پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۹
کتاب‌هایی درباره مردان آسمان

مجاهدت‌های نیروی هوایی کشور ما، چه در سال‌های جنگ تحمیلی و چه پیش و چه پس از آن جزو درخشان‌ترین فصول تاریخ ایران معاصر است. کتاب‌هایی درباره نقشی که آنان در سال‌های دفاع مقدس ایفا کردند وجود دارد که ارزش و اهمیت این نیرو را نشان‌مان می‌دهد.

سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): صحبت از نیروی هوایی و شهدای آنکه می‌شود، مخاطبان کتاب‌های مقاومت یاد مجموعه کتاب‌های آسمان از نشر روایت فتح می‌افتند. این مجموعه شش جلدی، که متن مکتوب مصاحبه با همسران شش نفر از شهدای شاخص نیروی هوایی است روایتی از زندگی این شهدا - ستاری، بابایی، دوران، یاسینی، فکوری و سهیلیان – به ما عرضه می‌کند. این کتاب‌های کوچک و کم حجم، بسیار خواندنی‌اند و احساسات و عواطف مخاطب را درگیر می‌کنند. «جواد فکوری به همسرش گفته بود: جنگ شماره تلفن ندارد. کسی که می‌رفت جنگ، جایی می‌رفت که خدا می‌دانست کِی برمی‌گردد یا اصلاً برمی‌گردد یا نه. کسی هم که می‌ماند، باید روزهای بسیاری را چشم به در بدوزد؛ یا اگر همسرش خلبان باشد، به آسمان تا آنکه رفته برگردد، یا خبر آخر از او بیاید. این خبر که او دیگر نمی‌آید. جواد فکوری به همسرش گفته بود دو روزه برمی‌گردم و این بار و فقط این بار، شماره‌ای به او داده بود. انگار جنگ شماره‌دار شده باشد.» بعید است کسی با صفا و صمیمیتی که در روایت همسران شهدا وجود دارد مواجه شود و جذب آن نشود.

اما کتاب‌های خواندنی و ارزشمند دیگری هم درباره خلبانان سرافراز کشور ما وجود دارند. از میان‌شان می‌شود به کتاب «مهمان صخره‌ها» نوشته راحله صبوری و انتشارات سوره مهر اشاره کرد که مرور خاطرات خلبان محمد غلامحسینی است. کسی که تجربه سقوط را هم پشت سر گذاشته است. «بار دیگر هواپیما چرخید و با شدت، جی بعدی را وارد کرد. شدت جی به قدری بود که سرم رفت لای دو پایم و درحالی که از شدت فشار گردنم داشت می‌شکست، با دست سالمم چنگ انداختم و با تمام توان، دستگیره ایجکت را گرفتم. نه اینکه بکشم، فقط گرفتمش. این تنها کاری بود که در آن شرایط می‌توانستم انجام دهم. لحظه‌ای بعد هواپیما چرخید و جی منفی آمد و مرا کوبید به سقف کابین و خود به خود دستگیره پرش کشیده و متعاقب آن کاناپی با سرعت کنده شد. با جدا شدن کاناپی از بدنه هواپیما، تمام دودی که در کابین بود محو شد و من در زمانی کمتر از چند دهم به بیرون پرتاب شدم.»

همچنین باید از کتاب «مرد ابرپوش» کاری از حمید نوایی لواسانی و نشر سوره مهر نام برد که تأملی بر زندگی و مجاهدت‌های شهید خلبان، منصور ستاری است. نیز از همین نشر، به قلم حجت شاه‌محمدی، کتاب «رقص دلفین‌ها» را داریم که نگاهی به زندگی خلبان غلامرضا علیزاده نیلی است و خاطراتی از او را به شکل داستان‌های کوتاه بازخوانی می‌کند. درباره این کتاب نوشته‌اند که به دلیل جذابیت نبردهای هوایی و تصویری بودن اتفاقات و وقایع، برای در آمدن به قالب فیلم، بسیار مناسب هست. نام کتاب نیز از یکی از خاطرات آن وام گرفته شده است. این خاطره به گشت‌زنی بالگرد هوانیروز در خلیج فارس برای تأمین امنیت کشتی‌های تجاری ایران، برمی‌گردد و حوادثی که طی آن رخ می‌دهد.

کتاب «پرواز روی خاک» نوشته سید قاسم یاحسینی را که مرور خاطرات سرهنگ خلبان منوچهر شیرآقایی است نیز باید به فهرست‌مان اضافه کنیم. خاطراتی که مثل زندگی، هم تلخی دارد و هم شیرینی، و از نظر بسیاری از اهل فن، یکی از بهترین خاطره‌نگاری‌های دفاع مقدس محسوب می‌شود. به تعبیری خاطرات این خلبان از روزهای سخت جنگ، خواندنی و تکان‌دهنده است و تلخی‌ها و شیرینی‌های آن ایام را به وضوح نشان می‌دهد؛ از شوخی‌ها و شیطنت‌های او که گاه کار دستش می‌داد و مقامات بالاتر احضارش می‌کردند تا سختی و تلخی رساندن خبر شهادت یک خلبان به خانواده‌ای که در خانه‌های سازمانی همان پایگاه در انتظار بازگشت عزیزشان نشسته‌اند.

کتاب‌هایی درباره مردان آسمان

کوشش‌های خلبان و پژوهشگر، احمد مهرنیا

در کنار این کتاب‌ها، کتاب «حمله هوایی به الولید» نوشته احمد مهرنیا نیز نباید از قلم بیفتد. این کتاب، مطالعه‌ای جامع درباره یکی از مهم‌ترین عملیات‌های هوایی ما در سال‌های جنگ تحمیلی است. عملیاتی که در عمق ۱۷۰۰ کیلومتری خاک عراق انجام گرفت و هدف از آن حمله به مجموعه‌ای از پایگاه‌های دشمن موسوم به الولید بود. همچنین گفتنی است که احمد مهرنیا که خودش خلبان نیروی هوایی بوده، در کتابی دیگر با عنوان «ستاره‌های نبرد هوایی» به کوشش‌ها و مجاهدت‌های خلبانان کشور ما در سال‌های جنگ تحمیلی می‌پردازد و زندگی و خاطرات شمار زیادی از همرزمانش را روایت می‌کند. هدف او از تألیف «ستاره‌های نبرد هوایی» نشان دادن واقعیت‌های جنگ تحمیلی به نسل‌های جوان‌تر و ثبت تجربیات نیروی هوایی از آن سال‌هاست.

یکی از چندده خلبانی که مهرنیا از او نام می‌برد، پرویز نثری است و می‌نویسد که او در روزهای پایانی مهر ماه ۱۳۵۹ در عملیاتی برون‌مرزی مورد اصابت گلوله پدافند دشمن قرار گرفت و خود را برای خروج اضطراری از هواپیما آماده کرد. اما خلبان هواپیمای شماره دو سروان منصور آزاد – که سال ۱۳۶۴ در عملیات آزادسازی فاو شهید شد – او را منصرف کرد و گفت تا جایی‌که می‌تواند به‌سمت خاک خودی پرواز کرده و در نهایت از هواپیما بیرون بپرد. نثری موفق شد اف‌پنجی را که سرعت و ارتفاعش کاهش پیدا نمی‌کرد، به‌سختی روی باند پایگاه دزفول بنشاند. او پس از فرود متوجه شد کابل‌های کنترل فرامین هواپیما قطع شده و قرقره‌ها و براکت‌هایی که حرکت کابل‌ها روی آن‌ها صورت می‌گیرد، شکسته‌اند. همچنین به‌علت اصابت گلوله دشمن به کابل دسته پرتاب صندلی خلبان هم، در صورتی‌که نثری اقدام به اجکت می‌کرد، هیچ‌اتفاقی نمی‌افتاد چون مکانیزم این‌صندلی پران از کار افتاده بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها