به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اقتباس سینمایی در ایران به موضوعی مغفول بدل شده است؛ به گونهای که ساخت فیلم اقتباسی در تاریخ سینمای ایران نسبت به دیگر کشورها، بسیار کند و به ندرت اتفاق میافتد؛ در حالی که در سینمای دیگر کشورها به ویژه آمریکا و جریان سینمایی هالیوود، همه ساله فیلمهای اقتباسی بسیاری ساخته ميشود و یکی از جوایز اسکار نیز به «بهترین فیلمنامه اقتباسی» تعلق میگیرد. توجه به این موضوع آن هم در شرایطی که سینمای ایران با بحران مخاطب جدی مواجه شده، شاید بتواند تا حدودی کاستیها چند ساله اخیر این عرصه را ساماندهی کند. محصولات فعلی سینمای ایران قادر است در سایه آثار ادبی ماندگار فارسی که بخش وسیعی از آن میتواند آثار داستانی معاصر باشد، خود را از انگ بیمحتوایی و مخاطبزدگی نجات دهد. در سلسله گفتوگوهای جدید «ایبنا» با این موضوع، دیدگاههای برخی کارگردانان سینما تحلیل و مرور میشود.
معیریان، نخستین کارگردانی که به سراغ او رفتیم، درباره روند مساله اقتباس سینمایی از آثار ادبی در ایران گفت: در سینمای هنری و روشنفکری پیش از انقلاب، بسیاری از سینماگران شهره و معروف، نویسنده یا خبره ادبیات بودند و یا اینکه در یک جمع یا گروه ادبی و هنری ارتباطات و مناسبات تنگاتنگی با ادبا و شاعران داشتند.
وی افزود: به عنوان مثال ناصر تقوایی شاعر و داستاننویس بود و سینما را نیز با فیلمهای کوتاه شاعرانه و مستند آغاز کرد. کامران شیردل، داریوش مهرجویی نیز از این دست فیلمسازان هستند. حتی در سینمای تجاری آن زمان نیز از قلم ادیبان و شاعران به عنوان فیلمنامهنویس نیز استفاده میشد.
معیریان در ادامه با اشاره به ارتباط تنگانگ فیلمسازان و اهالی ادبیات در سینمای پیش از انقلاب گفت: در آن دوره نوعی صمیمیت میان فیلمسازان از یک طرف و شاعران و نویسندگان از دیگر سو وجود داشت؛ به نحوی که برخی از آنان به لحاظ فکری بسیار شبیه هم بودند. به هر حال حاصل این ارتباط و همکاری به فیلمهای اقتباسی ارزشمندی ختم شد.
این کارگردان سینما در ادامه با اشاره به ارتباط نداشتن اهالی ادبیات و سینماگران امروز ایران گفت: یک تفاوت بزرگ سینمای پیش از انقلاب با سینمای امروز ایران همین مساله عدم ارتباط فیلمسازان با اهالی ادبیات است. بسیاری از هنرمندان و شاعران امروز با نوعی استقلالطلبی خودخواسته منزوی شدهاند، ضمن اینکه فیلمسازان نیز تمایلی به ملهم دانسته شدن فیلمشان از تفکر و آثار یک نویسنده ندارند.
معیریان در ادامه در پاسخ به این سوال که «تا چه میزان مساله حقوق و مالکیت اقتصادی و معنوی نویسندگان بر آثارشان بر اقتباس نشدن سینمایی تاثیر دارد؟» گفت: مساله مهم دیگر در کمرنگ بودن روند اقتباس سینمایی همین مساله است. در سینمای پیش از انقلاب، همین مساله رفاقت و ارتباط بین فیلمسازان و نویسندگان باعث شده بود که به نحوی کارها به اصطلاح «دلی» انجام شود، اما هرچه زمان پیش میرود، تعداد این کارهای دلی هم کمتر میشود.
معیریان گفت: به هر حال نویسنده باید از طریق نگارش رمان گذران زندگی کند و فیلمساز هم از طریق ساخت فیلم. این مساله سبب میشود که این دو نسبت به حقوق خود جدیتر باشند. در این صورت دیگر کسی حاضر نیست اثرش را بدون چشمداشت به یک کارگردان تقدیم کند و هرچه جلوتر میرویم شکاف بین نویسنده و فیلمساز بیشتر میشود.
معیریان در ادامه به مباحث مالی در روند اقتباس در ایران اشاره کرد: بحث مالی و حقوق نویسنده در ایران آنقدر پیچیده شده که در چند سال اخیر هر فیلمسازی اعم از مشهور و یا تازهکار، که سعی کرده به سمت ساختن فیلم اقتباسی برود، عطای اینکار را به لقایش بخشیده است.
این فیلمنامهنویس و تدوینگر همچنین در پاسخ به این سوال که «آیا فیلمساز در مقوله اقتباس باید نوع نگاه و سلیقه ادبی نویسنده را به فیلمش وارد کند یا خیر؟» گفت: اختلاف سلیقه بین نویسنده و فیلمساز نیز یکی دیگر از معضلات اقتباس سینمایی در ایران است. این مساله ناشی از اشکال بزرگی است. نویسنده در گوشهای از ایران مینویسند و گذران زندگی میکند و فیلمساز در گوشه دیگری اقتباس انجام میدهد. هرچند که بهتر است این دو در جریان ساخت فیلم جلساتی با هم داشته باشند، اما جدا بودن این دو هنرمند از یکدیگر سبب بروز اختلاف میشود.
وی افزود: ز سوی دیگر فیلمساز و نویسنده در کل پروسه ساخت فیلم ارتباط چندانی با هم ندارند. همین مساله باعث میشود که امضای نویسنده داستان در فیلم کم شود و یا اصلا وجود نداشته باشد، به گونهای که نویسنده در پایان با فیلمی مواجه میشود که شاید اقتباسی از داستانش باشد، اما هیچ شباهتی با آن ندارد و نشانی از هویت نگارشی او در فیلم نیست. این جریان همیشه با اعتراض نویسندگان روبهرو بوده است. با وجود اين فیلمساز هم به عنوان خالق فیلم حق دارد که سلیقه خود را اعمال کند.
معیریان در ادامه در پاسخ به سوال دیگری در این باره که «آیا اختلاف بین نویسنده داستان و فیلمساز در سینمای دیگر کشورها وجود دارد؟» گفت: خیر. در سینمای دیگر کشورها کمتر با این مساله روبهرو هستیم. کمپانیهای سازنده فیلم به ویژه در هالیوود، ارتباط تنگاتنگی با نویسندگان دارند؛ به گونهای که بسیاری از اوقات حقوق اقتباس ادبی از رمان و یا مجموعه داستان یک نویسنده را حتی قبل از چاپ و انتشارش، خریداری میکنند.
معیریان گفت: ارتباط تنگاتنگی بین نویسنده و فیلمساز در دیگر کشورها برقرار است. رماننویس در تمام مراحل ساخت اثر و حتی در زمان نگارش فیلمنامه حضور مستمر دارد و از این طریق به تزریق نگاه خود میپردازد، اما این ارتباط در ایران وجود ندارد. در کشور ما ممکن است سالها از تاریخ انتشار یا تجدید چاپ یک رمان بگذرد تا فیلمسازي اتفاقی به آن توجه کند. عجیبتر این است که فیلمساز هم گاهی ممکن است بدون در جریان گذاشتن نویسنده به سراغ اقتباس برود.
این کارگردان و مدرس در ادامه به کتابخوان نبودن جامعه ایرانی اشاره کرد و آنرا یکی از دلایل کمرنگ بودن جریان اقتباس ادبی در ایران دانست. وی در اینباره گفت: یکی از دلایل مهم ضعف اقتباس سینمایی از آثار ادبی در ایران، ضعف کتابخوانی در میان مردم عادی و سینماگران است. وقتی ارتباط جامعه با دستمایهای به نام کتاب ضعیف باشد، قطعا هیچ متن ارزشمند و مهمی خوانده نمیشود.
وی افزود: شمارگان کتابها در ایران به قدری پایین است که میتوان گفت در جامعه ایرانی تنها خواص کتاب میخوانند و این طیف ممکن است ارتباطی با فیلم نداشته باشند. وقتی کتابی در جامعه ایرانی خوانده نمیشود و سروصدایی نمیکند، قاعدتا کسی برای اقتباس هم به سمت آن نمیرود.
معیریان در ادامه گفت: در کشورهای اروپایی و آمریکایی با انتشار نمایشنامه و رمانهای فراوان تنوع مضمون و سوژه وجود دارد. همچنین کتاب نیز در انواع و قالبهای مختلف با شمارگان بسیار زیاد منتشر شده و تبلیغات مناسبی هم برای آن صورت میگیرد. بنابراین این کالا به تعداد زیادی در جامعه تزریق شده و سر و صدا به راه می اندازد . بر این اساس فیلساز نیز به سمت اقتباس از آثار داستانی میرود، چرا که میداند فیلم دیده خواهد شد و امکان بازگشت سرمایه وجود دارد.
کارگردان فیلم «کما» در ادامه با اشاره به تفکر غلط فیلمسازان ایران نسبت به اثر اقتباسی گفت: ما فیلمسازان ایرانی گمان میکنیم هرآنچه به ذهن و فکر خودمان رسید، ارزشمند است. ما دوست داریم خود خالق اثر باشیم و این یک نوع جاهطلبی کاذب است. هنر فیلمسازی با سلایق مختلف سروکار دارد و اگر ما این روند استقلالطلبانه را ادامه دهیم، با دیگر سلیقههای موجود در جامعه نا آشنا خواهیم ماند. فیلمسازی نیاز به نگاه جدید و تازه دارد و ما چون با سلیقههای مختلف مخاطبان بیگانه هستیم، در جذب تماشاگر ناکام خواهیم ماند.
معیریان در ادامه در پاسخ به این سوال که «کدام یک از اقتباسهای موجود در تاریخ سینمای ایران را موفق و ماندگار میداند؟» گفت: در اقتباس با سه نوع دیدگاه مواجه هستیم. نخست اقتباس از آثار نویسندگان خارجی با نوع نگاه خاصشان. دوم اقتباس از نویسنده ایرانی و بومی خودمان و سوم، اقتباس از نویسندههای ایرانیِ غیر بومی. به عنوان مثال زمانی که به طرف اقتباس از آثار خارجی میرویم، باید در ترجمه تصویری و همچنین ترجمه جغرافیایی اثر موفق باشیم. در واقع باید اثر را نسبت به فرهنگ ایرانی دراماتورژی کنیم؛ یعنی لحن و هویت اثر را نگه داشته و تبدیلش کنیم به زبان مخاطب ایرانی.
معیریان توضيح داد: در نوع دوم کار راحتتر است، چرا که همخوان با فرهنگ مخاطبان ایرانی است. در نوع سوم نیز به یک ویرایش خفیف نیاز داریم. بر این اساس به نظر من فیلم «ناخدا خورشید» ناصر تقوایی که از رمان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی اقتباس شده، بسیار مهم و ماندگار است. فیلمهای «لیلا» و «گاو» داریوش مهرجویی نیز در زمینه اقتباس بسیار موفق بودهاند. فیلم «خط قرمز» مسعود کیمیایی هم که اقتباسی است از «شب سمور» بهرام بیضایی، در نوع خود اثری در خور توجه است.
معیریان در پایان به فیلمهای اقتباسی مناسب در دهه اخیر اشاره کرد: به نظر من فیلم «اینجا بدون من» ساخته بهرام توکلی که اقتباسی از نمایشنامه «باغ وحش شیشهای» تنسی ویلیامز بود، یکی از آثار اقتباسی ماندگار در سینمای ایران است.
آرش معیریان، مدرس سینما، فیلمنامهنویس، کارگردان و تدوینگر است.
«آنکه دریا میرود»، «شارلاتان»، «چپ دست» و «کما» نام برخی فیلمهای اکران شده با کارگردانی معیریان است.
چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۰
نظر شما