دوشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۰ - ۰۹:۱۱
شعر الزاما حرکتی انفعالی یا واکنشی نیست

سراینده دو مجموعه «با من برقص» و «یاقوت‌های کبود» درباره شعر معتقد است: عوامل متعددی در شکل‌پذیری شعر موثرند، اما اینکه شاعر تصمیم بگیرد که شعر سیاسی و یا عاشقانه و غیره بنویسد، به نظرم دوره‌ این‌گونه سرایش‌ها سر آمده.»

 خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_ بیتا ناصر: انتشار سروده‌های منصور مرید، شاعر و منتقد ادبی در قالب دو مجموعه شعر «با من برقص» و «یاقوت‌های کبود» از سوی نشر خوزان، فرصتی را مهیا کرد تا کمی درباره نگاه او به شعر و نسبت آن با مسائل اجتماعی داشته باشیم.

مرید می‌گوید: «بی‌شک هر گونه شعری بالاخره اجتماعی است، مهم این است که شاعر، بازنمایی و خلق و ساختار و زبان و حس و عاطفه را چگونه می‌سازد. یعنی آنچه موتور محرکه‌ شاعر است، ایده شاعرانه شعر است...»
 
چند ماه پیش، دو مجموعه شعر «با من برقص» و «یاقوتهای کبود» که دربردارنده اشعار شما است، به انتشار رسیده است. این دو مجموعه مضامین و فضاهای مختلفی دارد که البته به‌نظر می‌رسد سویه‌های اجتماعی در آن‌ها پررنگ‌تر باشد. کمی درباره این دو کتاب توضیح دهید و بگوید سروده‌های چه دوره زمانی را شامل می‌شوند؟
کتاب «یاقوت‌های کبود» حاصل چهار سال سرایش شعرهای من است و در واقع گزیده‌ای از آن‌هاست که انتخاب و منتشر شده‌. البته با اندکی تأمل در این دفتر می‌توان به سیر تحول شعرهایم پی برد. من از شعر «ناب» آغاز کردم که شعرهای کوتاه و موجزی همچون «راز»، «سفر»، «الواح»، «۳۲»، «بغض بارانی» و «از کارون تا لته» ازجمله آن‌ها است اما در همان مجموعه و در مسیر سرایش‌هایم در شعر ناب، با محدودیت و مشکلاتی چون عدم امکان روایت‌پردازی، شخصیت‌پردازی و فضاسازی روبه‌رو شدم که حاصلش رفتن به سمت شعر روایی بود و منجر به جداشدن از آن‌ گونه‌ شعری شد. در این مجموعه‌ این تغییر مسیر را می‌توان دید، درنتیجه در شعرهای بلند، از شعر ناب فاصله گرفته و به طرف شعر‌های بلند روایی رفته‌ام؛ مثل شعرهای «از تو همه‌چیز دریغ»، «آگورا»، «ندای دمام» و یا «جراحت جراحی» که کاملا از موج ناب فاصله دارند.
 
یعنی احساس کردید گونه شعری ناب، دیگر جوابگوی سروده‌های شما نیست و به همین خاطر شعرها، از موج ناب فاصله گرفته‌اند تا امکان سرایش پیدا کنند؟
بله. در شعر ناب امکان بسط و پردازش بسیاری از عناصری که در بالا ذکر نشد، نیست؛ چنانکه اگر به آثار شاعران و بنیان‌گذاران این گونه‌ شعری نیز نگاه کنیم به‌جز چند شعر از سیروس رادمنش، بقیه‌ دوستان شعر ناب در ساختار و چهارچوب زیبایی‌شناسی محدودی شعر گفته‌اند.
 
در «یاقوت کبود» چطور؟ شعرهای بلند و روایت‌گونه بیشتر شده‌اند.
درمجموعه «یاقوت‌های کبود» هم گذار از این‌گونه شعر را می‌توان دید. شعرهای سال ۹۵ بیشتر به سمت شعر ناب گرایش دارند ولی به تدریج در سال‌های 96 تا 98 از آن‌گونه فاصله می‌گیرند و به نوعی زیبایی‌شناسی و زبان و ساختار متفاوت گرایش می‌یابند. درواقع می‌توانم بگویم نطفه‌هایی که در یاقوت‌ها شکل گرفته بود -به‌ویژه در زبان و تصویرها- در مجموعه «با من برقص» به بلوغ رسیده‌اند و تبدیل به منظومه‌ای بلند شده‌اند. در مجموعه یا شعر بلند با من برقص، جدایی و گسست از شعر ناب دیگر به وضوح دیده می‌شود. شعر در فضاهای گوناگون اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، تاریخی و اسطوره‌ای سیر می‌کند. زبانی گزنده‌تر و وسیع‌تر پیدا می‌کند، قیود و ساختارهای محدودکننده را کنار می‌نهد و برای شاعر امکانات و شرایط زبانی و زیبای‌شناسی دیگری فراهم می‌کند. چیزی که شعر ناب امکانی برای بروز آن نداشت.
 
اساسا هرگونه‌ شعری دارای امکانات و محدودیت‌هایی است که شاعر باید آن‌ها را بشناسد و به اقتضای نیازهای شعری خود از آن بهره گیرد، گرچه بحث بر سر شعر مدرن و پیشامدرن هم در این زمینه مطرح است. با پیدایش شاعرانی ازجمله بودلر، رمبو، الیوت، پاز، والری و تفحص در باب شعر مدرن و نظریه‌ها و تئوری‌های ادبی و شعری، نمی‌توان همچنان در جا زد و بر گونه‌ای ثابت از شعر اصرار ورزید. اگر بحث نیما و تحولات شعری او را هم به بحث اضافه کنیم، شاعر موظف است آنها را بخواند و مدام در حال پوست اندازی در شعر خود باشد، یا حداقل تلاش کند.
 
اشاره کردید که رفته‌رفته شعرها به فضاهای اجتماعی نزدیک‌تر شده‌اند. آیا این تحول و نیاز است که فضا و زبان را شکل داده و به‌عنوان ضرورت‌هایی تازه، در کار شما نمود پیدا کرده است؟
شاعر مثل هر انسانی با مسائل گوناگونی سروکار دارد، طبیعی است که شعر هم در فضاهای گوناگونی خلق می‌شود. من معتقدم که باید بیشتر شعر مدرن را بشناسیم تا بتوانیم به تحلیل و نظریه‌پردازی پیرامون آن بپردازیم. بی‌شک هرگونه شعری بالاخره اجتماعی است، مهم این است که شاعر، بازنمایی و خلق و ساختار و زبان و حس و عاطفه را چگونه می‌سازد. یعنی آنچه موتور محرکه‌ شاعر است، ایده شاعرانه شعر است. شاعر فارغ از اینکه به گونه‌های شعری بیندیشد، باید به زبان، ساختار و زیبایی‌شناسی شعر، همراه با تجربه‌ زیستی خود با تکیه بر ساختاری متناسب برای نوشتن و سرودن آن بپردازد.
 
یک شاعر یا نویسنده تا چه میزان می‌تواند یا باید به اتفاقات اجتماعی در آثارش واکنش نشان دهد؟ البته منتقدان این مساله را در حکم رسالت، تعریف نمی‌کنند.
شعر الزاما حرکتی انفعالی یا واکنشی نیست. شعر زبانی‌ست که شاعر باید با آن رنج، شادی، غم، حرکت، نگاه و دیدگاه خود را براساس زندگی، تجربه و خوانش‌های آزموده بیان کند. شاعر به دنباله‌روی از چیزی نمی‌پردازد و یا حداقل تلاش دارد که نپردازد. او پیش و بیش از هر چیز به شعر فکر می‌کند. طبعا عوامل متعددی در شکل‌پذیری شعر موثرند؛ اما اینکه شاعر تصمیم بگیرد که شعر سیاسی و یا عاشقانه و غیره بنویسد، خب به نظرم دوره‌ این‌گونه سرایش‌ها به سر آمده.
 
با توجه به جریان‌هایی که شعر معاصر در چنددهه اخیر تجربه کرده است، به نظر شما شعر و شاعر در زمان حال بیشتر به چه ملاحظاتی نیاز دارد؟
ما باید به عنوان شاعر و منتقد، هم شعر خود را بشناسیم و هم با شعر جهان آشنا باشیم. تجربه‌های شعری جهان و تجزیه و تحلیل تئوریک آن می‌تواند چشم‌انداز وسیع‌تری را پیش‌روی شاعر قرار دهد. ما باید به‌عنوان وظیفه، نقد شعر را جدی بگیریم و توان خوانش و تحلیل آن‌را داشته باشیم. قطعا تحولات و بحث‌های نظری شاعران و منتقدان کشورهایی مثل آلمان، فرانسه، انگلستان، آمریکا، به‌علاوه بازخوانی انتقادی ادبیات کلاسیک نیز می‌تواند تکانی به شعر و ادبیات ما بدهد. ما باید جسارت و پذیرش نقد را داشته باشیم؛ با فلسفه، تاریخ، جامعه‌شناسی، روانشناسی، زبان‌شناسی و سایر امور آشنایی داشته باشیم. بدون بضاعت، توانایی و تسلط بر این‌گونه امور نمی‌توان چشم‌انداز روشنی تصور کرد.
 
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟ آیا کتابی آماده انتشار دارید؟
من نقد ادبی و ترجمه را از ضروریات مهم فضای ادبی جامعه می‌دانم. اساسا شروع تغییرات و تحولات ادبی در جهان با نقد و پرسش بوده است. چه بسیار که می‌توان از آن‌ها آموخت. از این‌رو در کنار نوشتن شعر، به نقد هم می‌پردازم. درحال‌حاضر مشغول نوشتن کتابی تئوریک درباره آثار مارسل پروست هستم که وقت زیادی لازم دارد. من نگارش این کتاب را با جان و دل پذیرفتم تا آثارش را بخوانم و نظر خود را پیرامون آن‌ها منتشر کنم. البته قبل از آن رمان بسیار برجسته آندره بیه لی به‌نام «پطرزبورگ» را خواندم که منجر به نوشتن نقدی مفصل پیرامون آن شد و در آینده‌ نزدیک منتشر خواهد شد. ولی در موضوع پروست و رمان «درجستجوی زمان از دست‌رفته» که حدود چهارده سال نگارش آن زمان برد، به نظرم آن‌چنان که باید و شاید روی آن کار نشده؛ گرچه زحمات کسانی که با ترجمه و تالیف تلاش داشته و دارند که ما را با ادبیات مدرن جهان آشنا کنند قابل کتمان نیست؛ از جمله ترجمه‌های والتر بنیامین که توسط مراد فرهادپور، درباره‌ی پروست، ما را با او آشنا کرد. از زنده‌یاد مهدی سحابی هم باید یاد کرد که با ترجمه یادگاری ماندگار از خود به جا گذاشت؛ چنانکه حدود دوازده سال روی ترجمه این آثار وقت گذاشت و اهمیت و ارزش آن را به جامعه ادبی ایران شناساند، البته از کار خوب شایگان هم نمی‌توان گذشت و آن را نادیده گرفت، با همه نقدی که بر آن وارد است. درهرحال جامعه هنری ادبی ما به شدت به نقد و ترجمه‌های خوب آثار ادبی نیازمند است. باید سپاسگزار و قدرشناس این دوستان بود.
 
به‌جز این موارد، در این چند سال مصاحبه‌ها، مقالات و نقدهایی پیرامون شعر و ادبیات داشته‌ام که بعضی از آن‌ها در مجلات و نشریات منتشر شده و تعدادی از آن‌ها هم که زمین مانده‌اند. برای مثال مصاحبه با هوشنگ چالنگی عزیز که هنوز منتشر نشده. همچنین این کتاب شامل مقاله‌هایی پیرامون آثار نویسندگان و شاعرانی چون هرمز علی‌پور، فرهاد کشوری، صمد طاهری، قاضی ربیحاوی، ابراهیم دمشناس و محمد حیاتی است که امیدوارم تا پایان سال منتشر شوند.
 
در حوزه شعر چطور؟ کتابی آماده انتشار دارید؟
مجموعه شعری بنام «تاریکخانه‌ی جهان» دارم که قرار است در نیمه دوم سال جاری منتشر شود. شعر فضاهای گوناگونی را با خواننده تجربه می‌کند و به لحاظ زبانی و زیبایی‌شناسی بیشتر می‌توان روی آن مکث کرد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها