دوشنبه ۲ مهر ۱۳۸۶ - ۱۱:۱۹
شاعري بي‌گذشت در كار شعر

دوم مهرماه، سالروز تولد منوچهر آتشي، شاعر دشتستاني است. شاعري كه در كار شعرش، جديتي مثال زدني نشان مي‌داد و هيچ تعارفي را نمي‌پذيرفت.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)،آتشي را به دلايل گونه‌گون مي‌توان از ديگر شاعران بزرگ معاصر باز شناخت. آنها كه او را ديده بودند، بيش از هر چيز ديگر خاطره دو خصيصه او را با خود همراه دارند: صداي او و نگاه او.

صداي آتشي بارها و بارها زنگ‌دار و خش‌دار و خسته و چون نمادي از طبيعت دهرودي و دشتستاني‌ و بياباني‌اش توصيف شده. از سوي ديگر نگاهش، هم محجوب بود و هم نافذ، و گاه پس از نفوذي به جانت از دريچه چشم، با حجبي محسوس به خودكار يا كتاب يا برگه‌هاي شعرنوشت روي ميز يا در دست، هدايت مي‌شد. 

از ميان آنچه درباره او تا كنون ناگفته مانده، يكي دلبستگي ژرف و تسلط غالبا نا آشكار او به ادب كلاسيك فارسي است. به ياد مي‌آورم روزي در گفت‌و‌گويي كه پيرامون ابياتي از رودكي و منجيك و شهيد بلخي درگرفته بود، معناي چند لغت محل گفت و‌گوي بيشتر شد. آتشي با اطينان تمام، معناي تمام آن لغات عتيق قرن چهار و پنج خراساني را بازگو كرد كه در مراجعه بعدي به فرهنگ‌هاي لغت، كاملا تاييد شد. 

در همين حوزه كتابي هم درباره ناصرخسرو در دست تاليف داشت كه قصد داشت به انتشارات "آهنگ ديگر" بسپرد و هنوز اصلاحات مي‌خواست. به هرحال اجل مهلتش نداد و در همان شكلي كه بود و با در نظر گرفتن آخرين ويراست‌هاي آتشي، به زودي اين موسسه منتشرش خواهد كرد.

در برخورد با شعر نوجوانان و جوانان سعه صدر بسيار نشان مي‌داد. آنچه را درباره بي‌توجهي او به شعرهايي گفته مي‌شود كه به دستش مي‌رسيد يا خود شاعران براي نظر گرفتن به نزدش مي‌آوردند، به هيچ وجه صواب نيست. گاه تا يك ساعت گوش مي‌داد به حرف‌هاي جواناني كه از شهرستان‌هاي دور با دنيايي اميد و آرزو و با چند شعري در دست، به نزدش مي‌آمدند. آنچه مي‌توانست به عنوان راهنمايي درباره شعرشان بگويد، هرگز دريغ نمي‌كرد و معمولا هم تا آنجا كه ممكن بود، آنها را به روزهاي بعد حواله نمي‌كرد.

و شعر را بسيار خوب، بسيار خوب مي‌فهميد. ذكر درك غريزي و ناب آتشي از شعر بين شاعران مطرح اين روزگار از جمله حرف‌هاي كمتر گفته درباره شخصيت شاعري اوست. تنها با يك نگاه به شعر و يا با يك بار شنيدنش، سطرهاي حشو (نالازم) را تشخيص مي‌داد و پس از تشخيص هم در خط زدنشان هيچ ترديدي به خود راه نمي‌داد. در كار شاعري بي‌گذشت بود.

بسيار مي‌خواند. حجم مطالعات او در حوزه ادبيات با همه كهولت و بيماري‌هايي كه رنجش مي‌داد، عجيب بود. ادب كهن فارسي را خيلي خوب مي‌دانست و بيشتر آموخته‌هايش از آن هم به دوران جواني‌اش مربوط مي‌شد.خودش گاه مي‌گفت كه مثلا اين شعر سوزني را پنجاه سال پيش خوانده‌ام. تا آخرين روزهاي حياتش هم مي‌خواند. 

آخرين كتابي كه خواند و بسيار از آن تمجيد كرد، كتابي بود به نام «آيين مغان» از انتشارت توس. مطالعه دقيق اين كتاب را كه به چشم ديدم با چه وسواسي از آغاز تا پايانش را علامت گذاشته بود و ذيل سطرهاي مهمترش خط كشيده بود، هفته‌اي پيش از مرگش تمام كرد.

حافظه خوبي داشت كه در به ياد آوردن آنچه در جواني خوانده بود، يا آنچه از شعر و قصه و نقد برايش خوانده بودند، براي خودش كمك حال مناسبي و براي ديگران ملاك معتبري محسوب مي‌شد. به طوري كه خيلي بحث‌ها درباره مسائل حوزه ادبيات كه بين دوستان در‌مي‌گرفت، تنها با مراجعه به حافظه او بود كه حل مي‌شد.

آتشي بي‌شك از متخيل‌ترين شاعران معاصر محسوب مي‌شود. درباره اين خصوصيتش در زمان حياتش بسيار كمتر از آنچه شايسته بود،گفته شد و پس از آن نيز معمولا بي نقدي عالمانه، و تنها با شيفتگي و تعريف و تمجيد، برخي از چهره‌هاي مطرح شعر فارسي نكاتي را يادآوري كردند. 

با اين حال خواننده دقيق شعر معاصر از همان شاهكار جواني‌اش «اسب سفيد وحشي» تا شاهكارهاي دو دهه اخيرش چون «آوازهاي هابيل» و «زني از حافظه» و چند شعر ديگر از مجموعه كمتر شناخته «زيباتر از شكل قديم جهان»، تخيلي پويا و سيال و جاندار سراغ دارد كه در شعر بسياري از بزرگان شعر صد سال اخير بي‌سابقه است. 

آتشي به لحاظ تخيل، پهلو به پهلوي متخيل ترين شاعران موج نو مي‌زد، ولي براي نمود دادن اين تخيل ناب، از زباني متفاوت و برخاسته از طبيعت و و قرايح و غرايز دشتستاني‌اش از طرفي، و دانشش از ادب كلاسيك فارسي و اساطير ايران و خوانده‌هايش از ادب مغرب زمين از طرف ديگر مدد مي‌گرفت.

نكته ديگري كه باز در مورد آتشي ناگفته مانده و اگر هم گفته شده با عجله و پرشتاب و بدون ذكر دليل گفته شده، روند صعودي او در كار شعر به لحاظ تكنيك زباني و بياني از سويي و پختگي انديشگي از سوي ديگر است. 

اشعار او در «زيباتر از شكل قديم جهان» كه بيشتر سروده نيمه دوم دهه شصت است و در همان دهه هم منتشر شد، و در مجموعه ديگر سال‌هاي اخيرش «چه تلخ است اين سيب» به لحاظ تكنيك شاعري، قدرت بيان و طمانينه‌اي برخاسته از اعماق جان در بيان كشفيات دروني، از بسياري از آثار موفق دوران جواني‌اش، نيرومندترند. آثار منتشر نشده‌اي هم دارد كه در دست خوانواده و دوستانش پراكنده‌اند و با چاپ آنها، اين ادعا به بهترين شكلي ثابت خواهد شد. 

اي كاش از آتشي عشق به ادب كهن فارسي، خستگي ناپذيري در آموختن تا واپسين دم، دلخستگي براي كشف‌هاي شخصي و زبان و بياني متشخص در شعر، و مهرباني در سلوك با همراهانمان را در كار شاعري بياموزيم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها