به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، در روزگار نو، دانش تجربي را ارج بسيار نهادهاند؛ گويا همگان بر اين باورند كه در دانش تجربي و روشهايش چيزي ويژه وجود دارد! برخي از سخنان يا پارهاي از استدلالها و پژوهشها چنان «دانش تجربي» خوانده ميشوند كه گويا، در آنها شايستگيها يا استواريهاي ويژهاي نهفته است، ولي اگر چيز ويژهاي در دانش تجربي وجود دارد، آن چيست؟ اين «روش دانش تجربي» چيست كه انگار به دستاوردهاي ـبهويژهـ ارجمند و استواري ميانجامد. اين كتاب كوششي است براي باز كردن و پاسخ گفتن به پرسشهايي از اين دست.
به عقيده نويسنده، در برابر برخي دلزدگيها از دانش تجربي، براي پيامدهايي مانند بمبهاي هيدروژني و آلودگي كه گروهي دانش تجربي را علت آن ميدانند، امروزه گواهان فراواني براي ارجمند شمرده شدن دانش تجربي وجود دارند. در بيشتر آگهيها گفته ميشود كه برپايه دانش تجربي، فرآورده ويژهاي، سپيدتر، تواناتر و پركششتر نشان داده شده يا به گونهاي از فرآوردههاي هماوردش، برتر است. آنها اميدوارند با چنين كاري، به مردم بباورانند سخنانشان، پايهاي استوار دارد و شايد بيچون و چرا، استوار است.
بر همين پايه، چندي پيش تيتر روزنامهاي در پشتيباني از مسيحيت، چنين بود: «دانش تجربي، سخن ميگويد و ميگويد: انجيل مسيح، بيگمان درست است» و به دنبال آن ميگويند: «حتي دانشمندان، خود، امروزه به مسيحيت باور دارند.» اين اثر كششي سرراست به دانش تجربي و دانشمندان دارد. به راستي بايد پرسيد: «پايه اين چيرگي چيست؟»
برتر شمردن دانش تجربي به زندگي كنوني و رسانههاي گروهي، محدود نميشود و ارجمندي دانش تجربي، در جهان دانش و دانشگاهي و در همه بخشهاي دستگاه شناخت، هويداست. اين كه پشتيبانان برخي از قلمروهاي پژوهشي، آنها را دانش تجربي مينامند، ناگزير ميكوشند به مردم بباورانند روشهاي به كار رفته، آن اندازه است كه دانش تجربي نهادينهاي به نام فيزيك، پايهاي استوار و توانايي باردهي دارد. دانشهاي تجربي سياسي و اجتماعي، سالهاست دانش تجربي هستند.
ماركسيستها پاي ميفشارند كه ماترياليسم تاريخي، دانشي است تجربي و همچنين دانش تجربي كتابداري، اداري، سخنوري، جنگلداري، فرآوردههاي شيري، گوشت، جانداران و حتي دانش تجربي خاكسپاري در دانشكدهها با دانشگاههاي آمريكا، تاكنون آموزش داده ميشده است و اكنون نيز آموزش داده ميشود.
كساني كه خود را در اينگونه رشتهها، «دانشمند» به شمار ميآورند، بيشتر خود را پيرو روش آزمايشي فيزيك ميدانند كه دربردارنده گردآوري «رويدادها» با دريافت و آزمايش ريزبينانه و پس از آن نتيجهگيري قانونها و تئوريها از آن رويدادها، با گونهاي روش منطقي است.
شناخت دانش تجربي، شناختي پابرجاست. تئوريهاي دانش تجربي با روش سختگيرانه از رويدادهايي تجربي گرفته ميشوند كه با دريافت و آزمايش به دست ميآيند. دانش تجربي بر پايه ديدنيها، شنيدنيها و... استوار است. پندارها و گرايشهاي هيچكس و انگارههاي دروني در دانش تجربي جايي ندارند. دانش تجربي، دانشي بروني است. شناخت تجربي، شناختي استوار است، زيرا بيرون از ذهن، پا برجا شده است.
به اعتقاد نويسنده، «گفتههاي پيشين، چكيده نگرش همگاني روزگار نو درباره شناخت دانش تجربي است. اين نگرش كه نخست هنگام دگرگوني دانش تجربي و همچون پيامد آن، همگاني شد، در بنياد، در سده هفدهم رخ داد و دانشمندان پيشرو بزرگي مانند گاليله و نيوتن، آن را ماندگار كردند. فيلسوفاني همانند فرانسيس بيكن و بسياري از همروزگاران وي، چكيدهاي از روش دانش تجربي آن روزگار را به دست دادهاند. چون سختگيري ميكردند كه براي شناختن جهان بايد به آن روي آوريم نه به نوشتههاي ارسطو. نيروهاي پيشرو سده هفدهم، سرگرم شدن فيلسوفان جهانشناس سدههاي مياني را، با نوشتههاي پيشينيان، به ويژه ارسطو و نيز انجيل، كه سرچشمه شناخت تجربي شمرده ميشدند، نادرست دانستند.»
كاميابيهاي «آزمايشگران بزرگي» مانند گاليله، آنان را بر آن داشت تا بيش از بيش تجربه را سرچشمه شناخت بدانند. از آن پس، اين ارزيابي با دستاوردهاي شگفتانگيز دانش تجربي نيرو گرفته است و بس.
«ج. ج. ديويس» در كتابش درباره روش دانش تجربي مينويسد: «دانش تجربي، ساختاري است كه بر پايه رويدادها پيريزي شده است.»
در اينجا ارزيابي تازهاي از دستاورد گاليله وجود دارد كه «اچ. دي. آنتوني» آن را به درستي گزارش ميدهد: «دريافتها و آزمايشهاي فراوان نبود كه گاليله را واداشت شيوههاي كهن را در هم بشكند، بلكه روش او در دريافتها و آزمايشها بود. در نگاه او، رويدادهايي كه رويداد پنداشته ميشوند، برپايه دريافت و آزمايش استوارند و به برخي از انديشههاي پيش يافته، وابستگي ندارند. رويدادهاي دريافتني، شايد با چارچوبي شناخته از جهان سازگار باشند يا نه. اما از نگاه گاليله، روش ارزشمند آن بود كه رويدادها را بپذيريم و تئوريهايي در خور آنها بسازيم.»
در پيشگفتار كتاب، نويسنده اين اثر درباره پيشرفت دانش تجربي مينويسد: «با آنكه فلسفه دانش تجربي در دهههاي كنوني، پيشرفتي شتابان داشته است، اين كتاب در پي آن نيست در تاريخ فلسفه دانش تجربي، بهرهاي داشته باشد؛ آرمان اين كتاب، رسيدن به پيشرفتهاي كنوني است با روشنگري هرچه روشنتر و سادهتر برخي از تئوريهاي نوين درباره سرشت دانش تجربي و سرانجام ويرايش آنها؛ در نيمه نخست اين كتاب، دو گزارش ساده، اما نابسنده را از دانش تجربي بازگو كردم كه آنها را با نام استقراگرايي و پندارشكني نشان دادهام با آنكه استقراگرايي و پندارشكني، هماننديهاي بسياري با ديدگاههايي دارند كه در گذشته پشتيباني ميشدهاند و امروزه هم به آنها باور دارند. نميخواهم گزارشهايي تاريخي از آنها به دست بدهم. آموزش، آرمان بنيادين گزارش استقراگرايي و پندارشكني است. با شناخت اين دو ديدگاه تندرو و تا اندازهاي كاريكاتوري شده و لغزشهايشان، خواننده در جايگاه بهتري خواهد بود تا انگيزههاي پشت سر تئوريهاي نوين را دريابد و تواناييها و ناتوانيهاي آنها را بيابد.»
كتاب حاضر در 14 بخش به چيستي دانش تجربي پرداخته است.
چاپ نخست كتاب «چيستي دانش تجربي (ارزيابي سرشت و جايگاه دانش تجربي و روشهاي آن)» در شمارگان 1000 نسخه، 256 صفحه و بهاي 45000 ريال راهي بازار نشر شد.
دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۰ - ۱۲:۰۰
نظر شما