شنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۰:۱۰
تلخ و شیرین یک خیابان پر خاطره که روزگاری خیابانی لوکس و برای قشر مرفه جامعه بود

کتاب «خیابان ویلا» به روایت علیرضا عالم‌نژاد حاصل مطالعات میدانی و مشاهداتی از خیابان ویلا و لایه‌های شهری مختلف آن است. حکایتی که از ساکنان قدیمی ویلا برمی‌خیزد با حسی نوستالژیک از طعم تهران در گذشته.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «خیابان ویلا» به روایت علیرضا عالم‌نژاد» حاصل مطالعات میدانی و مشاهداتی از خیابان ویلا و لایه‌های شهری مختلف آن است. بخشی از این اطلاعات نیز بر اساس مصاحبه‌هایی با اهالی این خیابان گرد آمده است.

همه کسانی که برای یکبار هم از خیابان نجات الهی(ویلا) گذر کرده باشند، می‌دانند این خیابان، خیابانی ویژه در دل تهران است با آن مغازه‌ها، ساختمان‌های قدیمی و کوچه‌های پر قصه. در کتاب «خیابان ویلا به روایت علیرضا عالم‌نژاد» اطلاعاتی از تاریخچه این خیابان خاص جای داده شده که شما را برمی‌انگیزاند تا رها از هر چیز پای قصه این خیابان بنشینید و از دل کاغذ دمی با ساکنان قدیمی که برخی از آنها ردی از خود به جای گذاشتند و برخی دیگر نیستند و بعضی هنوز در «ویلا» نفس می‌کشند و پیر شدن آن را نظاره می‌کنند، دمخور شوید. 

مطالبی چون «درباره خیابان ویلا»، خاطراتی از اهالی سرشناس خیابان ویلا «خسرو سینایی، علی خدایی، گیزلا وارگاسینایی، روبرت صافاریان»، فرهنگ و هنر در خیابان ویلا، زیر پوست خیابان ویلا «کافه قنادی لرد، خانه 286، خانه 66، کافه تهرون کوچه خسرو، کلیسای سرکیس مقدس، آژانس مهاجری، آژانس ال. عال، دفاتر خدمات مسافرتی و آژانس‌های گردشگری، صنایع دستی در خیابان ویلا، رستوران پاپریکا، رستوران فرید، رستوران‌های قدیمی، مکان‌های نام آشنا و کتاب‌شناسی» در این کتاب آمده است که به گفته مولف تلنگری برای آشنایی با این خیابان جذاب تهران است.

«خیابان ویلا به روایت علیرضا عالم‌نژاد» پر از مطالب و نکاتی است که ما را با تاریخچه، جذابیت‌ها و ساکنان این خیابان آشنا می‌کند؛ از جمله درباره تغییر نام خیابان ویلا، در تعامل با تهران، تاثیر مهاجران بر مناسبات زندگی شهری ... و چالش‌های خیابان ویلا نوشته شده است:« یکی از نکاتی که در معرفی این خیابان جلب توجه می‌کند؛ فعالیت‌هایی است که به این خیابان رنگ و شکل خاصی می‌دهد: «به نظر می‌رسد اوج رونق خیابان ویلا در دهه 1340 تا 1350 باشد. فعالیت آژانس‌های مسافرتی و گردشگری رنگارنگ، هتل‌ها، رستوران‌ها، پانسیون‌ها، مغازه‌های صنایع دستی و سفارتخانه‌ها و لابه‌لای ساختمان‌هایی تازه با معماری‌های شاخص. این نمود را داشت که ویلا خیابانی لوکس و برای قشر مرفه جامعه است.»


                                                                                

خاطرات افرادی که ساکن خیابان ویلا بودند اطلاعاتی از جزئیات خیابان به مخاطب می‌دهد که شاید ردی از آنها نباشد و تنها از میان سطور خاطرات می‌توان آنها را خواند و در ذهن تجسم کرد. خاطراتی که هنوز دل در گرو این خیابان دارد؛ گیزلا سینایی درباره این خیابان می‌گوید: «حالا دیگر خیابان ویلا و میدان فردوسی برایم از نقاط خیلی مهم شهر به حساب می‌آمدند. بعضی وقت‌ها به چهارراه پهلوی هم می‌رفتم. در میدان فردوسی، فرش‌فروش‌ها و آنتیک‌فروش‌ها بودند و دیدن مغازه‌هایشان برایم خیلی جالب بود. آشنایی با ایرن هم بسیار برایم ارزشمند و دلچسب بود. بیشتر وقت‌ها در رستوران پاپریکا و پیش ایرن بودیم. رستوران پاپریکا دسر خوشمزه‌ای داشت که فقط در اروپا پیدا می‌شد. ایرن به مناسبت‌های مختلف مثل کریسمس و عید پاک، جداگانه من و سایر دوستان فرنگی را دعوت می‌کرد و برایمان غذاهای ویژه درست می‌کرد.» 

از خاطرات تلخی که روبروت صافاریان یکی دیگر از ساکنان ویلا تعریف می‌کند، درباره وارطان سالاخانیان است: «یکی دیگر از قصه‌هایی که به خاطر دارم ماجرای «وارطان سالاخانیان است که همیشه بزرگ‌ترها به عنوان داستانی عبرت‌آموز برایمان تعریف می‌کردند و می‌گفتند وارطان را پس از شکنجه‌های فراوان کشتند و جنازه‌اش را در جوی آبی در خیابان ویلا انداختند. حالا جوی آب خیابان ویلا یا رودخانه‌ جاجرود یا هر چه بود هشداری بود که همیشه به ما می‌دادند. آنچه از وارطان نقل می‌شد ضمن هشدار، تحسین قهرمان بود. مادرم همیشه می‌گفت کارهای خطرناک نکنید که سرنوشتتان مثل وارطان می‌شود.» 

از نکات جالب صفحاتی که به موضوع فرهنگ و هنر در ویلا می‌پردازد، ماجرای کوچه شیرین است؛ «اولین فرزند خانبابا بیانی و اولین نوه دکتر ملک‌زاده(فرزند ملک‌المتکلمین) در خانه واقع در کوچه بدون نام در خیابان ویلا چشم به جهان گشود. در گیر و دار انتخاب اسم برای این کودک، مرحوم علی‌اصغر حکمت به دیدن این خانواده رفته و با تعدادی از اسامی پیشنهادی  مواجه می‌شود و از او پرسیده می‌شود که کدام نام انتخاب شود. وی بی‌درنگ می‌گوید: «شیرین» و سپس می‌گوید: «وقتی بزرگ شد می‌شود شیرین بیانی که حتما نام بامسمایی خواهد بود.» نام آن کوچه بی‌نام پس از مدتی شیرین گذاشته شد که خوشبختانه هنوز به همان اسم خوانده می‌شود.»

سیروس سعدوندیان که به واسطه کتاب‌ها و آثار ارزنده‌اش درباره تهران معرف حضور علاقه‌مندان به تهران هست اتفاق عجیبی برایش رخ می‌دهد که در کتاب «اشرف جان و رویاهای شهریور» این‌گونه نقل می‌کند: «اما انبوهه‌ای را نیز ابتیاع کردم از همان جمعه بازارها و کهنه‌فروشان کتب و اوراق به حول و حوش دانشگاه و میدان انقلاب. در جمع این دسته اخیر، چند بسته‌ای جراید قدیمه بود. شیرازه گسیخته و ناقص اما غنیمتی به هر حساب. یک دو سه دفتری رحلی، حاوی تصاویر تاریخی جدا شده از مطبوعات فرنگی ایام دومین نبرد عالمگیر و غالبا آب دیده، در تورق همین بسته جراید و دفاتر بود که برون افتاد دفتری. یک فقره دفتر مشق قدیمی، دفتری که شد اساس همین کتاب فراروی و ماجرایی را رقم زد از همان ایام تا بدین‌گاه، ماجرایی درازدامن دفتری خرد و تنک برگ و نیم نوشته نیم بیان اما از نظر محتوا به غایت بی‌بدیل  و در تاریخ دو صد ساله اخیر... خواب‌نوشته‌های بانویی در سنه 1320 هجری شمسی...» این سطرهایی از نوشته‌های پژوهشگر تاریخ معاصر در توصیف دست نوشته‌های کابوس‌گونه زنی خواهر مرده ساکن خیابان ویلاست. 

کتاب «خیابان ویلا به روایت علیرضا عالم‌نژاد» در 200 صفحه همراه با تصاویر جدید و قدیم از خیابان ویلا به بهای 160 هزار تومان از سوی نشر گهگاه به چاپ رسیده است. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها