در آستانه سال نو، همه چیز را از نو آغاز کنیم زندگی را، شادی را، صله رحم را، ضعیفنوازی را، احترام به طبیعت را، احترام به بزرگتر را، دید و بازدید را، و همه آن چیزی که نامش زندگی است؛ اما این بار صمیمیتر، دوستداشتنیتر و با تمام وجود. نوروز بهانهای برای ازسرگیری زندگی است.
تمام گردهماییها، به صورت وبینار برگزار میشود. مجالس عروسی و عزا، تعطیل شدهاند، راحت نمیتوانیم در فضای عمومی تنفس کنیم و باید از ماسک، استفاده کرده و دائما دست و اعضای بدن را ضدعفونی کنیم، در آغوش گرفتن عزیزانمان، به سختی نهی شده و حضور در جمع میتواند برای ما و دیگران، خطرآفرین باشد و خلاصه اگر کار را سهل بگیریم، به سختی برخورد خواهیم کرد، و امید آن که، این روزهای نه چندان مطلوب را هرچه زودتر پشت سر نهیم و زندگی به روال عادی بازگردد و بتوانیم با خیال راحت به مسافرت رفته، دست پدر و مادر را ببوسیم، به دیدار عزیزانمان نائل آییم، فرزندانمان را به تفریح و گردش ببریم، عروس و شادی به راه اندازیم، در غم و عزای دیگران شریک شویم، به رستوران رفته و چلوکباب سیری بخوریم، اگر هوس کله و پاچه کردیم، با نان سنگک و نارنج و لیمو ترش، نوش جان کنیم، به زیارت اهل قبور رفته و فاتحهای خوانده و دلی سبک کنیم، هرچه میخواهیم فارغالبال بخوریم، به پابوس مضاجع شریف امامان برویم، نذر و نیاز کنیم، سحری و افطاری بدهیم، در عزاداری سید و سالار شهیدان شرکت کنیم، در مجامع عمومی طاعت خداوند را به جا آوریم و آن کنیم، آنچه را که طی قرون و اعصار انجام میدادیم؛ اما با نگرشی نو، و احترام به طبیعت و قدر و قیمت زندگی و حیات را به خوبی درککردن و دانستن، و چقدر دلتنگ این روزها هستیم و امید آنکه هرچه زودتر، این روزها فرا برسند.
دور روزگاری نیست که محل تجمع مردم حمامهای عمومی، قهوهخانهها، زورخانهها، و پاتوقهای عمومی بود و در این رهگذر، فرهنگ مردم شکل میگرفت، و از دل این «فرهنگ مردم، سخنان نغز و کوتاه در قامت ضربالمثل، استعاره، کنایه، طعنه، نیش و نوش، و زیبایی کلام، رخ مینمود و هرچه که از روابط انسانی و اجتماعی دور شویم، به یقین کلام، شیرینی خود را از دست داده و محاوره لطفی نخواهد داشت، امری که در فضای مجازی (چه اسم بیمسمایی، مگر حقیقیتر از این فضا هم وجود دارد، که از بام تا شام وقت بسیاری از مردم را گرفته و میگیرد) به شدت در حال گسترش است و باید نگران این امر بود که مشتی لغات بیهویت و بیسروته، آن هم با املای جدید رواج یافته و زبان شیرین فارسی، در بستر زمان، چنان آفتزده شود که اگر از دانشجویی بخواهد، غزلی از حافظ را بخواند، بگوید: حافظ دیگه کیه؟! و چه عذابآور است کلامی را به زبان بیاوری، بدون وامگیری از بزرگان شعر و ادب و فارسی. شصت و پنج سال پیش در هفتمین روز از اسفندماه سال 1334، بزرگی را از دست دادیم که باید ادبیات عامه مردم را به قبل و بعد تقسیم کنیم: روانشاد علیاکبر دهخدا.
در زمینه فرهنگ عامه، طی 200 سال اخیر، از زمان مرحوم میرزا ابوالقاسم قائممقام وزیر ثانی، که در منشآت خود، زبان عامیانه را به کار گرفت، تا روزگار ما، کم نیستند کسانی که رنج برده و در زمینههای گوناگون، فرهنگ عامه را واکاوی کرده و زوایا و ظرائف آن را ثبت و ضبط کردهاند و مرحوم دهخدا با «امثال و حکم» این راه را گشود، صاف و هموار کرد و در روزگار ما، مرحوم احمد شاملو، با کتاب کوچه، بابی نو در این زمینه را گشود و امید آن که این اثر عظیم و کمنظیر، هرچه زودتر سر و سامان یافته و به سرانجام رسد و حیف است، بعد از وفات آن مرحوم، این اثر این همه زمان را صرف خود سازد و جا دارد همسر مرحوم شاملو، همتی دوچندان به خرج دهد، باشد این اثر که به یقین بیش از پنجاه جلد خواهد شد، به حلیه طبع آراسته و دوستداران فرهنگ عامه را شاد گرداند. در این زمینه:
شکورزاده بلوری، دکتر ابراهیم؛ عقاید و رسوم مردم خراسان، به انضمام پارهای اشعار و لغات و امثال افسانهها و فالها و دعاها و چیستانها، 486 صفحه وزیری، چاپ اول با ویراست جدید، انتشارات مازیار، 1393، تهران.
کاری کارستان انجام داده و از عقد و عروسی و سوگواری گرفته، تا آداب و رسوم محلی و طب عوام و فال و دعاها و آشها و نذریها، باورها و احکام توده و هواشناسی عامیانه و افسانهها و اشعار و ترانهها و لالاییها را با دقت تمام، در دیار خراسان را قلمی کرده و از مردمی میگوید که دیگر در میان ما نیستند، اما باورشان با ماست، و آیا نسل حاضر این همه ظرائف زبانی و کلامی و خیال و باور را، قبول دارد، و یا خیر، باید بگوییم متأسفانه خیر.
مرحوم شکورزاده بلوری، درباره نوروز در خراسان مینویسد:
«در خراسان همه از بزرگ و کوچک و فقیر و غنی به آداب و رسوم نوروز پایبند و علاقهمند هستند و در اجرای سنن باستانی این عید ملی سخت میکوشند، چند روز متوالی دست از کار میکنشد و ایّام و ساعات خود را صرف عیش و نوش و سور و سرور و خوردن اطعمه لذیذ و شیرینی و تنقلات و تفریح و خنده میکنند. گندم و عدس سبز میکنند، لباس نو میپوشند، ... بازی میکنند، آب به یکدیگر میپاشند، اسفند میسوزانند، تخممرغ رنگ کرده درست میکنند، دکاکین را با پارچههای رنگارنگ و فرشهای خوش نقش و زیبا میآرایند، پوست پلنگ و کشکول و تبرزین به در و دیوار میآویزند، به دیدن یکدیگر میروند، روی یکدیگر را میبوسند، سال نو را به خویشان و دوستان خود تبریک میگویند، برای آنها پیروز بختی و شادکامی آرزو میکنند، به یکدیگر هدیه میدهند و خلاصه در انجام مراسم نوروزی و برپاداشتن آداب و رسوم کهن باستانی سنگ تمام میگذارند.
از چند هفته به نوروز مانده جنبوجوش خاصی در مردم پدید میآید، همه در فکر تهیه لباس نو به این سوی و آن سوی میروند. همه خانهتکانی میکنند. ظروف مسین را به رویگر میدهند سفید کند. جامهها را میشویند، فرشها را میتکانند، در و پنجره و پله و دستگیرهها را تمیز میکنند، و از تمام اثاث خانه گرد میزدایند، تا در شب عید و موقع تحویل، همه اتاقها و زوایای خانه پاک و پاکیزه باشد، گندم و عدس در دیس و «دوری» خیس میکنند، یا اسفرزه و ترتیزک و خاکشیر روی پارچه پهن میکنند و پشت کوزه میچسبانند تا برای شب عید سبز شود و در ایام نوروز خانه به سبزه آراسته باشد. حاجی فیروزها «جیگی جیگی ننهخانم» در کوچه و بازار راه میافتند، دنبک میزنند و تصنیف میخوانند، مردم از شب چهارشنبه سوری آتش میافروزند و از روی شعلههای سرخرنگ میپرند و برای خود تندرستی و سرخرویی آرزو میکنند. یکی دو روز به عید مانده هم سمنو میپزند و روز قبل از تحویل به حمام میروند و سر و تن خود را میشویند و به دست و پای خود حنا میبندند.
وقتی لحظه تحویل نزدیک شد، عدهای به مسجد میروند تا دعا بخوانند و از برکت آن دعا در تمام مدت سال از خطرات مصون و غرق در نعمت گردند. علاوه بر آن معتقدند که حضور شخص در یکی از اماکن مقدس به هنگام تحویل سال، موجب میشود که وی در طول سال جدیدی از فریب شیطان و ارتکاب به معاصی کبیره مصون بماند. گروهی نیز در خانه نزد زن و فرزند خود میمانند، زیرا عقیده دارند که در موقع تحویل نباید از خانه و خویشان خود دور باشند، والا تمام یا قسمت اعظم سال را به دوری از خانواده خود مبتلا خواهند شد.
چند لحظه قبل از تحویل سال اندکی آرد خمیر و در گوشهای میگذارند تا وَر آید، بعد سماور را آتش میکنند و سفرهی هفت سین را میچینند و لباسهای نو خود را میپوشند. اسفند در آتش میریزند، مشک و عنبر میسوزانند و در هر خانه چراغ یا شمعی میافروزند، آنگاه سفره سفیدی در وسط اتاق پهن میکنند و دو عدد لاله یا دو چراغ یا دو شمع هم روشن کرده در وسط آن میگذراند. بین دو لاله یک جلد کلامالله مجید و یک آینه قرار میدهند. جلو آینه چند دانه گندم میپاشند و روی آینه هم یک تخممرغ میگذراند تا در موقع تحویل سال، تخم مرغ روی آینه بچرخد یک ظرف عسل در گوشه سفره و یک عدد نان سنگک نیز در گوشه دیگر میگذارند.
سینی هفتسین را هم در وسط سفره در جای مناسبی میگذارند. در سینی هفتسین، هفت چیز که نام آنها با «س» شروع شده باشد میچینند. به این شرح یک ظرف کوچک سمنو، یک عدد سکه، یک استکان سرکه، چند دانه سیر، چند دانه سنجد، قدری سماق، یک عدد سیب، علاوه بر آن سبزهای را هم که از دو هفته قبل تهیه کردهاند، در کنار آن قرار میدهند. یک کاسه پرآب هم در گوشهای میگذارند و روی آن چند ساقه سبز و یک عدد نارنج میاندازند. مقداری آجیل و شیرینی هم در دو بشقاب جداگانه میریزند و با یک پیاله ماست و یک بشقاب سبزیپلو و ماهی در کنار سفره قرار میدهند.
بعد در تمام اتاقها و دهان خیک ماست و سرکیسههای نخود و لوبیا و عدس و ماش و برنج را باز میگذارند و منتظر مینشینند تا سال تحویل شود. آب علامت روشنایی و سبزه علامت خُرّمی و شمع و چراغ علامت طول عمر و تخممرغ مظهر «پیدایش حیات و آغاز تکوین و خلقت موجودات عالم» و بشارتدهنده حلول سال نو و آغاز دوران حیات است. ماهی را هم چون رزق حلال میدانند در سفره میگذارند تا در تمام سال رزق و روزی حلال نصیبشان بشود. عسل برای شیرین کامی و تندرستی اهل خانه و نان و سکه هم برای جلب نعمت و برکت است». (ص 77 ـ 74).
تا بخواهید در این کتاب، که در اصل «کتاب کوچه مردم خراسان» است میتوانید از این ظرائف بخوانید و لذت ببرید.
در سوی دیگر کشور، به همدان میرویم، با:
حمدیه، علیاصغر؛ قهوهخانه در همدان؛ ویرایش محسن صیفیکار، 333 صفحه وزیری، نشر طلایی (حوزه هنری استان همدان)، چاپ اول، تابستان 1399، همدان
تا سری بزنیم به قهوهخانههایی این شهر تاریخی، که در روزگاری نه چندان دور، محل تجمع مردم بود.
علیاصغر حمدیه، قهوهخانه را «پاتوق فرهنگی و صنفی» مینامد واز دهها قهوهخانه و قهوهچی ثابت و سیار، سخن به میان میآورد و او با ظرافت تمام از وسایل و ملزومات قهوهخانهها و سنت قهوهنوشی ایرانیان در دوره صفوی تا قاجار میگوید و انواع چایهای نوشیدنی را یکانیکان در برابر خوانندهاش مینهد. چای شیرین، چای دیشلمه (ترکی)، چای پُرمایه، چای کمرنگ، چای ترش، چای دارچین، چای زنجبیل، چای هل، چای دبش (بسیار عالی)، چای لبسوز و لبدوز و لبریز، چای دو رنگ، چای تَرید، چای نبات زعفرانی، چای ترش، چای قرمز، چای گلگاوزبان، چای بادرنجبویه، چای اسطوخودوس، چای آویشن، چای اکلیل کوهی، چای مرزنجوش، چای بهار نارنج، چای گلپر، چای پونه و ... از جمله این چایها بود.
سخنوری، نقالی، پردهخوانی، ترنابازی، معرکهگیری، بندبازی، و برخی بازیهای متنوع از دیگر موارد سرگرمی در قهوهخانهها بود و مردم ضمن نوشیدن چای و خوردن دیزی، رو در روی یکدیگر به محاوره و گفتوگو، برمیآمدند، تبادل درد و شادی میکردند، برای یکدیگر شغل و کار جور میکردند، به خواستگاری یکدیگر میرفتند، و در فصول گرم سال، در فضای سبز و باز قهوهخانه، از «یخ در بهشت» گرفته تا فالوده و بستنی را مزه میکردند و بدینسان، در کنار زندگی توأم با آرامش، به آسایش نیز میپرداختند.
این امور، در روزگار ما، به گونهای حکم کیمیا را یافته و کرونا «قوز بالا قوز» شده و باشد که در آستانه سال نو، همه چیز را از نو آغاز کنیم. زندگی را، شادی را، صله رحم را، ضعیفنوازی را، احترام به طبیعت را، احترام به بزرگتر را، دید و بازدید را، و همه آن چیزی که نامش زندگی است. اما این بار صمیمیتر، دوستداشتنیتر و با تمام وجود. نوروز بهانهای برای از سرگیری زندگی است. بهار زیبا و نوروز دلانگیز بیاید،تا با شما بار دیگر سرود زندگی را با شادی بیشتری بخوانیم. چنین باد.
نظر شما