پنجشنبه ۸ دی ۱۳۹۰ - ۰۸:۰۰
آثار برگزيده جشنواره كتاب و رسانه برتر/ رتبه مشترک سوم بخش گزارش

دهمين دوره جشنواره كتاب و رسانه برتر همزمان با مراسم پاياني نوزدهمين دوره هفته كتاب جمهوري اسلامي ايران، در 29 آبان 1390 در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و معماري به پايان رسيد و 16 اثر منتخب هيات داوران معرفي شدند. خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، به پاس تلاش خبرنگاران و نويسندگان حوزه كتاب و كتابخواني، همه آثار برگزيده اين دوره از جشنواره كتاب و رسانه برتر را منتشر مي كند./

سوگند علیخواه/ روزنامه شرق

این گیت لعنتی

كتاب‌هاي درسي و غيردرسي‌اش را از اين دست به آن دست ديگر مي‌دهد و با نيم‌نگاهي به سمت پيشخوان و نيم‌نگاه ديگر به سمت صندوق قدم از قدم برمي‌دارد به سمت قفسه‌هايي كه حداقل دو يا سه نفر در حال وارسي كردن و به تعبيري گشتن به دنبال كتاب دلخواه‌شان هستند. نگاهي مي‌اندازد به طرف راست كه ظاهر طرف را وارسي كند. انگار طرف سمت راست او به دنبال نويسنده‌اي آلماني است و ديگري در طرف چپ كتاب‌هاي نويسندگان وطني را جست‌وجو مي‌كند.
آرام آرام در حين جست‌وجو خم مي‌شود و نگاهش روي كتاب‌هاي طبقه پايين قفسه مي‌لغزد. آرام دستش را پيش مي‌برد تا خودش را در حين جست‌وجو نشان دهد و در يك لحظه كتابي را برمي‌دارد و ابتدا هولوگرام لعنتي جيغ‌جيغو را مي‌كند و بعد با سرعتي باوركردني مي‌چپاند لابه‌لاي اوراقي كه ظاهري شبيه به روزنامه دارند. بلند مي‌شود و مي‌ايستد و چرخي ديگر مي‌زند و با صدايي شبيه زمزمه، ناكامي خود را در يافتن كتاب مورد نظرش به اطرافيان اعلام مي‌كند: مثل اينكه نيست. بعد كافي است يك اسم كذايي از كتابي متعلق به نويسنده‌اي كه موجوديت ندارد، بياورد و از در بزند بيرون و خيره شود به كتاب و... .اين تصوير يا تصويرهاي مشابه بارها براي من و ما با كمي شدت و قوت و سرعت‌عمل كمتر يا بيشتر اتفاق افتاده است. گاه شاهد بوده‌ايم و گاه بازيگر اين صحنه غيرقابل اجتناب. اگر از دسته اول باشيم (شاهد) كه دو كار بيشتر نمي‌توانيم و از دست‌مان برنمي‌آيد: يا لو دادن طرف يا سكوت كردن، اما متهم به نافهمي موقعيت نامناسب مالي آن دانشجو نباشيم و به قول معروف اين جملات در ذهن رژه مي‌روند كه: كاش همه دزدها، كتاب مي‌دزديدند يا حتما نياز دارد و... جمله‌هايي از اين دست كه خودمان را هم راضي نمي‌كنند، چه برسد به ديگري! چه چيزي است كه ربودن كتاب را در ذهن من و ما با هيچ نوعي از سرقت مترادف نمي‌كند؟ چرا نسبت به فردي كه كتاب مي‌دزدد، هيچ احساس منفي به ذهن شاهدان جرم (به قول حقوقدانان) نمي‌رسد؟ جالب است بدانيد كه در برخي از فروشگاه‌هاي بزرگ كتاب، پس از گذاشتن گيت كتاب، ناظري وجود ندارد براي جلوگيري از دزدي و فروشندگان تنها با همراهي كردن مشتري سعي دارند تا اين نوع از جرم را كه متاسفانه در ذهن بسياري از مردمان اين جغرافيا، فرهنگي نيز معرفي شده، كنترل كنند. زماني كه اصل ماجرا را جويا شويم كه چرا اين شيوه را پيش مي‌گيرند، پاسخي جز اين نخواهيم شنيد كه: هر كتابي كه از فروشگاهي به سرقت برود، بخشي از قيمت آن را بايد فروشنده بپردازد.
 
پرواز كتاب
حسن قائمي، فروشنده كتاب در فروشگاهي واقع در ميدان انقلاب (كه محل تجمع و تمركز كتابفروشان و ناشران پايتخت است) مي‌گويد: تقريبا اين مشكل همه كتابفروشي‌هاست، به‌طوري كه نام اين كار را به طعنه و شوخي گذاشته‌اند پرواز كتاب!
اين اصطلاح كتاب‌هايي را شامل مي‌شود كه به نوعي توسط سارقان ربوده مي‌شوند و گريزي هم از آن نيست. از سويي خود ناشر (در صورتي كه كتابفروشي داشته باشد) تقريبا مبلغي را به ‌صورت سالانه به اين موضوع اختصاص مي‌دهد و در صورت بيشتر شدن اين سرقت‌ها، ناشر مجبور است فروشنده كتاب‌هايش را جريمه كند. در اين حالت است كه اغلب ذهن ما به سمت حواس‌پرتي فروشنده متمركز مي‌شود. 

سرقت 20 ميليوني
تقريبا شما هم اين خبر را شنيده‌ايد كه فروشگاه نشر شهر توسط يك سارق هدف گرفته شده بوده و سارق گرامي كه علاقه شديد و غيرقابل اجتنابي نيز به كتاب‌هاي نفيس داشته، چيزي حدود 20 ميليون تومان از كتاب‌هاي نفيس اين موسسه را به سرقت برده بود.
البته به هر حال اين سارق در دام طمع خود افتاد و بخشي از كتاب‌هاي سرقت شده فروشگاه موسسه نشر شهر باز پس گردانده شد، اما واقعيت اين است كه چگونه مي‌توان اين معضل را ريشه‌كن كرد. چرا كه پيش از آنكه انگيزه‌اي فرهنگي در پشت آن باشد، سارقان انگيزه اقتصادي دارند و شايد بتوان بخشي از آن كتاب‌هاي به‌سرقت رفته را در پاساژهايي چون پاساژ البرز يا پاساژ ايران يافت كه معمولا كتابفروشان از همه‌جا بي‌خبر اين دو پاساژ مورد هدف قرار مي‌گيرند و با اين فكر كه فروشنده به مشكل مالي خورده است، سعي در خريد منصفانه اين كتاب‌ها دارند، بي‌خبر از اينكه قيمت اصلي اين كتاب‌ها را بايد فروشنده بينوايي بدهد كه متوجه زرنگ‌بازي‌هاي آقاي سارق نبوده است.
 
انگيزه‌هاي رواني
تقريبا در ذهن همه اهالي كتاب اين باور غلط جا افتاده كه بخش عمده‌اي از سارقان كتاب‌ها، دانشجويان بي‌پول و علاقه‌مند به كتاب هستند كه طبعا به دليل ضيق مالي نمي‌توانند كتاب تهيه كنند. اين در حالي است كه فربد فدايي؛ روان‌شناس بر اين مساله خرده مي‌گيرد. به باور اين روان‌شناس نمي‌توان با استناد به اين باور غلط كار غيرفرهنگي سارقان كتاب را توجيه كرد يا توضيح داد، چراكه اساسا عوامل اقتصادي نمي‌تواند محرك مهمي براي سارق باشد. به گفته فدايي، بخش عمده‌اي از سارقان كتاب پيش از هر چيز به دنبال منافع اقتصادي اين كار هستند و در كمتر مواردي مي‌توان ناتواني مالي را عامل اصلي چنين كاري دانست.
اين روان‌شناس معتقد است تربيت خانوادگي صحيح هر نوع سرقتي را (اعم از فرهنگي ياغيرفرهنگي) مذموم مي‌شمارد و بخش عمده‌اي از سارقان تربيت صحيحي در اين مورد نداشته‌اند. او از مسايل و مشكلاتي نظير روان‌پريشي، علاقه‌ و وسواس به سرقت و گاه ناآرامي‌هاي دروني ياد مي‌كند و بر اين باور است كه پس از مسايل اقتصادي و طمع مالي، اين مسايل از جمله محرك‌هاي سارقان به شمار مي‌آيد.
 
جرمي با مختصات فرهنگي!
آيا سرقت كتاب، جرم است؟ پاسخ اين سوال تقريبا بديهي است. به گفته حجت‌الله مسعودي، وكيل پايه يك دادگستري بخش عمده‌اي از معضلات مربوط به سرقت كالاهاي فرهنگي ناشي از نداشتن درك و دريافت صحيح از جرم فرهنگي است.
به باور اين حقوقدان سرقت در نظام قضايي ايران و جهان، به‌عنوان يك جرم تعريف شده است و در اين ميان سرقت كتاب را نمي‌توان با استناد به فرهنگي بودن يا داشتن انگيزه‌هاي فرهنگي توجيه كرد يا توضيح داد.
او براي روشن‌تر شدن بحث مثالي مي‌آورد: طبعا نمي‌توان با استناد به فرهنگي بودن انگيزه سارقان اشياي باستاني و ميراث‌فرهنگي، ارسال و صدور آنها را به خارج از مرزهاي ايران توجيه كرد. او با استناد به اين موضوع، ذهن را متمركز مي‌كند به سمت مفهوم جرم كه نمي‌تواند بر اساس دلايل فرهنگي يا اجتماعي تفكيك شود.
 
چه بايد كرد؟
به‌طور حتم اگر بخواهيم براي يافتن پاسخ اين پرسش راهكاري مناسب پيشنهاد كنيم نيازمند بازشناسي و بازفهمي جرم در مختصات فرهنگي آن هستيم. البته علاوه بر استمداد از يافته‌هاي علمي و الكترونيك امروز (مثل دوربين‌هاي مداربسته و گيت كتاب) مي‌توان راهكاري فرهنگي نيز براي اين معضل انديشيد: يك صندلي در هر فروشگاه براي مخاطبان كتاب. اما آيا همه به خاطر خواندن كتاب مورد علاقه خود آن را مي‌دزدند؟
كتابفروشي‌هاي معتبري چون خوارزمي، اميركبير، نيك و... به سيستم‌هاي مدرن اعتماد كرده‌اند و به هولوگرامي كه در كتاب مي‌زنند دلخوش كرده‌اند و توجيه‌شان اين است كه تا خريد تاييد نشود امكان خروج كتاب از كتابفروشي وجود ندارد، درحالي كه اين هولوگرام به راحتي آب خوردن كنده مي‌شود. ‌اي كاش...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها