقایع سال 57 سریال بسازد، بیش از یکهزار قسمت میتواند تولید کند اما فیلمساز تنها میتواند براساس برداشتی کلی فیلم بسازد. بنابراین فردی که به این مساله انتقاد دارد، میتواند بگوید برداشت کارگردان را درست نمیداند اما هیچگاه نمیتواند بگوید بهطور کامل نادرست است زیرا نگاه به مباحث تاریخی اساسا نسبی است و اتفاقا با طرح این دیدگاههای نسبی است که جامعه به سمت آگاهی میرود، به این ترتیب کارگردان تحریفی انجام ندادهاست. این افراد باعث میشوندذهنیت جوانان ما نسبت به صدا و سیما و کارگردان یا فیلم و سریال تخریب شود. فردی که رشته تاریخ میخواند، این اطلاعات را دارد اما فردی که در رشته دیگری تحصیل میکند، نسبت به اینکه فیلمساز دروغ یا راست میگوید، مشکوک میشود.
آنچه میخواستم در سریالهایم بگویم، تفهیم شده اما برخی منتقدان در گوشهایشان عمدا پنبه گذاشتهاند. سریال کلاه پهلوی نیز درباره برنامههایی بود که در دوره رضاشاه بهمنظور غربی کردن ایران اجرا شد و لزومی ندارد دقیقا تمام آنچه بوده در فیلم نشان بدهم. در آن دوره نه من بودهام و نه هیچ کدام از منتقدانم، پس چطور چنین دیدگاههایی بیان میشود؟ در آن دوران بر اساس منابع تاریخی و تحلیلهایی که معتقدان به انقلاب اسلامی به آنها میگویند، اینگونه آمده که دولت بریتانیا بهعنوان ابرقدرت زمان بهویژه پس از جنگهای عثمانی با توجه به عقبماندگیهای صنعتی که کشورهای اسلامی و خاورمیانه داشتند، تلاش کرد تا با اجرای برنامههای مداخلهگرانه، سیاستهای استعماری را اجرا کند. زیباکلام و دوستانش با این مساله مخالف هستند.
هیچ روشفکری در ایران نتوانسته است ملت را بسیج کند اما صادق زیباکلام معتقد است که در سریال کلاه پهلوی، دری تلاش کرده، نشان دهد تنها روحانیان در فکر مبارزه بودند و کت و شلواریها و فکل کراواتیها، همگی از مبارزه بیرون بودند. ما نمیتوانیم چشم روی وقایع و حقایق ببندیم، برخی پژوهشگران حوزه تاریخ این روزها با دیدگاه سکولاریستی به مسایل نگاه میکنند. بهعنوان مثال در دوره قاجار بهدلیل احترام ظاهری که شاهان آن سلسله برای روحانیان قائل بودند مردم شرایط دشوار زندگی، چپاول و ظلم را تحمل کردند اما پس از انقلاب مشروطه قدرت را بهمدت 18 سال بهدست رجال سیاسی در مجلس شورای ملی وقت سپردند. رجالی مانند تقیزاده و فروغی (که همگی باسواد و عالم بودند و آثار ادبی باقیمانده از قرون گذشته را بهخوبی میشناختند) اما بهدلیل کیش شخصیت و انانیت بهجای بردن مملکت به سوی همگرایی، جامعه را دچار تفرقه و نفاق کردند.
در تضارب آرا باید تعامل هم باشد و از تفرقه جلوگیری شود، آن هم در جامعهای که تازه توانسته بود استبداد فردی را به مشارکت ملی و مبارزات پارلمانتاریستی بدل کند. همان رجال، مردم را از مشروطه واقعی مایوس کردند. از 1284 تا 1299 خورشیدی که کودتای رضاخان اتفاق افتاد، بیش از 20 نخست وزیر روی کار آمدند و عمر دولتها کوتاه بود. این افراد در حوزه سیاست و مدیریت کلان کشور لطمههای بسیاری به کشور در آن دوره وارد کردند. از سوی دیگر هیچ فردی کارهای رضاخان را انکار نمیکند.
منتقدان میگویند افرادی که در تدوین فیلمنامهها همکاری میکنند مربوط به طیف خاصی از پژوهشگران تاریخ معاصر هستند و کارگردانها به هر استادی مراجعه نمیکنند. شما از کدام پژوهشگران در تدوین فیلمنامه سریالها مشورت گرفتهاید؟
کیف انگلیسی حاصل مطالعاتم در 20 سالگی تا 48 سالگی بوده و از همکاری عبدالله شهبازی، مورخ و پژوهشگر استفاده کردم. همچنین موسی حقانی، دیگر استاد حوزه تاریخ در نگارش فیلمنامه این سریالها همکاری کرد. این افراد بهعنوان پژوهشگران تاریخ، فارغ از نظریههای تحلیلیشان نسبت به وقایع و روابط شخصیتهای مستند و مانند آن در حوزه کلی تاریخ با دیگر پژوهشگران تفاوت نظر ندارند. بنابراین دانستههای استادان در کلیت یکسان است و تفاوت آنها در دیدگاههاست.
تغییر در برخی رویدادها که در فیلمها نمایش داده میشود بر ذهنیت مخاطب از تاریخ ایران تاثیر میگذارد. به نظر شما این تاثیر باعث شکلگیری تصویری نادرست در ذهن بیننده، نیست؟ در واقع همین افراد غیرمتخصص در حوزه تاریخ دچار کجفهمی از تاریخ معاصر ایران نمیشوند؟
فیلمنامهنویس و کارگردان میتوانند زمان برخی وقایع تاریخی را جابهجا کنند اما بهطور مثال منظور تغییر سال وقوع نهضت مشروطه نیست بلکه مسایلی مانند دریافت امواج رادیو در تهران است. رادیو در سال 1319 وارد تهران شد اما فیلمساز میتواند در صورت لزوم تاریخ را چند سال زودتر یا دیرتر مثلا سال 1318 اعلام کند! اینکه مخاطب این مطلب را دقیق بداند یا نه، چندان اهمیتی برای کارگردان یا نویسنده ندارد. تاریخها در دست فیلمنامهنویس ابزاری هستند تا آنچه میخواهد بهتصویر بکشد. کیف انگلیسی درباره مبارزات ملت ایران ساخته نشده بود که زیباکلام مدعی آن شدهاست.
تنها صادق زیباکلام به این مساله اشاره نکرد، استادانی که با آنها گفتوگو کردیم، همگی این مساله را بیان کردند.
قول میدهم زیباکلام کیف انگلیسی را ندیدهاست. این سریال درباره فردی تحصیلکرده در اروپاست که در آخر فعالیتهایش وطنش را میفروشد، زیباکلام دچار قیاس به نفس شده که کیف انگلیسی امثال وی را خائن میداند در حالی که این برداشتی شخصی بهشمار میرود و درست نیست و چنین حرفی را من نزدهام و تعمیم دادن این مسایل کار اشتباهی است. افراد فکل کراواتی هم بودند که در مبارزات برضد دیکتاتوری موثر بودند مانند بازرگان، سحابی، مصدق و در حوزه سیاست دکتر فاطمی تنها شهید فکل کراواتی بهشمار میرود.
امام خمینی(ره) فرمودند: «رجال منتسب به ملیگرا هرگز تا پای جانشان برای وطن نمیایستادند» و این گفته درست است. اگر زیباکلام و امثال وی جز این تصور میکنند، با ارایه مصادیقی مانند دکتر فاطمی اعلام کنند زیرا با یک گل بهار نمیشود. احترام دکتر فاطمی نیز در تاریخ محفوظ ماندهاست. آن رجال سیاسی که فکل کراواتی بودند و زیباکلام از آنها دفاع میکنند همانهایی هستند که با دو پهلوی کار کردند. این نیست که فکل کراواتیها کاری نکرده باشند و در کیف انگلیسی نیز چنین است. فردی برای تغییر از خارج به ایران میآید اما وقتی وارد حوزه قدرت میشود، دیگر نمیتواند کاری کند و آنها را با پول یا تهدید از کار بازمیدارند.
مبارزات برای انقلاب، ارتباطی با کلاه پهلوی ندارد که فکلی بودند یا نبودند، مگر زیباکلام و دوستاشان در مقطع وقوع انقلاب ریش نگذاشتند و کراواتشان را باز نکردند؟ آیا از 57 تاکنون کراوات میزدند که امروز از کراواتیها دفاع میکنند؟ اگر فردی کراواتی است و فکر میکند از طریق کلاه پهلوی یا کیف انگلیسی سهم مبارزاتیاش سلب شده، برای این مساله عذرخواهی میکنم. زیباکلام و امثال وی از تریبون تلویزیون تا یکی دو سال پیش استفاده میکردند، آنها خوب میدانند که رسانه ملی در زمینههایی خط قرمز دارد اما به فیلم چه کار دارند؟ اگر تحلیلهای سیاسی روز سازمان صدا و سیما بهنظرشان خوب نیست یا سازمان به قشری از فعالان سیاسی درون نظام تریبون نمیدهد چه ربطی به فیلمساز دارد؟
ما هم از ممیزی نالیدهایم اما تعامل کردیم در حالی که شما اهل تعامل نیستید. اگر فیلم یا سریالی اشکال دارد منطقی درباره آن مساله صحبت کنید. کوبیدن فلهای سریالها و اتهام زدن نابهجا و گذاشتن علامت سوال در برابر آنها کاری نادرست است. منِ فیلمساز 12 سال عمرم را گذاشتم و با مدیران تلویزیون تعامل کردم اما برخی نظریات آنها کارشناسی نیست و گاهی نیز مفید واقع میشوند با اینحال باید تعامل کنیم و از حملههای غیرمنصفانه بپرهیزیم.
و سخن پایانی...
با تمام این صحبتها لازم است در پایان بگویم که با دکتر زیباکلام هیچ مشکل شخصی ندارم و در ضمن چایشان را صرف کردهایم و اتفاقا مشترکات نظری بسیاری داریم. آثار وی را مطالعه کردهام اما زیباکلام بهویژه درباره کلاه پهلوی نسبت به کارم کملطفی کردهاند وگرنه این مسایل را میتوان حتی در نشست رودررو و به شکل معقولی مطرح کرد. وی میداند کلاه پهلوی مطالب بسیاری برای گفتن دارد و نادیده گرفتن آنها منصفانه نیست حتی اگر مطلب مورد نظر وی صحیح باشد، نباید محاسن این کار را بهطور کلی نادیده گرفت. بهطور مثال در کلاه پهلوی برای نخستینبار سهم مبارزان کمونیست دوره رضاحان مانند تقی ارانی یا دموکراتهایی مانند فرخی یزدی به شکل قابل قبولی بیان شدهاست.
سید ضیاءالدین دری، متولد 1332 در تهران، نویسنده، تهیهکننده و کارگردان است که سریالهای تاریخی چون «کیف انگلیسی» و «کلاه پهلوی» را درباره تاریخ معاصر ایران ساخته است. از دیگر آثار وی میتوان به فیلمهای «سینما سینماست»، «من و دبورا»، «باد و شقایق» و «لژیون» اشاره کرد.
شنبه ۷ دی ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۲
نظر شما