جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۲۰:۴۵
تمام آثار کودک و نوجوان نتیجه راه آذریزدی است

هادی حکیمیان در این نشست گفت: مهدی آذریزدی آغازگر یک راه بود؛ او در دوره‌ای که کسی به فکر بزرگسالان هم نبود، به فکر کودکان بود که از این بابت باید تقدیر شود. آذریزدی راهی را آغاز کرد که در حال حاضر تمامی آثاری که در حوزه کودک و نوجوان داریم نتیجه این راه است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نقد و بررسی رمان نوجوان «من مهدی آذریزدی هستم» با حضور هادی حکیمیان، ابراهیم اکبری‌دیزگاه و علی‌الله سلیمی جمعه (۲۲ اردیبهشت‌ماه) در سرای ناشران داخلی واقع در نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ برگزار شد.
 
علی‌الله سلیمی در ابتدای این نشست از عنوان کتاب «من مهدی آذریزدی هستم» گفت: به خاطر اینکه همه ما با مهدی آذریزدی خاطره داریم، ناخودآگاه وقتی نام کتاب را می‌شنویم، جذبش می‌شویم. علاوه بر این، رمانی که نام یک شخص بر آن است، مخاطب را جذب می‌کند تا کتاب را بخواند و با شخصیت آن فرد آشنا شود.
 
وی ادامه داد: یکی دیگر از خصوصیت‌های این کتاب این است که تا نیمی از کتاب خبری از مهدی آذریزدی نیست! در این کتاب با دو شخصیت نوجوان روبه‌رو هستیم که یکی از کارهای آن دونفر، جعل اسم مهدی آذریزدی است تا اینکه در ادامه داستان با خود مهدی آذریزدی مواجه می‌شوند.

در کتاب «من مهدی آذریزدی هستم» قصه محوریت دارد نه مستندات 
سلیمی درباره دیگر ویژگی‌های این کتاب صحبت کرد: تصور عموم درباره آذریزدی این است که او فردی منزوی بوده است؛ ولی این‌گونه نیست. علاوه بر این، نویسنده سعی کرده است قصه‌ای بنویسد که مقطع خاصی از زندگی آذریزدی باشد؛ نه اینکه همه زندگی او را در بر بگیرد. زمانی که با کتاب مواجه می‌شویم فکر می‌کنیم داستان درباره قهرمانی به اسم مهدی است؛ اما این‌گونه نیست و طی داستان به شخصیت مهدی پی می‌بریم.
 
این منتقد ادبی افزود: یکی دیگر از خصوصیات کتاب این است که معمولا زندگی‌نامه‌های داستانی با محور قرار دادن شخصیت اصلی داستان نوشته می‌شوند که نتیجه چنین کارهایی ضعیف است؛ چون نویسنده می‌خواهد همه مستندات را بنویسد و در چنین کتاب‌هایی قصه شکل نمی‌گیرد؛ اما در این کتاب قصه اولویت دارد. نویسنده هر زمان که لازم دانسته شخصیت اصلی را وارد داستان کرده و این یکی از ویژگی‌های رمان و ادبیات است.
 
نویسنده کتاب «کوچه را ما جارو می‌کنیم» از تاریخ‌نویسی کتاب تجلیل و بیان کرد: در این کتاب، بخشی از تاریخ معاصر روایت شده است. نویسنده حین داستان، تاریخ را تعریف می‌کند و وضعیت چاپ و نشر و روابط حاکم بر بخشی از جامعه را نیز شرح می‌دهد. همچنین هادی حکیمیان تا حدودی روابط حاکم بر دستگاه سلطنتی آن دوران را بازگو می‌کند. در این قسمت خواننده را راهنمایی می‌کند که دوران معاصر را بشناسد. نکته جالب کتاب این است که تفاوت نشر این دوره را با دوره قبل نشان می‌دهد.
 
سلیمی در انتهای صحبت خود به نحوه بیان نقادانه حکیمیان اشاره کرد و گفت: در این کتاب با اینکه شخصیت آذریزدی دیر وارد داستان می‌شود؛ اما دو نوجوان به نوعی ذهن مخاطب را آماده می‌کنند تا قهرمان داستان را بشناسند. نویسنده با قلم شیوای خود، همه را نقد می‌کند؛ اما این نقد با لحن طنز بیان می‌شود. به عقیده من حکیمیان به‌رغم اینکه برای آذریزدی احترام قائل است؛ اما در قسمتی از کتاب هم آذریزدی را به نوعی نقد می‌‌کند.
 
 
موضوع کتاب نبرد بین معصومیت با قدرت است 
ابراهیم اکبری‌دیزگاه درباره موضوع این کتاب گفت: خواننده زمانی که با کتاب مواجه می‌شود گمان می‌کند نوعی رمان بیوگرافی‌طوری است؛ اما این‌گونه نیست و نویسنده هوشمندانه عنوان می‌کند که کتاب یک اَدای دِین است. موضوع این کتاب ماجرای معصومیت و قدرت است؛ دو نوجوان از یزد به تهران می‌آیند که چمدانی را به کسی بدهند. اتفاقاتی در مسیر رخ می‌دهد که این دو نفر با عوامل قدرت مواجه می‌شوند. جذابیت کتاب این است که به نوعی لطافت معصومیت، خشونت قدرت را مهار می‌کند. نکته مهم بعدی در کتاب این است که داستان آمیخته با طنز است.
 
نویسنده کتاب «بیروط» ادامه داد: در ابتدا تصور این است که کتاب برای نوجوانان است اما این‌گونه نیست! بلکه درباره نوجوان است؛ چرا که کتاب خارج از فهم آنهاست. کتاب، بیان روایت زیست نوجوانانه است. به عنوان مثال دو شخصیت نوجوان این کتاب در فقر و آوارگی زندگی می‌کنند؛ اما همیشه شاد هستند و امیدوار و آینده‌نگر. علی‌رغم اینکه دو نوجوان دو نگاه متفاوت به عالَم دارند؛ ولی بعد از هر سختی بلند می‌شوند و زندگی را ادامه می‌‌دهند. این کتاب اندیشه نوجوانانه دارد؛ اندیشه نوجوانانه یعنی گذشته‌ای ندارند و تنها امید و آینده دارند.
 
وی درباره شخصیت آذریزدی گفت: مسئله بعدی در این کتاب، شناختی است که خارج از این کتاب از مهدی آذریزدی داریم. زندگی آذریزدی به مراتب شیرین‌تر از کتاب‌هایش است. در این کتاب شخصیت واقعی او را می‌بینیم که بی‌توجه به قدرت و مال است.
 
اکبری‌دیزگاه در بخش پایانی صحبت خود از نبرد بین معصومیت و قدرت گفت: حکیمیان در این کتاب می‌خواهد بگوید که معصومیت همیشه می‌تواند معادلات قدرت را برهم بزند؛ این تفکر یک پشتوانه انجیلی دارد. حضرت مسیح می‌گوید: «اگر کسی می‌خواهد به جایگاه بالایی برسد، باید دوباره کودک شود.» البته حکیمیان در این کتاب می‌گوید که معصومیت صفر هم کاری نمی‌کند؛ بلکه معصومیت باید با اراده همراه باشد.
 
 
مهدی آذریزدی نیازی به معرفی من ندارد 
هادی حکیمیان، نویسنده اثر درباره هدف خود از نگارش کتاب «من مهدی آذریزدی هستم» گفت: آذریزدی جزو معدود نویسندگانی است که قبل و بعد از انقلاب جایزه گرفته است؛ این نشان می‌دهد که این شخص در دو حکومت متفاوت، فردی دارای احترام است. همچنین رهبر انقلاب اسلامی در یکی از سخنرانی‌‌هایشان گفتند: «بخشی از تربیت فرزندانم را مدیون آذریزدی هستم.» در نتیجه چنین شخصیتی نیاز به معرفی من ندارد؛ چرا که همه او را می‌شناسند. همان‌طور که در کتاب هم گفتم این کتاب تنها برای اَدای دِین من بوده است.
 
وی افزود: برخی از قسمت‌های کتاب برگرفته از زندگی واقعی مهدی آذریزدی است؛ اما به طور کلی، داستان تلفیقی از واقعیت و ذهن خودم است. هدف من از نوشتن این کتاب این بود که مخاطب با میانسالی آذریزدی آشنا شود. مهدی آذریزدی آغازگر یک راه بود. او در دوره‌ای که کسی به فکر بزرگسالان هم نبود، به فکر کودکان بود که از این بابت باید تقدیر شود. مهدی آذریزدی راهی را آغاز کرد که در حال حاضر تمامی آثاری که در حوزه کودک و نوجوان داریم نتیجه این راه است.


سی‌و‌چهارمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران ۲۰ تا ۳۰ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۲ با شعار «آینده خواندنی است» در مصلای امام خمینی‌(ره) برگزار می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها