چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۲
مردی از تبار ایرانیان پاک نهاد

اولین روز از اسفند ماه سال جاری، سالن اجتماعات «موسسه خیریه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان» (محک) و مراسم چهلمین روز درگذشت زنده یاد ابوالقاسم (امیر) علمی، با حضور بسیاری از اهالی نشر و فرهنگ و قرعه فال به نام من بیگانه زدند، تا بار دیگر، آن هم در این مکان مقدس، از کتاب و نشر، کارهای نیک انسان‌های فرهیخته و خانواده علمی بگویم و گفتم، و ندانستم، آیا اصلا به درد کسی خورد یا نه؟

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -  نصرالله حدادی: خوشبختانه در میان خیل عزیزانی که در یک روز برفی و اولین روز از آخرین ماه سال در این محل گردآمده بودند، افتخارآشنایی با بانو مهین‌دخت خلیلی و فرزند گرامی‌شان را پیدا کردم.

همسر و فرزند زنده‌یاد کی‌کاووس جهانداری که در دوم بهمن ماه 93، رخ در نقاب خاک کشید و پس از نُه دهه تلاش در راه اعتلای تاریخ و فرهنگ ایران زمین، با کارنامه‌ای بس پربار، رخت به دیار باقی برد و دوشنبه، یازدهم اسفند ماه، چهلمین روز درگذشت اوست و بهانه‌ای برای این بنده تا یادی کنم از مردی که تنها سه چهار بار، آن هم از طریق تلفن افتخار هم صحبتی با او را پیدا کردم و هرگز توفیق آن را نداشتم تا از نزدیک، ملاقاتشان کنم، اما نام ایشان را بیش از چهار دهه است که شنیده بودم و برخی از آثارشان، به خصوص سفرنامه‌های متعددِ به فارسی برگردانده شده از زبان آلمانی، که با دقتی مثال زدنی و امانتداری تمام توسط ایشان به عمل آمده را خوانده‌ام.

از مرحوم جهانداری که در نهم آذر ماه سال 1302 پا به عرصه وجود گذارد، آثار قلمی، که اکثراً ترجمه متون ایران‌شناسی و ادبیات آلمانی است، به جامانده است:
 
1ـ هسه، هرمان. گرگ بیابان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1346 و چاپ‌های مکرر توسط نشر اساطیر.
 
2ـ کمپفر، انگلبرت.درباره شاهنشاه ایران، تهران، انجمن آثار ملی، 1350 و دو چاپ دیگر به نام «سفرنامه» توسط انتشارات خوارزمی.
 
3ـ گوتشمید، آلفرد. تاریخ ایران و ممالک همجوار آن از زمان اسکندر تا انقراض اشکانیان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356 و چاپ دیگر توسط انتشارات ققنوس.
 
4ـ هینتس، والتر. تشکیل دولت ملی در ایران، حکومت آق قویونلو و ظهور دولت صفوی، تهران، خوارزمی، 1362.
 
5ـ نیدرمایر، اسکارفون. زیرآفتاب سوزان ایران، تهران، نشر تاریخ ایران، 1363 (چاپ اول نشر تاریخ ایران و دیگری توسط انتشارات اساطیر).
 
6ـ بلوشر، ویپرت. سفرنامه بلوشر، تهران، خوارزمی، 1363.
 
7ـ پولاک، یاکوب ادوارد. سفرنامه پولاک (ایران و ایرانیان)، تهران، خوارزمی، 1368.
 
8ـ مارزلف، اولریش. طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، تهران، سروش، 1371.
 
‌9ـ هینتس، والتر. شاه اسماعیل دوم صفوی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1371، (دوبار چاپ).
 
‌10ـ بول هاینریش. قطار به موقع رسید، نشر چشمه، تهران، 1372، (دو چاپ).
 
‌11ـ شوارتس، پاول، جغرافیای تاریخی فارس، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران، 1372.
 
‌12ـ هانزن، کورت هاینریش، شاهنامه فردوسی (ساختار و قالب) نشر و پژوهش فرزان روز ، تهران، 1374.
 
‌13ـ بول، هاینریش. بیلیارد در ساعت نه و نیم، سروش، تهران، 1377.
 
‌14ـ میکوش، داکوبرت‌فون. واسموس، بوشهر، مرکز بوشهرشناسی، موسسه فرهنگی همسایه، قم، 1377.
 
‌15ـ افسانه (و سیزده داستان دیگر)، هرمان هسه... [و دیگران] اساطیر، تهران، 1387.
 
‌16ـ لوفت پاول. ایران در عهد شاه‌عباس دوم، کتابخانه تخصصی وزارت امور خارجه، تهران، موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1380.
 
‌17ـ وایت، آن تری. جهان گمشده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1380.
 
‌18ـ استراوینسکی. ایگور فئودورویچ، زندگی من، خوارزمی، تهران، 1380.
 
‌19ـ گفتارهای ایران‌شناسی، به اهتمام میثم کرمی، نشر گستره، تهران، 1392.
 
‌20ـ گابریل، مارکوپولو در ایران.
 
‌21ـ رُهربرن. نظام ایالات دردوره صفویه، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1356.
 
‌22ـ سزگین، تاریخ نگارش‌های عربی، جلد سوم، پزشکی داروسازی، جانور شناسی، دامپزشکی.
 
کی‌کاووس جهانداری، دومین مدیر کتابخانه شماره 2 مجلس شورای اسلامی (سنای سابق) بود و در سال‌های 1345ـ1334، در سمت معاونت کتابخانه و پس از آن تا سال 1357 ریاست کتابخانه را عهده‌دار بود. ایشان تحصیلات متوسطه خود را در تهران به پایان رسانید و در سال 1328 از دانشکده ادبیات تهران در رشته زبان‌های خارجی فارغ‌التحصیل شد.
 
در ابتدا چند سال در کتابخانه دانشکده ادبیات به کار مشغول و سپس به کتابخانه مجلس سنای سابق منتقل شد و در سال 1330 به دعوت دانشگاه فرانکفورت آلمان شش ماه در آن موسسه به تدریس زبان فارسی پرداخت.
 
جهانداری که از سال 1334، در کتابخانه شماره 2 مجلس، مشغول به کار شده بود به دلیل سفر مرحوم دکتر عباس زریاب خویی به آلمان که ریاست کتابخانه را برعهده داشت و سه هزار الی 3500 جلد کتاب مربوط به تاریخ ایران را در دفتر مخصوص به ثبت رسانده بود، به سمت معاونت کتابخانه برگزیده شد و گویا ریاست کتابخانه با غلامعلی تربیت بود و ایشان نیز بعد از مدت کوتاهی، راهی آلمان شد و جهانداری به اتفاق حسن محجوب (مدیر عامل فعلی شرکت سهامی انتشار) کتابخانه مجلس سنا را اداره می‌کردند و از آنجا که این کتابخانه جنبه عمومی نداشت، به طریق اولی مراجعه کننده متفرقه به غیر نمایندگان مجلس سنا کمتر داشت و نکته جالب آنکه به جز دو سه تن، بقیه نمایندگان نیز با کتاب سر و کاری نداشتند و تمام همّ و غم جهانداری، تهیه کتاب، به زبان‌های بیگانه بود که در خارج از کشور راجع به ایران به چاپ می‌رسیدند و او با تسلط، دانش و مهارت خاصی که داشت، آنها را تهیه و در گنجینه کتابخانه مجلس نگاهداری می‌کرد.
 
خانم خلیلی، راجع‌به چگونگی یادگیری زبان آلمانی، توسط جهانداری می‌گوید: بسیاری از «کاووس» می‌پرسیدند، زبان آلمانی را چگونه در آلمان آموخته است و این در حالی بود که او در مدرسه صنعتی آلمانی‌ها در تهران، تحصیل کرده بود و به همین دلیل علاقمند به یادگیری این زبان شده بود و به تمام و کمال این زبان را در داخل کشور فرا گرفت. بعد از آنکه مدرسه صنعتی آلمانی‌ها، در زمان اشغال ایران تعطیل شد، به مدرسه فیروز بهرام رفت و ادامه تحصیل داد و زبان آلمانی را بسیار فاخر صحبت می‌کرد و اصلا آلمانی روزمره را آنگونه که آلمانی‌ها صحبت می‌کنند، نمی‌توانست، به زبان آوَرَد و همین امر باعث تعجب آلمانی‌ها می‌شد و همین کار او، نشان دهنده آن است که اگر دانشجویی بخواهد هر زبانی را فراگیرد، می‌تواند در همین سرزمین بیاموزد و نیاز به سفر به کشور صاحب آن زمان نیست.
 
کتابخانه مجلس که به تشویق سیدحسن تقی‌زاده، توسط مرحوم زریاب خویی راه‌اندازی شده بود، یک کتابخانه تخصصی بود و تمامی رؤسای مجلس به جز دکتر سعید مالک (لقمان الملک) از آن حمایت مادی و معنوی می‌کردند و به همین دلیل، در کنار کتابخانه اصلی مجلس، به یکی از غنی‌ترین کتابخانه‌های تخصصی کشور، در حوزه ایران‌شناسی تبدیل شده بود و گاهی، اهل تحقیق برای دریافت کتاب به این کتابخانه مراجعه می‌کردند، او در این باره می‌گوید:
 
«اشکال عمده‌ای در مورد مراجعه کنندگان به کتابخانه وجود داشت و آن هم به خاطر همجواری کتابخانه با مجلس سنا بود، بنابراین عبور و مرور مراجعین دشوار بود و مسؤولیت داشت و نمی‌شد افراد ناشناس را در کتابخانه پذیرا شد، گاهی تلفنی با مراجعین که در پاگرد ورودی مجلس بودند، شخصا صحبت می‌کردم تا نیازشان را بشناسم، اگر در حد منبعی بود که در کتابخانه‌های دیگر کشور یافت می‌شد، آنها را به جایی دیگر راهنمایی می‌کردم و در غیر این صورت خودم شخصا مسوولیت حضور ایشان را در کتابخانه می‌پذیرفتم که کارآسانی نبود، از مراجعین خاص کتابخانه می‌توان به صورت نمونه از آقایان محمد تقی دانش پژوه، دکتر محسن مقدم، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، دکتر پرویز ناتل خانلری، دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، استاد سید محمد محیط طباطبایی، استاد اصغر مهدوی، استاد ایرج افشار، استاد مینوی و چند نفر دیگر را که ذکر نامشان باعث اطاله کلام می‌گردد، نامبرد. روی هم رفته مراجعه به کتابخانه با وضعیت و فضای کمی که داشت، کار مشکلی بود و ما نیز می‌خواستیم مراجعین در سطح بالا و محقق باشند».
 
یکی از خصوصیات والای اخلاقی زنده یاد جهانداری، دوری گزینی از اسم و شهرت و تبعات آن بود، به گونه‌ای که حتی حاضر نشد برای رونمایی کتاب «گفتارهای ایران‌شناسی» که در سالن تعاونی اتحادیه ناشران و کتاب‌فروشان برگزار شد، حضور یابد و جالب آن که به رغم مقدمه‌نویسی برای تمامی کتاب‌های ترجمه شده‌اش، در پایان از ذکر نام خودش، خودداری می‌کرد.
 
خانم خلیلی، راجع‌به نَسَب خانوادگی خود و ازدواجش با جهانداری می‌گوید: کاووس اصلا دوست نداشت از خودش بگوید و من نیز میل چندانی به بازگویی آنها ندارم، و در برابر اصرار نگارنده برای ثبت صحیح تاریخ احوال زنده یاد کی‌کاووس جهانداری می‌گوید: کاووس، یک جوهری یگانه داشت و شخصیتی ممتاز بود و من سال‌های به‌یادماندنی و آرامی را با او و دو فرزندمان طی کردم و از آنجا که مرحوم مادرم معصومه صدری، یک قرن پیش، با تشویق‌های مرحوم شیخ‌الاسلام مهماندوست که رییس معارف شمیران بود، نسبت به راه‌اندازی مدارس دخترانه اقدام کرد و نام آن را «مدرسه مخدرات اسلامی» در همدان گذارد و از میان مُلا باجی‌ها که در مکتب خانه‌ها، به شیوه آن روزگار خواندن و نوشتن به دانش‌آموزان می‌آموختند، با آموزش صحیح، معلمانی را تربیت کرد و در این مدرسه، به کار تدریس مشغولشان کرد و اولین مدرسه دخترانه در نیاوران و در منطقه حصار بوعلی، را نیز بنیان نهاد و بنده نیز در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، زبان انگلیسی تدریس می‌کردم و وقتی به ایشان می‌گویم: پس شما استاد دانشگاه هم بوده‌اید؟ با لحنی مهربان و آرام و طمأنینه می‌گوید: نه، من مربی و معلم بودم و نه استاد، و این تواضع و فروتنی در میان این دو بزرگوار و یار و همراه، ذاتی است.
 
کی‌کاووس جهانداری، مترجمی دقیق و امانتدار بود. او در مقدمه «سفرنامه بلوشر» در انتهای مقدمه بدون ذکر نامش، می‌نویسد: «در پایان این نکته را باید در نظر داشت که مترجم همواره حفظ امانت را پیشنهاد خود قرار داده است و به هیچ وجه نخواسته است که در متن اصلی حک و اصلاحی به عمل آوَرَد، تنها در یکی دو مورد جمله‌ای را از متن حذف کرده که آن را نیز به صراحت در پانویس تذکر داده است.»
 
خانم خلیلی درباره امانتداری همسرش به هنگام ترجمه از متن آلمانی، می‌گوید: کاووس دقت و وسواس زیادی برای «معادل‌یابی» داشت و یک بار در هنگام ترجمه، نویسنده آلمانی کلمه «تدفین» را برای هموطنان زرتشتی، به هنگام فوت ذکر کرده بود و این در حالی است که در گذشته، زرتشتی‌ها، پس از فوت هم‌کیشانشان، پیکر آنها را بر روی بلندی می‌گذاردند و اساسا تدفین برای آنها کلمه درستی نیست و سخت به دنبال یافتن نام این نوع کار و عمل برای درگذشتگان زرتشتی بود، اما سرانجام مجبور شد کلمه تدفین را در متن و با حاشیه نویسی در پایین صفحه بیاورد و توضیح دهد.
 
جهانداری، درباره چگونگی تهیه کتاب برای کتابخانه مجلس سنا، می‌گوید: «همه منابع را شخصا خودم تهیه و انتخاب می‌کردم (خصوصا مجموعه کتب لاتین) را و شورای خرید کتاب تنها اسمی بود و رسمی نداشت، من پس از انتخاب، فهرستی تهیه می‌کردم. تا زمانی که آقای تقی‌زاده رییس مجلس سنا بود، ایشان فهرست را امضا می‌کرد و از طرف کارپردازان هم تأمین بودجه می‌شد. پس از ریاست ایشان، سه الی چهار نفر از اعضای هیات رییسه به عنوان شورای انتخاب کتاب تعیین شدند، اما عملا آنها هم دخالتی نداشتند و باز خودم شخصا کار انتخاب و تهیه منابع را عهده‌دار بودم و فقط آنها موافقت نهایی را انجام می‌دادند».
 
جهانداری برای تهیه کتاب از دیگر کشورهای جهان و غنی‌سازی کتابخانه مجلس، تلاشی وافر داشت، اما برخورد نمایندگان سنا، گاه با او، به صورت جالب توجهی، نشان از عدم آگاهی و تسلط آنها، بر ارزش مادی و معنوی کتاب حکایت می‌کرد. او می‌گوید: «... زمانی که آقای دکتر زریاب برای تهیه رساله دکتری خود به آلمان رفته بودند، از ایشان خواستم با توجه به اشرافی که به مجموعه دارند، اگر منبع مناسبی دیدند برای کتابخانه تهیه نمایند. ایشان کتاب فهرست ابن ندیم چاپ فلوگل را به قیمت 200 تومان برای کتابخانه تهیه و ارسال داشتند.
 
از هیات رییسه مجلس بنده را خواستند، تعجب کردم، چون هیات رییسه به کتابخانه عنایت نداشت، پس با من چه کار داشت؟ وقتی رفتم دیدم همه اعضا نشسته‌اند و به من گفتند: شما می‌دانید چه بلایی سرمملکت آوردید؟ شما این کتاب را 200 تومان خریده‌اید. پروفسور جمشید اعلم، هم که از اعضای هیات رییسه نبود، در حال رفت و آمد به آنجا بود، کتابی را که راجع به جراحی گوش و حلق تألیف خودش و چاپ دانشگاه بود، نشان داد و گفت: قیمت این کتاب فقط 10 تومان است، با توجه به این که تعداد صفحاتش هم از کتابی که شما خریده‌اید خیلی بیشتر است، آقا! پول این ملت را این طور خرج نکنید».
 
جهانداری که در سال 57، از ریاست کتابخانه کناره‌گیری کرد، در سن هشتاد سالگی ـ سال 1381 ـ نیز اعلام آمادگی می‌کند که برای تهیه کتاب برای کتابخانه مجلس، حاضر به همکاری است و ضمن تشکر از تمامی همکارانش در کتابخانه مجلس سنا، تاکید می‌کند: «... وظیفه خود میدانم از همه همکاران سابق و دوستان فعلی که مرا در این کار یاری داده‌اند، سپاسگزاری کنم و به خصوص یادآور شوم که هرگاه آقای حسن محجوب نبودند هرگز کتابخانه سنای سابق به این مرحله از اعتلا نمی‌رسید.»
 
حسن محجوب، راجع به جهانداری نیز به همین‌گونه سخن می‌گوید: «ایشان بسیار در مورد بنده بزرگواری فرمودند و این عقیده‌ای که ایشان نسبت به بنده دارند، من برعکس این عقیده را نسبت به ایشان دارم، یعنی معتقدم که ایشان بسیار در غنای کتابخانه کارساز بودند. ایشان شخصی فرهیخته و کتاب‌شناسی برجسته هستند که به زبان آلمانی تسلط دارند و با زبان انگلیسی و فرانسه آشنایی دارند و همین امر باعث شد که ایشان در کتاب‌شناسی کتب لاتین و تهیه منابع در آن زمان منحصربه‌فرد باشند و بنده هنوز هم همتای دیگری برای آقای دکتر جهانداری سراغ ندارم و به خاطر نقش ارزنده‌ای که داشتند ایشان را همیشه تحسین می‌کردم، چون واقعا خیلی کارشناسانه و با بصیرت عمل می‌کردند».
 
از آقای محجوب می‌پرسم: طی مدت همکاری با مرحوم جهانداری چه صفاتی از مشخصات عالیه ایشان را به یاد دارد، می‌گوید: این مرد به معنای کامل کلمه عالم و عامل و عاشق کتاب و مطالعه و فراگیری علم بود و به تاریخ ایران زمین عشق می‌ورزید.
 
خانم خلیلی، راجع به همسرش می‌گوید: کاووس بلندپروازی نداشت، درویش احوال بود و به همه چیز راضی می‌شد و یک بار تصمیم گرفت کتابی را ترجمه کند و وقتی شنید مترجمی دیگر آن را ترجمه کرده است، کار را نیمه تمام رها کرد و وقتی من اصرار کردم که آن را به پایان رسانَد، گفت: ترجمه آن مترجم کامل و از من بهتر است، نیاز به ترجمه دوباره نیست و اضافه می‌کند: او در سالیان پایان عمر در دایره‌المعارف بزرگ (آقای بجنوردی) مشغول به کار بود و هرگاه در خانه کاری نداشت سرش را با مطالعه و خواندن کتاب، گرم می‌کرد. او عاشق کتاب بود.
 
بارها اتفاق می‌افتاد که کاری را به او گوشزد می‌کردم که فراموش نکند و وقتی به بیرون از خانه می‌رفت و کتابی را می‌دید، آن کار را فراموش می‌کرد و من که می‌دانستم او عاشق کتاب است، آن کار را دیگر به او یادآوری نمی‌کردم.
 
تنوع ترجمه‌های جهانداری، نشان از علاقه او به ابعاد مختلف تاریخ و فرهنگ ایران دارد. از قصه‌های ایرانی آرتور کریستن سن گرفته تا انجوی شیرازی و گنجینه فرهنگ مردم ایران، نوشته اولریش مارزلف، از سیستان در مآخذ جغرافیای عربی، نوشته م، ماروت، تا شیخ صفی اردبیلی، نوشته هانس روبرت رویمر، و از کیش ماندایی، نوشته سون س، هارتمان، تا تاج در شاهنامه، تألیف کورت هاینریش هانزن و ترجمه‌های او به خصوص در سفرنامه‌های متعددش، بسیاری از حلقه‌های مفقوده تاریخ ایران در دوره قاجار و اوایل پهلوی اول را می‌گشاید و مثل حلقه‌های متصل به یکدیگر یک زنجیر، از سفرنامه پولاک تا بلوشر، بیش از یک قرن، تاریخ ایران را بازگو می‌کند.
 
دوشنبه، یازدهم اسفند، چهلمین روز چشم فروبستن بود. مردی از تبار امانتداران تاریخ، با زبانی پاک و نهادی منزه از دلبستگی‌های دنیوی، با آثاری که برای نسل‌های بعدی باقی می‌مانند.


روانش شاد
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها