چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۲۸
نمی‌توان ضرورت بازاندیشی عالمانه در دستگاه فقه سیاسی را نادیده گرفت

به رغم وجود متفکرین و اندیشمندان برجسته درشرق و به طورخاص درجهان اسلام؛ ما شاهد همپوشانی اندیشه و عمل سیاسی به عنوان کاربستی قابل اتکاء درجهت اصلاح سیاسی و بهبود وضعیت زیست انسان‌ها درعرصه‌های گوناگون نیستیم.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) پردیس سیاسی: اندیشه سیاسی از جمله حوزه‌های جذاب و در عین حال پر چالش و پیچیده در ساحت زیست اجتماعی بشر است. نسبت میان اندیشه و عمل و سایر جنبه‌های تأثیرگذار حیات اجتماعی در این نسبت از جمله موضوعاتی است که مکاتب گوناگون علم سیاست در پی پاسخ به آن بوده و مسیرهای متفاوتی را برای رسیدن به آن برگزیده‌اند. «جستاری در اندیشه و عمل سیاسی اسلام و ایران» عنوان کتابی به تألیف حبیب عشایری مدرس دانشگاه و پژوهشگر است که اندیشه و عمل سیاسی با تمرکز بر اسلام و ایران را بررسی می‌کند. عشایری پیش از این نیز آثاری را در حوزه اندیشه سیاسی منتشر کرده که به بهانه انتشار این اثر گفت‌و‌گویی با او داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:
 
برای پرسش نخست از نسبت اندیشه و عمل سیاسی آغاز کنیم. تفکیک میان این دو حوزه و همپوشانی آنها چگونه است؟ و اگر به شکل کلی بگوییم آیا تفاوتی میان غرب و شرق در این حوزه وجود دارد؟
چون ماهیت این پرسش از ابعاد کلی برخوردار است لذا می‌بایست برپایه رویکرد معرفت‌شناسانه اندکی تبارشناسی کرد. واقعیت این نسبت را می‌توان هم راستا با تاریخچه عقلانیت درزندگی سیاسی – اجتماعی بشر مورد مداقه قرار داد. چنان که نسبت اندیشه و عمل سیاسی و نتایج حاصل از آن درزندگی جاری انسان چه درگذشته و چه درحال حاضر به ویژه در دو حوزه جغرافیایی شرق و غرب بسیار متفاوت و بعضا درتضاد است.

از یک منظر فراز و فرود تاریخی و تغییر و تحولات سیاسی – اجتماعی جوامع بشری در گذرزمان بنا به اتفاقات و رویدادهای مهم متغیر و چه بسا مغایر با یکدیگر بوده است و همین امر بر حدت و شدت نسبت سنجی اندیشه و عمل سیاسی افزوده است. وقتی تصور همه ما از اندیشه سیاسی تأمل درفلسفه سیاسی، مکاتب و جریان‌های فکری، ادبی، فلسفی و نیز مجموعه‌ای وسیع از آراء و نظریات فلاسفه و اندیشمندان مختلف درطول تاریخ بوده و در مقابل استنباط ما از عمل سیاسی نوعی تفکر در کم وکیف سیر قدرت ورزی و نیز راهنمای عمل هیئت حاکمه درصحنه سیاست می‌باشد، دراین صورت براساس شواهد و قرائن می‌توان گفت نسبت و رابطه میان اندیشه و عمل سیاسی درغرب یک ارتباط این همانی و توتولوژیک است. درحالی که به نظر می‌رسد این نسبت درشرق و به ویژه جهان اسلام از رابطه معکوس برخوردار است. بررسی فلسفه سیاسی یونان باستان؛ فلسفه مدرسی یا اسکولاستیسم؛ الهیات مسیحی؛ جنگ‌های صلیبی؛ رنسانس؛ عصرروشنگری؛ انقلاب صنعتی؛ مدرنیسم و مکتب فکری مدرنیته و دوران پسامدرن به عنوان عناصر مقوم اندیشه‌پردازی همه به رغم مواجهه با نوسانات زیاد و گذار از تجارب انسان غربی؛ همواره به دلیل تقابل پایان ناپذیر جریان‌ها و مکاتب مختلف فکری و پندآموز بودن و عبرت‌گیری ابناء نوع بشر از مخاطرات ناشی از هژمونیک شدن ایدئولوژی‌های گوناگون مبدل به عوامل ضربه‌گیر نظام‌های سیاسی درمغرب زمین شده است. به عبارت دیگر علیرغم آزمون و خطاهای بسیار درجوامع غربی به نظر می‌رسد پارامترهای مقوم اندیشه سیاسی که مظاهر آن را می‌توان درفلسفه‌ها و مکاتب سیاسی مختلف و نظریات بدیع فلاسفه یافت؛ تقریبا به شکل خارق‌العاده‌ای کاربست عمل سیاسی مبتنی بر امر خیر را برای بشر غربی به ارمغان آورده است. برای نمونه می‌توان به تأثیر آراء و نظریات افلاطون، ارسطو دریونان باستان؛ افکارلوتر و کالون از پیشگامان رفورماسیون و اصلاح دینی؛ بعدها نقش و تأثیر نظریات افرادی نظیر: دیده رو،ولتر،روسو،مونتسکیو،کانت(از فیلسوفان عصرروشنگری) و سپس اگوست کنت، اسپیونزا، جان لاک، رنه دکارت، سورن کییرکگور، نیچه به عنوان فلاسفه دوران مدرن و سرانجام اندیشه افرادی مانند: فوکو، دریدا، لیوتار، بودریار، کافکا، ریچارد رورتی درقامت فلاسفه پست مدرن و بسیاری دیگر از اندیشمندان و نظریه‌پردازان درجهت تأثیرگذاری بر عمل سیاسی و اصلاح رفتار و عمل هیات‌های حاکمه سیاسی اشاره کرد.

اما به رغم وجود متفکرین و اندیشمندان برجسته درشرق و به طورخاص درجهان اسلام؛ ما شاهد همپوشانی اندیشه و عمل سیاسی به عنوان کاربستی قابل اتکاء درجهت اصلاح سیاسی و بهبود وضعیت زیست انسان‌ها درعرصه‌های گوناگون نیستیم. دراین خصوص می‌توان دلایل بسیاری را برشمرد. با وجود این که درشرق ما با تمدن‌های کهن نظیر: مصر؛ بین‌النهرین؛ هند وچین و ایران مواجه هستیم و علیرغم این که اساسا به باور برخی از متفکرین، منشاء ترقی و تکامل بشر درسراسر جهان رمز و رازی است که در اسرار شرق  باستان نهفته است؛ شاید بتوان یکی از دلایل همسو شدن اندیشه و عمل سیاسی در آن منطقه را هژمونیک شدن مکتب‌ها و جریان‌های فکری مختلف عرفانی، کلامی و فقهی درسپهر سیاسی جوامع شرقی و بالاخص اسلامی دانست. چنان که به عقیده برخی صاحب نظران معاصر به نحوی می‌توان چیرگی و سیطره نظریات فقهی، کلامی و عرفانی را حتی در آراء بسیاری از فلاسفه و حکمای شرقی و نیز مسلمان مشاهده کرد.

این امر جهان بینی الهی را مبنای سعادت و خیر جوامع تلقی می‌کرد و تا حدود زیادی تفکر فلسفی مبتنی بر اندیشه عقلانی را مسبب تباهی و اضمحلال جوامع بشری قلمداد کرد. طبعا با تسری چنین نگرشی درواقع همپوشانی اندیشه و عمل سیاسی الزاما نه تنها درراستای رهنمون شدن بشر به خیر نبود و بلکه تقابل خیر و شر را یک امر تاریخی و ذاتی زیست انسانی تلقی کرد. براین اساس در بسیاری از جهات تبعیت و الگو برداری از تجارب زیست انسان غربی نوعی هبوط اخلاقی و گمراهی در نحوه زندگی به شمار آمد و عملا به هنگام نسبت سنجی میان اندیشه و عمل در بعضی اجتماعات شرقی و عمدتا اسلامی می‌توان این گونه تحلیل کرد که اندیشه برآمده از چنین رویکردی کاربست عمل سیاسی مبتنی بر غایت‌گرایی شد و به نظر همین شکاف میان غرب و شرق و جهان اسلام را به صورت روزافزون عمیق‌ترکرد.
 
 
با این توضیحات مهم ترین مباحثی که کتاب به آنها تکیه دارد چیست؟
کتاب «جستاری بر اندیشه و عمل سیاسی اسلام و ایران» با همت انتشارات زرین اندیشمند درابتدای سال جاری منتشر و روانه بازار کتاب شد. البته این متن حاوی مجموعه مقالات مختلفی است که درقالب کتاب مدون و تألیف گردیده است. ضمن آن که سابق براین اغلب مقالات به عنوان یک کار پژوهشی در برخی از فصلنامه‌های علمی – پژوهشی و ترویجی حوزه علم سیاست چاپ و برخی دیگر از مقالات نیز پس از برگزیده شدن در همایش‌های تخصصی انجمن علوم سیاسی ایران در کتابچه مجموعه مقالات آنها منعکس گردیده است. متن کتاب مورد اشاره مرکب از پنج فصل است که نخستین فصل آن تحت عنوان «بازخوانی نظر و مفاهیم دراندیشه سیاسی» غالبا بر نسبت سنجی میان مفاهیم مهمی نظیر: فره ایزدی؛ فیلسوف شاه دریونان باستان و امام در صدر اسلام متمرکز است. علاوه بر آن تأمل در اندیشه فلاسفه‌ای مانند: خواجه نظام‌الملک، غزالی، ابن طقطقی، خواجه نصیرالدین طوسی، مسکویه رازی، ابو علی سینا، ماوردی، ابن تیمیه، روزبهان خنجی اصفهانی، فارابی، سهروردی، سعدی، فردوسی و مولوی درارتباط با این مسئله مورد توجه است. فصل دوم به نام «درنگی نقادانه درتفکرسیاسی» طی گفتاراول از منظر اندیشمندان ممتازی درجهان عرب از قبیل: محمدطالبی؛ محمدعابدجابری؛ محمدآرکون و حسن حنفی به نقد سنت اسلامی می پردازد و درقالب گفتار دوم نقدی بر دموکراسی را از دیدگاه «آدام پرزورسکی» برمی‌کاود.

سومین فصل به نام «مردم سالاری دینی و بازاندیشی فقهی» ضمن توجه به متغیرهای گوناگون شامل: اصل اجتهاد، دموکراسی و تفاوت آن با مردم سالاری دینی و همچنین با اتکاء به برخی بایسته‌های نظر و عمل در فقه سیاسی مانند: حق و تکلیف فردی؛ آزادی ومشارکت؛ برابری ومساوات؛ عقل وعرف؛ بیعت و رای؛ شورا و مشورت؛ عدالت و داوری حق و حاکمیت قانون؛ وکالت و نمایندگی مردم؛ امربه معروف و نهی از منکر و نیز برشمردن ملاحظات جامعه ایران معاصر بر ضرورت بازاندیشی در فقه سیاسی تأکید می‌کند.

درچهارمین فصل کتاب تحت عنوان تاملی پیرامون حکومت اسلامی و نظریه ولایت فقیه در چارچوب گفتار اول خوانش حکومت اسلامی را از دیدگاه آیت الله محمدتقی مصباح یزدی و سپس مهدی حائری یزدی به ویژه پیرامون مؤلفه‌هایی متشکل از: اسلام سیاسی فقاهتی، ولایت مطلقه فقیه در عصر حضور و غیبت، نظریه سیاسی وکالت را براساس روش‌شناسی لاکلاء و موف مورد بررسی و مداقه قرارمی دهد و برمبنای گفتار دوم با آسیب شناسی موارد مهمی مرکب از: قانون اساسی، سیاست زدگی، ثروت ملی، فعالیت هسته‌ای، علوم انسانی، مقوله فرار مغزها، سرمایه مادی و معنوی، پوپولیسم، ارزش پول ملی، اقوام و اقلیت‌ها، زنان، صدا وسیما و مشارکت سیاسی نسبت به تحلیل پدیده اعتماد به عنوان ضرورتی برای حیات سیاسی اهتمام می‌کند. درفصل آخر نیز تحت عنوان «شفافیت و پاسخگویی؛ وجهی اقتصادی – سیاسی درمالیه عمومی» براساس مدل تحلیل گفتمان انتقادی و برپایه نظریات «تئون ون دایک و نورمن فرکلاف»؛ نابسامدی نظر و عمل را در این ارتباط مورد نظر قرار می‌دهد. درپایان نیز ضمن ارائه توصیه‌های سیاستی دراین عرصه با ارائه دیدگاه و نظر مشخص نتیجه گیری می‌شود.

این اثر چه نسبتی با دیگر آثار شما دارد؟
 کتاب اول من که با نام «خوانش حکومت اسلامی درساحت نظریه سیاسی» که توسط انتشارات جهاددانشگاهی تهران در سال 1399 منتشر شد هم اکنون به چاپ دوم رسیده و دردسترس عموم قرار دارد. تمرکز اصلی آن کتاب که ماحصل تحقیق و پژوهش رساله دکتری‌ام بود اساسا بررسی و تجزیه و تحلیل دیدگاه‌ها و نظرات علمای برجسته فقه شیعه درطول تاریخ(شیخ مفید، سیدمرتضی علم الهدی، شیخ طوسی، علامه حلی، محقق کرکی، شهیدثانی، محقق اردبیلی، فیض کاشانی، محمدباقرمجلسی، محقق سبزواری، کاشف الغطا، ملا احمد نراقی، صاحب جواهر، شیخ مرتضی انصاری، محقق نایینی، سیدعبدالحسین لاری، شهیدصدر و نیز بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران) پیرامون حکومت اسلامی در دو دوره حضور و غیبت بوده است. ضمن آن که جامعه آرمانی و بعضا نقدهای آنها پیرامون مقولات دیگری ازقبیل: رابطه حکومت و شهروندان؛ ولایت فقیه؛ وظایف اصلی و بنیادین حکومت؛ ارتباط دین و سیاست؛ نظریه‌های مشروعیت و به طور کلی نقد حکومت، حاکمیت و رهبری از مهم ترین محورهای مورد بحث علمای شیعه در طی ادوار مختلف بوده است.

علاوه بر آن دربخش دوم کتاب به دلیل اهمیت موضوع؛ نظریه سیاسی محمدتقی مصباح یزدی و مهدی حائری یزدی؛ دیدگاه ایشان و مقایسه آن با نظریه وکالت و مالکیت شخصی مشاع مورد تحلیل و نقد قرار گرفته است. اما کتاب دیگری که از بنده درسال گذشته به چاپ رسیده است به نام «نظریه سیاسی افلاطون و جان رالز؛ بازخوانی سویه‌های متناظر درقرن بیستم» است که به اهتمام انتشارات قصیده‌سرا منتشر و دراختیار خوانندگان قرار گرفته است. تمرکز اصلی این متن در حوزه فلسفه سیاسی غرب و اساسا تجزیه وتحلیل آراء و نظرات افلاطون به عنوان یکی از پیشگامان مهم فلسفه یونان باستان و رالز درقامت یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان لیبرالیست درقرن بیستم است. مفاهیمی گوناگونی مانند: نظریه مثل، حجاب جهل، عدالت به مثابه انصاف، جامعه طبقاتی، دسته‌بندی حکومت‌ها، فضیلت سیاسی، اخلاق و سیاست، دولت‌شهر و معرفت خیر از اهم مباحثی است که به طور مشروح در این کتاب مورد عنایت بوده است.

بنابراین همان‌گونه که ملاحظه می‌کنید میان کتاب اخیر تألیفی من با کتب قبلی‌ام تفاوت‌های زیادی وجود دارد. ضمن آن که درسال گذشته کتاب دیگری را تحت عنوان «ریشه‌های تکاملی آیین‌های مذهبی و خشونت» به قلم پروفسور «جان تیهان» ترجمه کردم و با همت انتشارات فرزان روز برای اخذ مجوز چاپ به اداره ذیربط در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه شد که متأسفانه موفق به دریافت مجوز انتشار نشد. البته هم اکنون کتاب حجیم دیگری را نیز به نام «مقدمه‌ای بر علوم سیاسی» به قلم تعداد زیادی از نویسندگان خارجی دردست ترجمه دارم که به محض اتمام مقرر است توسط انتشارات پیله به چاپ برسد.
 
شما درعنوان کتاب به اسلام و ایران اشاره کرده اید؛ موضوعی که درتاریخ اندیشه معاصر همواره مورد بحث بوده است. زاویه پرداخت شما به این موضوع چگونه است؟
کتاب جستاری دراندیشه و عمل سیاسی اسلام و ایران ضمن توجه به دیدگاه‌ها و نقطه نظرات فلاسفه اسلامی برجسته تلاش دارد تا خوانش متفاوتی را ارائه دهد. براین باورم منشاء ترقی و تعالی غرب در عرصه‌های مختلف سیاسی – اجتماعی و اقتصادی بسیار با مفهوم عقلانیت در برداشت دکارتی آن «من می‌اندیشم پس هستم» از یک سو و مفهوم انسان خودمختار و آزاد و علاوه بر آن حاکمیت قانون از سوی دیگر پیوند ناگسستنی دارد.

به نظر می‌رسد بسیاری از فلاسفه اسلامی مانند: فارابی، ابن سینا و دیگران.. تحت تأثیر اندیشه سیاسی فلسفه یونان باستان بوده اند و برخی درتلاشی مستمر سعی کرده‌اند تا در نظریه‌پردازی خود به امکان تلفیق عقلانیت یونانی و عقلانیت اسلامی درجهت حصول بشر مسلمان به سعادت توجه کنند. در حالی که بهره‌گیری از عقلانیت یونانی مستلزم الزامات تاریخی‌فلسفی خاص خودش است و اگر انسان امروزین غربی توفیق بهره‌گیری از دستاوردهای همپوشان با اندیشه و عمل در عرصه سیاست را دارد این امر تصادف نیست و ریشه در بنیادها و شالوده‌های فکری و تجارب تاریخی در  گذشته را دارد. تعدادی از فلاسفه اسلامی به عنوان یک فرد مسلمان به دلیل تقیدات براین باور بودند که سعادت و خیر ابناء نوع بشر در گرو هژمونیک شدن سبک و سیاق زندگی سیاسی – الهی و ماورایی و البته در سایه استفاده از میراث تمدنی انسان غربی و ترکیب دین و سیاست است. اهمیت این مسئله از آن جایی آغاز می‌گردد که رکن اساسی توسعه و تکامل غرب مرهون عرفی شدن فرایندها و باورهاست.

اگر شاه بیت نظریه سیاسی افلاطون زعامت فلاسفه و دانایان درجامعه است؛ درمقابل یکی از مهم ترین مفهوم محوری دراندیشه سیاسی اسلام امکان زعامت حکما و علمای فقهی و دینی در راس جامعه برای رهنمون کردن مردم به سعادت دنیوی و اخروی است. البته می‌توان دراین خصوص تفاوت‌های فکری و نظری گوناگونی را از ابعاد مختلف در اندیشه فلاسفه مشاهده کرد. لیکن اغلب اندیشمندان مسلمان از دوره میانه اسلام به این سو بر چنین تفکری پافشاری کرده‌اند. به نظر می رسد تلازم دین و سیاست در سپهر اجتماعی جهان اسلام همواره با چالش‌ها و فراز و فرودهایی مواجه بوده است. درواقع عقلانیت دینی مبتنی بر باورها، اعتقادات، ارزش‌ها و بایدها و نبایدهایی است که عدول از آنها سبب تباهی نوع بشر می‌گردد. اما عقلانیت یونانی و درراس آن عقلانیت مدرن چندان پایبند تقیدات دینی نیست و تفکر مختار را جایگزین آن کرد. بنابراین این کتاب عمدتا به مباحث و نقدها دراین خصوص مربوط می‌شود. این موضوع از دوره میانه اسلام تا عصر معاصر مورد توجه بوده است.
 
با توجه به اهمیت این حوزه و همانطور که اشاره کردید سابقه‌دار بودن این دغدغه و پرسش، شما مطالعات اندیشه سیاسی ایران و اسلام را اکنون در فضای فکری کشور چه طور ارزیابی می‌کنید؟
پیش از هر چیز معتقدم با مطالعه آثار دست اول فلاسفه دوره میانه چه در شرق و یا در غرب سرزمین‌های اسلامی و حتی نظریات متأخر متفکرین مسلمان اهل تسنن و فقهای برجسته شیعه می‌توان همچنان امیدوار به ارائه ایده‌های نو و نظریات جدید بود. ضمن آن که در عصر معاصر مجموعه آثار مرحوم داود فیرحی به عنوان یک دیدگاه در فقه سیاسی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. البته آثار سایرین نیز در آن حوزه مانند: سیدصادق حقیقت؛ میرموسوی؛ رسول جعفریان و .. قابل تأمل است. در حوزه اندیشه اسلام و ایران فارغ از تقریرات مولفین قبلی؛ کتاب‌های نویسندگان مهمی چون: حمید عنایت، سید جواد طباطبایی، حاتم قادری نیز در خور تفکر و تامل است.

به نظر می‌رسد در حوزه فقه سیاسی نویسندگان در تلاش بوده اند تا با اتکاء به دستگاه فقه سیاسی طرق برون رفت از چالش‌های موجود را ارائه کنند. برخی از نگارندگان حتی رویکرد فقه پویا را که قادر به حل و فصل مسائل متناسب با شرایط و مقتضیات حاکم بر جامعه اسلامی است تجویز کرده‌اند. به باور من شاید ضعف جدی آثار مکتوب در این حوزه نبود ایده مشخص برای فائق آمدن بر چالش‌های دوران گذار است. به تعبیر چارلز تیلور: چگونه آنهایی که درد دین دارند می‌خواهند با عطش انسان مسلمان که از یک سو به دنبال یک زندگی موفق از نظر کمی است و از سوی دیگر معنادار بودن آن نیز به لحاظ کیفی حائز اهمیت است، مواجه شوند. براین باور هستم که مفروض برخی آثار قلمی حوزه فقه سیاسی این است که دستگاه فقه سیاسی صرفا با استناد بر آیات، روایت و احادیث معتبر و بر پایه کتاب، سنت، اجماع، عقل متشرع و نیز فهم و استنباط علما و فقهای صاحب فتاوی متناسب با شرایط زمان و مکان قادر به ارائه تصویر جامعه آرمانی مورد نظر خواهد بود. براین مفروض می‌توان نقدی وارد ساخت که اساسا بایسته‌های ناشی از دگرگونی‌ها و تحولات پرشتابان جوامع امروزین لاجرم مستلزم درک جامعی از مسائل متحول و علوم و دانش‌های روز است که به نظر می‌رسد اشراف به این موضوعات را نمی‌توان به تنهایی از دستگاه فقه سیاسی توقع داشت. این دستگاه در فقه سیاسی دارای اجزا و عناصر خاص خودش است و فضای گفتمانی حاکم بر آن نیز با بایدها و نبایدها محاط شده است.

درچنین حالتی با نظر به شرایط امتناع؛ امکان هم افزایی فکری را به وضعیت تعلیق سوق می‌دهد. ارتباطات فزاینده جهانی و گسترش شبکه‌های اجتماعی؛ مردم جوامع مسلمان و شرقی را در معرض تجارب مختلف بشری و دگرگونی‌های مدرن قرار داده است. در تلازم میان دین و سیاست تبیین هوشمندانه وزن و بار معنایی هرکدام از متغیرها اجتناب‌ناپذیر است و علاوه بر آن توجه لازم به بازخوانی معیارها با مسائل درحال گذار و نوین از اهمیت به سزایی برخوردار است. نمی‌توان ضرورت بازاندیشی عالمانه دردستگاه فقه سیاسی را نادیده گرفت و جامعه‌ای فرضی ارائه کرد که فاقد شالوده‌های بنیادین زیست خردمندانه باشد.   
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها