چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۷
شب چلّه در فرهنگ اساطیری ما مروج فرهنگ نشاط و دورهمی‌های مفید است/ هندوانه نماد یلدا نبوده است

علی‌مراد خرمی، قصه‌شناس و پژوهشگر فرهنگ و ادبیات عامه گفت: یلدا یا شب چلّه علاوه بر پشتوانه‌های اساطیری که دارد، مروج فرهنگ نشاط، دورهمی‌های مفید، توجه به بزرگترها و سالمندان و کمتر کردن شکاف بین نسلی است.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، یلدای امسال پشت در خانه‌ها رسیده است. صدای تق‌تق او کم‌کم به گوش خواهد رسید. چه کسی را برای خوشامدگویی به یلدا می‌فرستیم؟ بچه‌ها یا پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها؟

شب چلّه با قصه‌ها و افسانه‌های بسیاری به دیدن ما می‌آید. چه تعداد از آن‌ها را شنیده و به خاطر سپرده‌ایم؟ اصلاً در خانه هر کدام از ما ارتباطی بین شب چلّه و قصه‌های کهن ایرانی وجود دارد؟ پاسخ این سؤال‌ها با شما؛ اما در ادامه، ما سؤال‌های دیگری از یکی از پژوهشگران قصه‌ها و ادبیات عامه کشور پرسیده‌ایم که پاسخ‌های درخور توجهی ارائه داده است.

علی‌مراد خرمی (کارن تبری) دکترای زبان و ادبیات فارسی دارد و پژوهشگر ادبیات فارسی رسمی و فرهنگ و ادبیات عامه، مدرس و داور جشنواره‌های کشوری و بین‌المللی قصه‌گویی است. همچنین او از بنیان‌گذاران و کارشناسان مرکز پژوهش و ترویج قصه‌های ایرانی، راهنمای پژوهشگران دانشنامه ناتمام «قصه‌های ایرانی» و مجموعه منتشرشده ۱۶ جلدی «فرهنگ قصه‌های یلدا» است. گفت‌وگوی ما با خرمی را می‌توانید در ادامه بخوانید:

- شما پژوهشگر حوزه قصه هستید و قصه‌شناس؛ با توجه به دانش و نظری که دارید به ما بگویید چرا ما باید همچنان قصه بخوانیم، بشنویم و بگوییم؟

اگر کتاب‌هایی را که درباره قصه و قصه‌گویی نوشته‌شده تورق کنید، با عبارت و ترکیب جادوی قصه‌ها یا هنر جادویی قصه‌گویی فراوان برخورد می‌کنید. بیایید ببینیم راز جادویی دانستن این هنر چیست؟ قصه‌گویی همزاد و در ذات آدمی است، به این معنا که حتی زمانی که بشر، سخن‌گفتن نمی‌دانست، با او بوده است. یعنی انسان غارنشین هم وقایع روزانه یا سرگذشت خود را با نقاشی‌کردن روی دیواره غارها برای همنوعان حاضر و آیندگان خود تعریف می‌کرد. دور از ذهن نیست که این روایت‌ها با تخیل نیز همراه بوده است و او در کنار سرگرمی، قصد انتقال افکار و تجربه‌های خود را نیز داشته و گاهی بزرگنمایی هم می‌کرد. بعدها زبان و بیان به معنای قدرت سخنوری مهم‌ترین ابزار او برای ادامه‌دادن و شکوفایی روزافزون این خصلت و علاقه‌مندی‌اش شد. پس از اختراع خط نیز او این هنرش را با نوشتن به نمایش گذاشت و ثبت کرد. در روزگار مدرن و پست مدرن نیز او به وسیله تئاتر و سینما و بازی‌های مجازی بر ادامه و پرورش این هنر اصرار دارد. او همنوعانش را با این هنر مؤثر و پرطرفدار، سرگرم می‌کرده‌، اندیشه، تجربه‌های زیستی و عواطف و احساسات خود را انتقال می‌داده، طنازی می‌کرده و انتقاد و مبارزه می‌کرده است.

در نتیجه هنر قصه‌گویی چه در زمان بدویت انسان چه در زمان آوانگاردشدن آدمی نه‌تنها هیچ‌گاه بیهوده و ناکارآمد تلقی نشده بلکه هنری بوده که روزبه‌روز کارآمدتر شده است. قصه‌ها علاوه بر سرگرم‌کنندگی، حکمت‌هایی فشرده و ساده و شیرین شده‌اند که از نسلی به نسلی دیگر منتقل شده، در میان اقوام و فرهنگ‌ها نیز در گردش‌اند. این رازگشایی خود به خود اهمیت و ضرورت ادامه فرهنگ قصه‌گویی و قصه‌شنیدن یا خواندن را روشن می‌کند.

- چرا قصه‌های ایرانی قدیمی را باید به زمان حال آورد و آن‌ها را ترویج داد؟

با توجه به تغییر بسیاری از باورها و کنش‌ها، در عبارتی کوتاه‌تر دگرگونی پارادایم‌های فرهنگی و … همچنین پدیداری ضرورت‌های تازه، نیاز است که قصه‌ها که نقش فرهنگ‌سازی و به نمایش‌گذاشتن فرهنگ ما را دارند، به‌روز شوند. مثلاً جایگاه زن در فرهنگ‌ها امروزه تغییر یافته و ترمیم شده است. مفهوم امروزینی با عنوان کودکی و نوجوانی پدید آمده که در گذشته با این نگاه و قرائت وجود نداشت. خرافاتی رایج بود که امروزه یا نیست یا تنها اهمیت تاریخی و مطالعاتی دارد، فرهنگ‌ها و رفتارهایی مانند شکار حیوانات و برخورد با محیط زیست و پرداخت مالیات در گذشته به شکلی دیگر بود که اگر چه شرایطش فرق می‌کرد و ضرورت زمانه خود بود، امروزه کاملاً یا دگرگون شده یا نیاز به تغییر نگاه دارد. از این رو با توجه به شرایط مخاطبان امروزی این نگاه‌ها در متون فرهنگی، از جمله قصه‌ها نیز گاهی نیاز به تغییر و بازآفرینی دارد. قصه‌گوی باهوش در چنین مواردی متناسب با فضا و زمان و مکان و مخاطب، خلاقیت به خرج می‌دهد و دست به بازآفرینی قصه می‌کند؛ اما نکته‌ای که بسیار مهم است این است که این تغییرها و بازآفرینی‌ها باید به دست افرادی آگاه و اهل مطالعه و آشنا با اهمیت و کارکرد فرهنگ، از جمله شناخت اسطوره‌ها و نکات کلیدی قصه‌پردازی صورت بگیرد. یعنی یک نوع آگاهی و هوشمندی باید پشت این کار باشد تا ستون‌ها و چهارچوب‌ها آسیب نبیند.

- در گردآوری قصه‌های ایرانی اقوام مختلف چقدر تاکنون فعالیت و تلاش شده است؟ ارزیابی شما در کمیت و کیفیت آن چیست؟ چقدر هنوز جای کار دارد؟ آیا پژوهشگران ایرانی در بحث علوم انسانی، آن‌طور باید و شاید به قصه و قصه‌گویی و روایت‌های کهن اهمیت می‌دهند؟

خوشوقتانه و خوشبختانه در این باره تلاش‌های خوبی شده است. توجه به اهمیت و گردآوری قصه‌های فولک در اروپا سابقه حدود ۱۵۰ ساله دارد و با قصه‌های برادران گریم آغاز می‌شود؛ اما در ایران البته بسیاری از این قصه‌ها در شاهنامه و مثنوی‌های سنایی و عطار و مولانا و … ثبت شده بود اما توجه به فرهنگ عامه یا فولکلور به شکل تازه با تلاش‌هایی از صادق هدایت و پس از او انجوی شیرازی آغاز شد. مجموعه افسانه‌های اقوام گوناگون تا حدودی گردآوری و منتشر شد و دانشنامه‌های خوبی تدوین شد. گنجینه فولک، به‌ویژه افسانه‌ها و قصه‌های ایرانی مورد توجه اروپایی‌ها نیز قرار گرفت. مثلاً الوِل ساتن قصه‌های مشدی گلین خانم را گردآوری و منتشر کرد و اولریش مارزولف تا اندازه‌ای قصه‌های ایرانی را طبقه‌بندی و کدگذاری کرد. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز مجموعه شانزده‌جلدی «فرهنگ قصه‌های یلدا» و هزاران عنوان کتاب قصه مناسب کودکان و نوجوانان را منتشر کرد.

از کارهای بسیار خوب و مؤثر کانون پرورش فکری برگزاری همه‌ساله جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی در روزها و شب‌های نزدیک به یلداست. همین روزها نیز مشغول برگزاری بیست‌وپنجمین جشنواره در یزد است. این جشنواره را سال‌های اخیر نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور نیز به صورت دوسالانه برگزار می‌کند. افراد و نهادهای فرهنگی غیردولتی نیز مشغول‌اند و استادان و دانشجویان نیز پروژه‌های تحقیقی فراوانی به صورت نظریه‌محور منتشر کردند؛ اما کافی نیست و فراوان جای کار دارد. من، آقایان علی خانجانی، محمد جعفری قنواتی و شادروان سیداحمد وکیلیان در سال ۱۳۹۱ با تأسیس مرکز پژوهش و ترویج قصه‌های ایرانی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و تعریف و تصویب پروژه‌ای بزرگ برای گردآوری، کدگذاری قصه‌های شفاهی و مکتوب ایرانی و طرح خلق بیش از دو هزار و ۲۰۰ مقاله تطبیقی و تحلیلی کاری بسیار عظیم و ارزشمند را شروع کردیم که شوربختانه با تغییر دولت در سال ۹۲ مسئولان جدید کانون در آن زمان، این کار را به شکل غیرمنطقی و بی‌دلیل تعطیل کردند و اقدامات مسرانه ما برای ادامه کار نتیجه نداد و حرف ما شنیده نشد. به این ترتیب رنج‌های ما، به‌ویژه دانشمند صادق و پرتلاش، محمد جعفری قنواتی که همه ما در محضرش شاگردی می‌کردیم، ابتر ماند؛ اما در همان یک سال و چند ماه بازدهی چنان بود که به همت علی خانجانی از داده‌های موجود، ۱۶ جلد کتاب که حاوی خلاصه هشت هزار افسانه شفاهی و مختصری از نکات پژوهشی است با عنوان «فرهنگ قصه‌های یلدا» در آمد. اگر این کار ادامه می‌یافت یا ان‌شاالله مسئولانی آگاه و باهمت تصمیم بگیرند به سرانجام برسد، یادگاری فوق‌العاده ارزشمند و ماندنی خلق خواهد شد. بالاخره هر زمانی و به هر شکلی که هست این کار باید انجام شود.

- آیا با خواندن قصه‌های ایرانی می‌توان با فرهنگ عامه آن دوره‌ها آشنا شد؟

بله، قصه‌های به جا مانده حامل و محل ثبت فرهنگ، آداب و رسوم و خلقیات گذشتگان هستند و منبعی بسیار غنی و حتی قابل اعتمادتر از ادبیات و تاریخ‌نویس رسمی‌اند؛ زیرا همان‌طور که جایی دیگر گفتم و نوشتم، فرهنگ فولک بسیار آزادتر و بی‌قیدوبندتر از ادبیات و تاریخ‌نگاری رسمی است. یعنی رفتار، افکار و عقاید واقعی مردمی در آن درج و ضبط است که در متون نوشتاری رسمی کمتر دیده شده‌اند و پدیدآورندگان این آثار نیز مردم عادی یا جمعی از مردم در طول نسل‌ها هستند که نه سفارشی داشتند نه بیم و امیدی. حتی سودای نام هم نداشتند؛ چنان‌که مؤلف یا مؤلفان آثار فولک معلوم نیستند. از این رو برای بررسی و استخراج موضوع‌ها و مؤلفه‌های فرهنگی و اجتماعی بسیار سودمندند.

- آیا مردم گذشته در زمینه یلدا و آیین شب یلدا قصه‌ها و روایت‌هایی از خود به جای گذاشته‌اند که ما متوجه سبک برگزاری این آیین در آن دوره‌ها شویم؟

بله، می‌توان از طریق افسانه‌ها و قصه‌ها تا حدودی شیوه برگزاری و محتوای فرهنگی و آداب خوراکی جشن‌هایی مانند یلدا را نیز شناخت. اینکه گفتم تا حدودی به این دلیل است که قصه‌ها کلی‌گو هستند و برخلاف رمان به جزئیات وارد نمی‌شوند. مثلاً ما می‌دانیم که یلدا در زبان مردم عامی بیشتر شب چلّه خوانده می‌شد و واژه یلدا بیشتر در ادبیات رسمی و متون نوشتاری مانند شعرهای شاعران به کار می‌رفت یا اینکه از قصه‌های برخی نقاط مانند استان کرمان فهمیده می‌شود که مردم به پیرمردی باور داشتند که گاهی در شب چلّه باری از هیزم پشت خانه‌هاشان خالی می‌کند یا اینکه مثلاً از هندوانه که امروزه پای ثابت سفره یلدا و نماد یلدا محسوب می‌شود، خبری نبود.

- یلدای امروز شبیه به گذشته نیست حتی شبیه به دو دهه قبل. علت را چه می‌دانید؟

فرهنگ‌ها همواره به فراخور زمان و مکان و امکانات در حال دگرگونی‌اند و این طبیعی است. ویژه فرهنگ ما هم نیست. همین جشن‌های اروپایی‌ها هم تغییر کرد؛ مثلاً هالووین در قرن‌های گذشته چیزی شبیه چهارشنبه‌سوری ما بود. قاشق‌زنی و آتش‌افروزی داشت. حالا ماسک‌های مردگان را به چهره می‌گذارند و کارناوال‌های ترسناک راه می‌اندازند؛ اما فلسفه همان است که در قاشق‌زنی بود. یادآوری درگذشتگان و نوعی مرگ‌اندیشی با جشن و سرور. به بیانی دیگر نوعی عادی‌جلوه دادن و آشتی و پذیرش واقعیت مرگ یا ترس‌زدایی از مرگ. باید تلاش کرد که فلسفه این آداب حفظ شود و مانند چهارشنبه‌سوری ما با سیاست‌های غلط و دخالت‌های بی‌جا منحرف نشود و به ترقه‌بازی و نارنجک‌اندازی‌های فوق خطرناک و زیان‌بار تبدیل نشود.

یلدا یا شب چلّه هم علاوه بر پشتوانه‌های اساطیری که دارد، در فرهنگ اساطیری ما شب تولد مهر (خورشید) است که نماد گرمی و دوستی و مهربانی و دانش، همچنین مظهر نور الهی است. مروج فرهنگ نشاط، دورهمی‌های مفید، توجه به بزرگترها و سالمندان و کمتر کردن شکاف بین نسلی است. همنشینی با بزرگترهای فامیل و نقش‌دادن به آن‌ها برای احساس سودمندی با شنیدن خاطرات قصه‌ها و تجربه‌ها و چیستان‌هایشان همه این موارد و بسیاری از موارد دیگر در فرصت‌های طلایی مانند شب چله یا یلدا فراهم می‌شود که باید قدر این فرصت‌ها را دانست.

- چه می‌توان کرد که یلدا در کشور خودمان و بین کودکان و نوجوانان امروز جایگاه بهتری پیدا کند؟

بهترین جا برای تربیت نسل آینده خانواده است. نفس برگزاری این جشن، البته با توجه جدی به فلسفه این آداب و رسوم، خود مروج و انتقال‌دهنده فرهنگ یلدا است. بزرگترها باید تلاش کنند تا با درست برگزار کردن این جشن همچنین بیان فلسفه چنین رسم کهنی، به کودکان و نوجوانان آگاهی و انگیزه ببخشند. بعد از آن نهادهای فرهنگی رسمی و غیررسمی می‌توانند نقش مؤثری ایفا کنند. نهادهایی مثل مدرسه، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، رسانه‌ها و….

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط