دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۳ - ۰۶:۱۲
در جست‌وجوی آن لغت تنها

بهتر نیست دست از سر دولت برداریم و خودمان دست به کار شویم؟ تا کی قرار است فهرست‌هایی بلندبالا از مشکلات عرصه کتاب و علل و عوامل سرانه پایین مطالعه در کشورمان فراهم کنیم و بعد هم نتیجه بگیریم که دولت باید برای تمام این مشکلات چاره‌اندیشی کند؟

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - آزاده میرشکاک: حقیقت این است که امروزه نه‌تنها در سرزمین ما که حتی در کشورهایی مثل ژاپن و فرانسه که بالاترین سرانه مطالعه را در جهان دارند، میانگین مطالعه روندی نزولی پیدا کرده است. در آنجا این نزول، ریتمی بسیار کند دارد و شاخص‌های اندازه‌گیری سرانه مطالعه بسیار سخت‌گیرانه‌تر است. اما اینجا در کشور ما، ماجرا تلخ‌تر است و حتی با احتساب مطالعه کتاب‌های درسی و دانشگاهی و... نتیجه‌ای که به عنوان میانگین سرانه مطالعه اعلام می‌شود، غم‌بار است.

بهانه‌ها برای نخواندن البته بسیار است؛ وقت نداریم، کتاب گران است، کتاب‌فروشی کم داریم، کتاب خوب کم است و... . بحران کتاب در سرزمین ما، قصه‌ای است که می‌توان با آن شبی و بلکه شب‌هایی را به صبح رساند بی‌آنکه امیدی به برآمدن آفتاب داشت. اما اگر با خودمان هم که شده رو راست باشیم باید بپرسیم واقعا چون دولت‌، در ادوار مختلف، کم‌کاری کرده ما به این روز افتاده‌ایم و شمارگان کتاب در سرزمین‌ «هنر نزد ایرانیان است و بس» به پانصد نسخه تنزل پیدا کرده است؟

نه، مشکل فقط از دولت و دولت‌ها نیست و نمی‌توان همه کاسه‌کوزه‌ها را بر سر مسئولان شکست. لااقل بخشی از مشکل به خود ما و تنبلی تاریخی که به آن گرفتاریم، برمی‌گردد. مشکل این است که اساسا – جز عده‌ای اندک – دغدغه و مسأله ما کتاب و کتاب‌خوانی نیست. مشکل این است که حتی فرهیختگان ما وقتی به آدمی بی‌بهره از دانش و بی‌جهت‌خوش برمی‌خورند، از عمق جان آه می‌کشند که «خوش به حالش، کاش منم مثل این بودم»، بی‌آنکه در آن لحظه به خاطر بیاورند که دانایی چه لذت‌ها و چه رنج‌های پایان‌ناپذیری نصیبشان کرده است. دانستن در عین شادی‌آفرینی، رنج‌آور است، اما رنج ناشی از آگاهی را نمی‌توان و نباید حتی با شادی حاصل از نادانی قیاس کرد.

جالب این است که بسیاری از ما در تحلیل عرصه بحران‌زده کتاب ایران به همین نتیجه می‌رسیم که کتاب دغدغه عموم مردم نیست، اما برای رفع این مشکل هم باز دست به دامان دولت می‌شویم که لطفا بسترسازی کن، به کتاب سوبسید بده، نمایشگاه برگزار کن، یک کاری کن مردم فارسی‌وان و جم‌تی‌وی نبینند و به جایش کتاب بخوانند... چطوری؟
نمی‌دانیم! این دیگر مشکل خودت است، از این همه امکاناتی که در اختیار داری استفاده کن و...

ما هیچ‌وقت فکر نمی‌کنیم وظیفه خودمان چیست؟ فکر نمی‌کنیم که به عنوان یک واحد انسانی که سرش گاهی به کتاب‌خوانی گرم است چه باید بکنیم و چطور می‌توانیم بی‌چشم‌داشت از دولت، برای این کهنه‌رفیقِ بی‌آزارِ دوست‌داشتنی، قدمی هر چند کوچک برداریم. کافی است به دور و برمان نگاهی بیندازیم و در میان دوستان و آشنایان کتاب‌نخوان به دنبال کسانی بگردیم که خردک‌شرری از میل به خواندن در آنها هست؛ چنین افرادی را باید جدی گرفت، باید آنها را تشویق به خواندن کرد، با در نظر گرفتن روحیاتشان به آنها کتاب پیشنهاد داد، آرام‌آرام به آنها نشان داد که در جست‌وجوی آن لغت تنها، به چه زیبایی‌هایی دست خواهند یافت. از خودمان شروع کنیم و از اطراف و اطرافیان‌مان.

دولت، خوب یا بد، ضعیف یا قوی، کارش را انجام می‌دهد و بارش را می‌برد. بهتر است ما هم به ایفای نقش مدنی خود در جامعه فکر کنیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها