یکشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۹ - ۱۲:۵۰
«دود چراغ»؛ پژوهش‌هايی درباره تاريخ و زبان

«دود چراغ» (پژوهش‌هايي درباره زبان، ادب و تاريخ) عنواني است كه انتشارات بين‌المللي الهدي براي مجموعه مقالات محیي‌الدين مهدي، زبان‌شناس افغاني، برگزيده است. اين كتاب شامل شش بخش و هر بخش نيز دربرگيرنده گفتارهاي جداگانه‌اي درباره مروز تاريخي زبان دري و سرگذشت زبان فارسي است.\

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، بخش نخست اين پژوهش «درباره زبان» نام دارد و شامل سه مقاله به زبان فارسي و يك جستار كوتاه چهار صفحه‌اي به زبان پشتو است. عنوان مقاله‌هاي فارسي عبارت است از «درباره خاستگاه زبان فارسي دري»، «اسناد دو هزار ساله زبان ما» و «چگونگي تشكل زبان فارسي دري». 

نويسنده در مقاله نخست كتاب، ابتدا به ديدگاه‌هاي مختلفي اشاره مي‌كند كه درباره منشاء زبان فارسي دري گفته شده است. گروهي اين زبان را نتيجه منطقي تكامل زبان كتيبه‌هاي هخامنشي (زبان پارسي باستان) و زبان عصر ساساني (پارسيك) مي‌دانند و گروهي ديگر، كه اكثريت با آنان است، باور دارند كه خاستگاه زبان فارسي دري، شرق ايران يعني خراسان است. 

نويسنده، زبان دري را زبان رسمي عصر كوشاني (سلسله‌اي كه همزمان با ساسانيان در بخش‌هايي از افغانستان كنوني فرمانروايي مي‌كرد) مي‌داند و مي‌نويسد كه اسناد و مدارك چنين ادعايي را تاييد مي‌كنند. به ويژه تاكيد او بر كتيبه‌اي رباطك است كه در سال 1957 ميلادي كشف شد. اين كتيبه در 160 ميلادي نگاشته شده است و يك نوع سال‌شمار رويدادها و نمونه‌اي از متون رسمي و اداري است. يك دليل تاريخي ديگر، اشاره ابن مقفع به زبان پهلوي است. او اين زبان را مخصوص شاهان و دربار مي‌داند و مي‌نويسد كه آن‌ها در مجالس خود به اين زبان سخن مي‌گفتند. 

به همين دليل است كه محيي‌الدين مهدي باور دارد كه از گفته ابن مقفع مي‌توان دريافت كه زبان مادري شاهان ساساني پهلوي بوده است، نه دري؛ و سپس اين ادعا را كه دري در قلمرو شاهنشاهي ساساني، در كنار زبان پارسيك، زبان رسمي بوده است، نادرست مي‌داند. اين را هم اضافه مي‌كند كه از شاهان ساساني اسنادي به زبان پارسيك در دست هست اما تا كنون از ساسانيان هيچ سندي به زبان دري به دست نيامده است. 

مرور تاريخي زبان فارسي دري، بخش ديگري از ادامه مقاله نخست كتاب است. از ديد نويسنده، فارسي‌ستيزي داستاني طولاني دارد. از گذشته‌هاي تاريخي كه بگذريم، دو قدرت استعماري انگليس و روسيه بارها به ستيز با زبان فارسي برخاسته بودند. گريزهايي به تاريخ معاصر افغانستان، نويسنده را به پي جويي آن ستيزها و دشمني‌ها مي‌كشاند. 

در دو مقاله ديگر نيز به توالي تاريخي و پيوستگي زماني ميان زبان متداول خراسان پيش از اسلام و زبان متداول در افغانستان پرداخته شده است؛ و همچنين نويسنده تاكيد كرده است كه درباره خاستگاه زبان فارسي دري، نبايد به جغرافياي مشخصي چشم دوخت. اين زبان طي فرآيند همگرايي زبان‌ها و لهجه‌هاي متعدد دوره ميانه، تحت تاثير دو دسته عامل زباني و فرا زباني شكل گرفته است. 

عامل زباني به ساختمان آوايي، دستوري و واژگاني زبان فارسي دري باز مي‌گردد كه بازمانده از زبان‌هاي سغدي، خوارزمي، سكايي، باختري و... است و عامل فرا زباني ورود اسلام به قلمرو زبان فارسي است. اين رويداد، به تعبير نويسنده، سه پيامد داشت وحدت سياسي، وحدت ديني و وحدت رسم الخط. از اين رو او معتقد است كه در نواري ميان ايران شرقي و غربي، زبان‌ها و لهجه‌هاي متعددي با يكديگر برخورد كردند كه در نتيجه آن تمام لهجه‌هاي غربي را فارسي و همه لهجه‌هاي شرقي را دري مي‌گفتند. 

بخش دوم «درباره خط و كتابت فارسي» عنوان گرفته است و شامل سه مقاله «سير وحدت رسم‌الخط»، «لهجه‌هاي امروزي فارسي دري» و «كتيبه رباطك» است. نويسنده پيدايش شيوه نگارش يكسان در ميان گويش‌هاي مختلف رايج در قلمرو فارسي دري را مهم‌ترين عامل رشد زبان فارسي مي‌داند و اشاره‌هاي كوتاهي به پيدايش خط و سير تكاملي آن، خط از حمله اسكندر تا ظهور اسلام، خطوط رايج در قلمرو خراسان و ماوراء‌النهر، پيش از اسلام و سير تكاملي رسم‌الخط فارسي مي‌كند. 

او با اشاره به رويدادي تاريخي در زمان يعقوب ليث صفاري، مي‌نويسد كه هر چند نمونه مستقلي از رسم‌الخط فارسي تا پيش از 346 قمري به‌دست نيامده است، اما پيداست كه سير تكامل نگارش به رسم‌الخط عربي در زبان فارسي، از سال 252 قمري با اعلاميه كوتاه و معروف يعقوب ليث، آهنگ و شتاب افزون‌تري گرفته است. در دو مقاله ديگر به لهجه‌هاي زبان فارسي (دري، فارسي و تاجيكي) پرداخته شده است و در انتهاي اين بخش اشاره‌اي كوتاه درباره كتيبه رباطك به ميان آمده است. 

در بخش «درباره خط و كتابت فارسي دري»، سه جستار مهم و باريك‌بينانه آورده شده است كه هر كدام داراي اهميت و ارزش تحقيقي بسيارند و مي‌توانند زمينه بحث‌هاي گسترده‌اي را فراهم كنند. در مقاله «تاثيرات متقابل خط و زبان بر يكديگر»، نويسنده به گذشته‌هاي دور تاريخي مراجعه مي‌كند و درباره خط آشوريان، عيلامي‌ها و نيز خط ميخي و دبيره اوستا مباحثي را با خواننده در ميان مي‌گذارد. به همين گونه درباره خط پهلوي موضوعاتي پيش كشيده مي‌شود. درباره مخارج حروف نيز ديدگاه‌هاي تخصصي مطرح مي‌كند و به اين نتيجه مي‌رسد كه خط و زبان در پيوستگي با هم، «تاثيرات سلبي و ايجادي» داشته‌اند. 

«سير تحول زبان گفتاري به زبان نوشتاري» عنوان مقاله دوم اين بخش است. محيي‌الدين مهدي معتقد است كه در قلمرو افغانستان هيچ‌گاه زبان پهلوي رايج نبوده و به هيچ وجه زبان دري را نتيجه تاثيرات متقابل لهجه‌هاي اشكاني و ساساني نبايد دانست. او مي‌گويد كه مادر زبان دري در شرق ايران، در بلخ و تخارستان بوده و بعدها با ورود اسلام، مقام زبان ادبي و علمي را به‌دست آورده است. «ويژگي‌هاي رسم‌الخط در دوره رشد زبان فارسي دري»، نام مقاله انتهايي اين بخش است. 

جستارهاي گوناگون و اغلب كوتاهي در بخش «تاريخ و ادبيات» مجموعه مقالات محيي‌الدين مهدي آمده است. در آغاز به نوشتاري به نام «سرنوشت شاهنامه فردوسي» برمي‌خوريم. كندوكاو درباره رويدادهاي زندگي فردوسي و چگونگي ارتباط او با محمود غزنوي، موضوعي است كه نويسنده در نوشته خود دنبال مي‌كند. در اين قسمت آگاهي‌هايي درباره يكي از نسخه‌هاي خطي گمشده شاهنامه در اختيار خواننده گذاشته مي‌شود. 

از متن كهن «اندرز نامه اردشير بابكان» نيز مقاله‌اي به نام «اندرز داهيانه به زمامداران عصر» فراهم شده است كه خواندني و تامل كردني است. «صحاح‌الفرس، معرفي متون معتبر زبان فارسي» نيز يادداشت كوتاهي درباره متن‌هاي كهن بازمانده و نقش دانشمنداني همانند ابن سينا، بيروني و اهل تصوف در گسترش زبان فارسي و توانمند ساختن آن است. درباره جسدي موميايي شده‌اي كه قدمتي بيش از دو هزار سال دارد، نوشته‌اي آمده است و حدس و گمان‌هايي درباره آن پيش كشيده شده است. 

يك نمايشنامه كوتاه به نام «منشور پارسي»، «تاملي تازه بر عصر نگارش تاريخ سيستان»، «فرزندان زباندان تاجيك» درباره شش قطعه شعر تاجيكي، متن مصاحبه‌اي كه با نويسنده كتاب انجام گرفته است و «نسخه خطي يك منقبت‌نامه» از ديگر مقالات كوتاه اين بخش است. آن گونه كه محيي‌الدين مهدي توضيح داده است منقبت‌نامه ياد شده نامي ندارد اما به گمان بسيار بازمانده از قرن دوازدهم يا سيزدهم قمري است. منقبت به گونه‌اي از شعر گفته مي‌شود كه جنبه ديني دارد. 

از ديگر يادداشت‌ها و نوشته‌هاي اين بخش مي‌توان به «فلسفه طبيعي نوروز و تقويم شمسي»، «يك نكته دستوري» درباره واژه «تنها» و «از سيستان تا بدخشان» جستاري در جغرافياي تاريخي، اشاره كرد. «قصه‌ها و طرح‌ها» عنواني است كه سه نوشته را دربر مي‌گيرد. نوشته نخست «تاج معلق امپراتور » نام دارد و درباره يكي از سلسله‌هاي حكمروايي چين است. «بابوشكه» و «جانكاه‌تر از زخم پيكان» نيز دو داستان كوتاه از مولف كتاب است. پايان‌بخش كتاب نيز سروده‌هايي از نويسنده است كه زير نام «تاملات، مطايبات» گردآوري شده‌اند. 

چاپ نخست كتاب «دود چراغ» (پژوهش‌هايي درباره زبان، ادب و تاريخ)، نوشته محيي‌الدين مهدي، را انتشارات بين‌المللي الهدي با شمارگان 2000 نسخه و در 283 صفحه در روزهاي پاياني زمستان 1388 منتشر شده است. بهاي كتاب در پشت جلد و شناسنامه كتاب قيد نشده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها