پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۵
روزی بهار می‌رسد آخر به شهر قدس

هرمزگان- همدردی، حس قشنگی است که از اندوه و درد می‌کاهد. احساس همدردی شاعرانه، در کنار آن کاستن‌ها، شمعی را نیز روشن می‌کند و سوختن و پروانه شدن را نیز نمایه می‌سازد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): غُصه نوار غَزه به سَر خواهدآمد و نور را پس از همه سیاهی‌ها و روسیاهی ها به نظاره خواهد نشست. تباهی‌ها در غزه روزی تَب می‌کنند و می‌میرند و دوباره زندگی در غزه با غزل آغاز می‌شود. فضل خدا، قطعاً آبی روی این آتش‌ها خواهد بود و باور مردمان معتقد غزه به بار می‌نشیند.

شاعران مقاومت هرمزگان از طوفان الاقصی، بیشتر دلشان در آسمان غَزه پَر می‌زند و با خلق شعر، با تمام وجود با ساکنان دردکشیده آن سامان ابراز همدردی می‌کنند.

حجت وطن دوست - شاعر و مولف مهدوی:

تا نُسخه مرگ را عمودی پیچید
در شهر تلاویو چه دودی پیچید
امروز حماس با نواره غزه
بر دور گلوی هر یهودی پیچید

بهزاد پودات - شاعر و مولف آیینی:

موسی کجاست تا که ببیند یهود را؟!

موسی کجاست تا که ببیند یهود را؟!
این شهر گُر گرفته در آغوش دود را
می بافد این جماعت خون ریز طرح جنگ
آتش بزن به دست خودت تار و پود را
خون می‌خورند از رگ در خون شناورم
سر می‌دهند شنبه‌ی نحسی سرود را
روزی بهار می‌رسد آخر به شهر قدس
احضار می‌کند به شهادت شهود را
بعدش تمام حمله‌ها کشته می‌شوند
جان می‌دهد دوباره زمینی کبود را

پریزاد محمدی - شاعر آئینی:

آهوانی چشم در چشم صیاد

در خنده داغ خیابانی عبوس
خاورمیانه
زنانگی اش بر دوش
خاک می‌بارد از دور
آهوانی چشم در چشم صیاد
چون برگ در تن باد
دَدَان در جنگند با آفتاب
زیر سوال می‌برند
آزادی را

محبوبه عابدینی- شاعر آئینی

خواب شیرین

بی صدا با دست هایش، برگ ها را می‌تکاند
قاصدک ها را نسیم صبح‌گاهی می‌دواند

تا خدا پروانه‌ها را می‌دهد حِس پریدن
شاپرک ها را به نرمی مهربانی می‌پراند

باغ زیتون است پربار، خانه در آرامشی ناب
صلح، لبخند قشنگی روی لب‌ها می‌نشاند

نغمه‌ی الله اکبر می‌وزد از سمت و سویِ
مسجد الاقصی، طراوت توی دل‌ها می‌چکاند

قدس زیبا و معطّر همچو بوی خوب گُل‌ها
پیک پیروزی رسیده، عالم و آدم بداند

خواب شیرین چشم‌های کودک آواره ای را
کُنج یک ویرانه سمت و سوی روءیا می‌کشاند

خواب شیرین دیده این بار در کنار تلّ آوار
کیست که تعبیر این روءیای صادق را نداند

حیدر رضائی گشوئیه- شاعر آئینی

غزه در خون، سکوت بی معناست

غزه در خون، سکوت بی معناست
عمق این درد و رنج ناپیداست

دست و پا می‌زند چنان کودک
زیر آوارها فغان برپاست

دیو و دَد سیر از این گوارا آب
خشک‌تر از کویر، آن لبهاست

ظرفهای غذا پر از خالیست
دود و آتش دو رکنِ فضاست

بمب و موشک، غذای روزانه ست
واقعاً غزه صحنِ واویلاست

می‌شود حق آن وِتو یعنی
سازمانش هوا و بی‌مبناست

از شکم باره ها امیدی نیست
چون نگفته زکارشان پیداست

شک ندارم زوالِ صهیون را
حرف نیل وفراتشان رؤیاست

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها