سه‌شنبه ۳ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۸:۵۹
خاطره‌گویی بچه‌های کوچه‌ بینش/ ۳ کتاب با موضوع حادثه تولید شد

زنجان- همزمان با دوم بهمن سالروز بمباران مدارس کوچه بینش زنجان، همکلاسی‌های سال ۶۵ در «مشق‌های ناتمام» با یکدیگر دیدار کرده و به خاطره‌گویی پرداختند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در زنجان، در این ماه مدرسه کوچه بینش، محله زینبیه، سبزه‌میدان و خیابان فدائیان اسلام مورد حمله قرار گرفت و در پی این حملات در مجموع ۷۰ نفر از مردم زنجان شهید شدند و ۳۰ نفر از این شهدا دانش‌آموزان و معلمان بودند؛ بر اساس آمارهای موجود در این حملات ۱۴ دانش‌آموز جان خود را در واقعه دوم بهمن از دست دادند.

دانش آموزان معصومی که از ابتدای جنگ با گلوله و خمپاره آشنا بودند؛ غافل از حمله هوایی به مدرسه، راهی کلاس‌های درس شدند؛ اما ساعتی نگذشت که دو موشک به مدرسه اصابت کرده و مدرسه در دود و غبار غلیظ گم شد.

ساعتی بعد آنچه از این مدرسه به جای ماند؛ از تکه‌های کیف، کفش و لباس گرفته تا دست و پای قطع شده دانش‌آموزان بود و رود خون که جاری شد.

دانش آموزانی که تا دیروز در یک کلاس و یک مدرسه کنار هم درس می‌خواندند؛ حالا با چهره‌های اشکبار و مجروح پیکر همکلاسی‌های خود را می‌دیدند که در گوشه‌های مدرسه افتاده است.

سکانس تلخی از روایت مدرسه کوچه بینش که دقیقاً در کنار بیمارستان ارتش زنجان قرار داشت اما دشمن بعثی بی‌توجه به قوانین بین‌المللی آن را نشانه می‌رود.

اما عمق این فاجعه آنقدر بالا بود که برخی از خانواده‌ها هنوز هم پیکر فرزندشان را پیدا نکرده‌اند؛ اما همین اقدام ارتش بعث عراق سبب شد در زنجان موجی ایجاد شود که جوانان و نوجوانان زنجانی برای تلافی به جبهه‌ها اعزام شوند.

خاطره‌گویی بچه‌های کوچه‌ بینش انجام شد/ تولید ۳ کتاب با موضوع حادثه

تهیه و تدوین ۳ کتاب در ارتباط با بمباران کوچه بینش

امیر نعمتی، رئیس حوزه هنری استان زنجان در این مراسم با گرامیداشت یاد و خاطره شهدای کوچه بینش گفت: ۳۷ سال از این واقعه تلخ می گذرد؛ اما به لحاظ اهمیتی که داشت اجازه فراموش شدن آن را نخواهیم داد.

وی تصریح کرد: برای گرامیداشت این شهدا چند سالی است که برنامه بزرگداشت برگزار می‌شود و یک سری کارهای فرهنگی و هنری نیز در این رابطه انجام شده است.

رئیس حوزه هنری استان زنجان از تولید مستند «بچه‎‌های کوچه بینش» در زنجان خبر داد، گفت: این فیلم مستندی است که حدود ۲۰ تا ۳۰ دقیقه بوده و توسط فیلم‌سازان زنجانی در حوزه هنری تولید شده است.

وی با اشاره به اینکه در تولید این مستند سعی شده است با کمک زبان هنر این واقعه تلخ ضبط و ثبت شود، افزود: در این مستند، بمباران مدرسه از زبان شاهدان عینی و بازماندگانش به تصویر کشیده می‌شود.

نعمتی گفت: در تولید این مستند علاوه بر اینکه مظلومیت این دانش‌آموزان به تصویر کشیده می‌شود، ایستادگی، شجاعت و ایثار دانش‌آموزان و مردم نیز نشان داده می‌شود.

رئیس حوزه هنری استان زنجان همچنین از تولید سه کتاب یک کتاب نوشتاری و دو کتاب تصویرسازی با موضوع بچه‌های کوچه بینش خبر داد و گفت: یک کتاب مربوط به تاریخ شفاهی نقل شده از راویان حادثه کوچه بینش بوده و دو کتاب دیگر در قالب تصویرسازی توسط نویسندگان و هنرمندان زنجانی گردآوری شده است.

خاطره‌گویی بچه‌های کوچه‌ بینش انجام شد/ تولید ۳ کتاب با موضوع حادثه

جنگ تحمیلی جنگ جهانی سوم بود

محمدمهدی یعقوبی یکی از شاهدان عینی این حادثه که از دانش‌آموزان مدرسه بینش بود؛ گفت: هشت سال دفاع مقدس در واقع جنگ جهانی سوم بود؛ چون کشور از هر طرف تحت فشار بود.

وی با اشاره به اینکه در این جنگ هشت ساله جنگنده‌های رژیم بعث عراق به دستور صدام، بارها به داخل خاک ایران تجاوز کردند، افزود: پیشروی دشمن تا حدی بود که بیمارستان‌ها و مدارس را هم بمباران کرد و مورد هدف قرار داد.

یعقوبی ادامه داد: من آن روز (پنجشنبه دوم بهمن ۶۵) ساعت ۱۲ ظهر در بلوار کوچه‌مشکی (چهارراه اول) بودم؛ اما شدت انفجار حادثه به حدی بالا بود که بوی تن‌های سوخته در شهر پیچیده بود.

وی گفت: هواپیما در آن روز به حدی از ارتفاع پایین حرکت می‌کرد که برای شهروندان قابل مشاهده بود و همه با خیال اینکه هواپیما خودی است؛ عکس العملی نشان نمی‌دادند؛ چون تا آن روز هیچ سابقه بمبارانی در زنجان وجود نداشت.

شاهد عینی بمباران کوچه بینش افزود: اما ناگهان صدای وحشتناکی شنیده شد و گرد و خاک زیادی بلند شد و کسانی که در حوالی مدرسه بودند پناه گرفتند.

این معلم زنجانی ادامه داد: پس از پایان بمباران وقتی وارد مدرسه شدیم؛ فقط اجساد مطهر شهدا و مصدومان بر زمین بود؛ برخی از این شهدا را می‌شناختم؛ پای برخی‌ها هم قطع شده بود، بسیاری از شهدا چهره‌شان سوخته بود.

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مجید IR ۱۸:۳۶ - ۱۴۰۲/۱۱/۰۶
    بله ما دو برادر تو یک کلاس بودیم شهید کرمی همکلاسی ما بود ورزش داشتیم گفتم بیا بریم نیومد گفت می رم پیش بابام باباشم چرخی داشت باقالی فروش بود ما همان پاشونو از مدرسه گذاشته بودیم بیرون هواپیماها اومدن من دیدم چند نفر خوابیدن زمین منم خوابیدم الان هم جنازه بچه سرصورت خونی ها تو مغزم مرور می شه خونه مون هم سعدی شمالی بود بعد از بمباران پابه فرار به طرف خونه دیدم مادر بیچاره می زنه از شرش چون دوتا برادر و یک خواهرم کوچه بینش و مدرسه ای که بمباران شد می خوندیم بیچاره مادرم با سر باز برهنه به طرف مدرسه می یومد چون پدرم جبهه بودن ای

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط