تقی آزاد ارمکی از برخورد متفکران علوم اجتماعی با کرونا میگوید؛
کرونا شوک اصلیاش را به فرهنگ و نظام اجتماعی ایرانی وارد کرد/ فکر میکردیم خانوادهگراییم!
تقی آزاد ارمکی میگوید: پدیده کرونا در ایران شوک اصلیاش را به فرهنگ و نظام اجتماعی ایرانی وارد کرده است یعنی ما به لحاظ فرهنگی همچنان ضعیفیم و به لحاظ ایدئولوژیک فکر میکردیم که قوی هستیم. به لحاظ اجتماعی هم همینطور است یعنی ما فکر میکردیم خانوادهگراییم اما کرونا یک ضربه محکمی به خانوادههای ما زد و ما را از هم جدا کرد.
پدیده کرونا را از لحاظ کلیت و ساختار اجتماعی چگونه میبینید؟
من کرونا را یک پدیده ملی - جهانی میبینم. هر ساعت کرونا جهان را فتح میکند به گونهای دیگر جهان ایرانی را هم فتح کرده است. قبلا اگر میگفتیم که شرایط قبل از انقلاب مشروطه و بعد از آن، یا قبل از انقلاب اسلامی و بعد از آن. بعد از اینکه کرونا تمام شود که به معنایی یک روز تمام خواهد شد، خواهیم گفت شرایط قبل از کرونا و بعد از کرونا. قبل از کرونا خیلی از چیزها سمت و سویی داشت که بعد از کرونا سمت و سویی دیگر پیدا خواهد کرد. مثلا کلیت نظام سیاسی، دولت، مجلس، نیروهای اجتماعی و روابط اجتماعی و ... تا به بهداشت فردی و جمعی برسیم. ما بعد از کرونا باید خودمان را آماده دوره جدیدی کنیم که بعد از آن خیلی از این چیزها ساحت دیگری پیدا خواهند کرد. مشخصا الان اتفاقی که دارد در اروپا میافتد این است که مرکز کرونا شده و گام بعدی این است که آمریکا به مرکز کرونا تبدیل شود. کرونا دارد همه جوامع را در مینوردد، اقتصادها و بروکراسی، تخصص و مدیریت جوامع را هم به چالش کشیده است. به گونهای به مغز مدیران جامعه میزند و اقتصاد و صنعت را نابود میکند. چون صنعت و اقتصاد که پزشکی و بهداشت هم بهگونهای در درون آن بود خیلی سلسله مراتبی طراحی شده بود. یعنی یک سری بیمارستانهای کلاس بالا بود و یک سری بیمارستانهای کلاس پایین و بیمارستانهای کلاس بالا تمام تخصصها را داشت اما بیمارستانهای پایین فقط پینی سیلین داشتند. مثلا در تهران بیمارستانهای خیلی تخصصی داریم که اکثرا بالا هستند و باید پول زیادی داشته باشید، اما بیمارستانهایی مانند امام حسین هم داریم که فقط تزریق میکنند. کرونا یک پتک مهمی بر این ساختار زد و آن را کاملا مورد چالش اساسی قرار داد و آن را معطوف به چیزهای دیگری کرد که آن چیزها دیگر معطوف به «زندگی مردم» بود. چون تا دیروز زندگی مردم نبود بلکه زندگی طبقاتی و طبقات اجتماعی و طبقه بالا و قس علی هذا بود. اما الان زندگی عموم مردم است عمده آن بهداشت، سلامت، تغذیه، مراقبت و امکانات ضروری برای همه و قس علی هذا است. دولتها تا دیروز برای اینکه نشان دهند که دولتی مقتدر هستند میگفتند که ما تا پنج یا ده سال قند، نان، چای مردم را کنار گذاشتهایم. دولتهای جدید غیر از اینها باید چیزهایی دیگری را کنار گذاشته باشند که خودشان را دولت مقتدر نشان دهند. درواقع میخواهم بگویم که این تغییرات بنیادی در اینجا اتفاق خواهد افتاد که نمیدانم قصه جامعه فردا همسانی اجتماعی جوامع است یا تکثری که ما به دنبالش بودیم؟ یک کم باید دیرتر به این امر پرداخت.
برخی معتقدند که اکنون بهداشت و سلامت از سطح فردی به سطح اجتماعی کشیده شده و سطح اجتماعی است که باید در نظر گرفته شود. در این باره نظرتان چیست؟
اتفاقا کرونا اول بهداشت را به سطح فردی برد و تک تک آدمها را هدف کرد. جمعی یعنی اینکه یک سری امکانات برای عموم علی السویه باشد، اما اینجا دقیقا به سمت تک تک آدمها برد. مثلا همین شستشو دست را توجه کنید، همه آدمها باید این کار را بکنند. البته به طور عمومی است اما تک تک آدمها هدف هستند. درواقع از درون آن یک فردگرایی دیگری بیرون میآید. نظام اجتماعی بعد از کرونا چشم، دندان، ریه و... جسم تک تک آدمها اهمیت پیدا میکند در مقابل آن چیزی که در گذشته یک منفعت عمومی کسب میشد و هرکسی که میخواست استفاده میبرد و عدهای هم اصلا استفاده نمیکردند.
شما معتقدید که کرونا جوامع، دولتها و ... را به چالش کشید کرونا آمد. چگونه این اتفاق افتاده؟ آیا جوامع به خودشان آمدند یا این نهادهای مدنی که امروزه در جامعه به صورت خودجوش دارند فعالیت میکنند اینها را به چالش کشیده که به خودتان بیاید در غیر این صورت در مقابل پدیدهای مانند کرونا میتوانید زمین بخورید؟
جامعه قبل از کرونا جامعهای بود که خیلی بروکراتایز صورتبندی شده بود و اصلیترین واحد آن هم اقتصاد و نهاد دولت بود یک جایی هم بایدبرای امور اجتماعی، حوزههای مدنی و مردم نهاد وجود داشته باشد. اما کرونا پتکش را بر سر حوزه اقتصاد زد یعنی به گونهای اقتصاد را دچار فروپاشی کرد. سرمایهداری غرب برای بشر و خدا قیافه میگرفت، اقتصاد صنعتی هایتک میگفت که من فرماندهی میکنم. کرونا آمد و آن را تحقیر کرد. بیمارستانهایی که برای بدن تصمیم میگرفتند از نظر فوکویی و بدن را مجازات و تنبیه میکردند و به تعبیری شکل زندان پیدا کرده بودند، پتکی بر سر این بیمارستان و آن پزشک زد و گفت که تو قدرت شناسایی نداشتی و دوم اینکه قدرت مدیریت نداری، قدرت معالجه نداری و... این پدیده خودش زماندار و آن هم با مکانیسمهایی اجتماعی سروسامان پیدا میکند. به همین صورت دولتها را توجه کنید که چقدر بدبخت و ذلیل و علیل نشان میدهد چین، ایران، ایتالیا آمریکا را نگاه کنید که با تمام عرصه دولت آمده اما کاری نمیتواند بکند. مجلس ایران را تعطیل کرده این چیز عجیبی نیست؟ این مجلس خاموش است. اصلا نبودش گویی برای این کشور مهم نیست.
دقیقا! در واقع نهادی مانند مجلس که در این شرایط بحرانی باید تصمیمگیری کند تعطیل میشود.
کرونا فیالواقع چیزهایی که الکی، غلط و بی دلیل بالا آمده بود و حکمرانی در دستشان بود را به استهزا میگیرد و آن را حذف میکند. مجلس را در ایران هیچ کسی و در هیج شرایطی نمیتواند حذف کند اما کرونا این مجلس را تعطیل کرده است. دولت هم تعطیل است، دانشگاهها تعطیلاند، حوزه تعطیل است درصورتیکه اینها فرماندهی میکردند. امامزادههای ما همه تعطیلاند. کرونا همه ساختارهای رسمی بروکراتیک دیروز را دچار فروپاشی کرده و همه را به یک معنا مورد سوال قرار داده اما چه چیزی باقی میماند؟ به نظرم این صورتبندی جدید که اتفاق میافتد این است که از آدمها استخراج میشود، ما خیلی بد نیازهای مردم را تعریف کردهایم و در یک جاهایی هم نیازهای مردم را به استهزاء گرفتیم. آنجایی که بد تعریف کردیم به خاطر نگاه مارکسیستی و اقتصادگرایانه مارکسیستی است که جای دیگر باید بحث شود. آنجایی که به استهزاء گرفت آنجایی است که نگاه مطالعات فرهنگی آمد و نیازهای زیستی را به سخره گرفت. کرونا آمده و نیازهای اساسی بشر که بهداشت، درمان و بقا است، را مورد محوریت قرار داده است. زندگی را مهم دانسته. به تبع و محوریت این است که نهادهای مردمنهاد میآیند و مهم میشوند و همینهایند که فیالواقع دارند در کشور کار میکنند و خدمات میرسانند و مردم را حمایت میکنند. مثلا در برخی از شهرها میبینید که روحانیتی که از قدرت و سیاست بیرون افتاده بود او دارد جامعه را کمک میکند و پیش میبرد و جمعیت محلهای که برایش ارزشی قائل نبودیم دارد مردم را توجیه میکند و به وسط آمده است وقتی این به میدان میآید ناخواسته کرونا برای ما یک دموکراسی اجتماعی میآورد تا اینکه یک دموکراسی سیاسی. همیشه فکر میکردم که در ایران باید اتفاقی بیافتد تا دموکراسی اجتماعی را بر دموکراسی سیاسی مقدم کند که کرونا این کار را کرد و دموکراسی اجتماعی را اول قرار میدهد و بعد دموکراسی سیاسی را ثانوی میکند.
شما اشاره کردید که دولتها درماندهاند. ابتدا اینکه در جامعه ایران تقریبا سالی دو بحران را داریم و انتظار این است که با توجه به این شرایط دولت آماده شده باشد اما متاسفانه اولین کاری که میکند این است که از مردم میخواهد کمک مالی کنند.
به خاطر این است که دولت قبلتر فروریخته بوده، قبلا هم گفتهام که نظام سیاسی در ایران فروریخته است. نظام سیاسیای که بتواند اعمال قدرت کند نیست. توجه کنید در چین، آمریکا و ... فرونریخته است. چین میآید قرنطینه میکند، تعطیل میکند مدیریت میکند منظورم این نیست که راه ایران قرنطینه کردن است. یا اینکه دولت آمریکا تمام قد میآید و میایستد و دو مجلس که با هم نزاع دارند متحد میشوند و شروع میکنند و کرونا را در دستور کار قرار میدهند. درواقع در ایران با توجه به انشقاق درونی که پیدا کرده و تاریخی هم شده است (اصولگرایی- اصلاحطلبی) همچنین در درونش نظام کارشناسیاش با نظام غیرکارشناسیاش، مجلساش با دولت و ... هزار انشقاق در درون نظام سیاسی وجود دارد، این نظام را بی کارکرد کرده است. در این حالت است که بخشی از این نظام کارشناسی مانند بهداشت و درمان به وسط میآید و همه بار به گردنش میافتد و این هم که محدود و ناتوان است و مجبور است دست گدایی به طرف مردم دراز کند. فیالواقع این به ناتوانی دولت در ایران برمیگردد، درصورتیکه اگر دولت در ایران مانند چین قدرتمند بود، همه را قرنطینه میکرد و همه را صف میکرد و ... اما نمیتواند و تواناییاش را ندارد و زودتر از اینکه بخواهید به مسئولیتناپذیر بودن متهمش کنید این است که ناتوان بوده است. این ناتوانی را هم در یک پروسه چهل ساله یا حتی 100 تا 150 ساله بدست آورده که کرونا به آن کمک کرد که خودش را مورد بازبینی قرار دهد. این حرف آخری که آقای روحانی زد این بود که حرفهای تفرقهآمیز نزنید که به نظرم حرف مهمی است یا مقام رهبری دارد نیروهایی که تحت اختیارش را با بحث مدیریت کرونا همراه میکند تا اینکه آلترناتیوی برای آن باشند. فیالواقع کرونا موجب شد که دولت به گونهای خودش را بیابد و از طریق نظام کارشناسی کار خود را بازشناسی کند.
چه میشود که در چین آمار دقیق به مردم میدهند که چند نفر آلوده شده و چند نفر بهبود یافته و چند نفر هم کشته شدهاند اما در ایران این مسئله را نداریم و آمار شفافی نداریم که مردم بترسند و قضیه را جدی بگیرند.
البته من مطمئن نیستم که آمار چین دقیق باشد چون یک نظام حزبی بر آن حاکم است و نمیدانید که ساحت نظام اجتماعیاش چگونه است. ما یک مناقشه بنیادی، در بحث جامعه چین که یک جامعه عقب است داریم. چین به لحاظ مدنی خیلی از ما عقبتر است. توجه کنید آزادیهایی که در ایران وجود دارد، مانند آزادیهای مطبوعاتی، مدنی، فضای مجازی، کنشگران مدنی، چرخش اطلاعات و... در چین وجود ندارد و سرکوب میشوند. این آمار رسمی اعلام شده و همه پذیرفتهاند و معلوم نیست که در چین چه اتفاقی افتاده باشد. چین برای دوهزار نفر آن ماجراها را انجام نمیدهد به نظرم خیلی چین پیچیدهتر و جمعیتش بیش از این آمارهاست و آمار دقیقی در چین داده نشده است.
این بحث درستی است که باید عقلانیتی حاکم شود تا همه نیروها جمع شوند و برایند این نیروها همان خرد اجتماعی یا به تعبیر شما دموکراسی اجتماعی حاصل شود. اما بحثم این است که باید به مردم آگاهی داد تا اینکه مردم بترسند و این مسئله را جدی بگیرند.
نه نباید مردم را ترساند. مردم اگر بترسند معترض میشوند، آشوب میکنند و میریزند و همه چیز را نابود میکنند. مردم را باید مطلع کرد به تناسب موقعیت و شرایط و میزان حادثهای که وجود دارد. شما مثلا بی بی سی و ایران اینترنشنال را مشاهده کنید مدام میگوید که دولت ایران ضعیف است، متقلب است، دروغگو است و... از این طرف هم وقتی ما داریم در این جامعه زندگی میکنیم مدام میگوییم که نکند که تمام مردم دارند میمیرند. این نوع نگاه کردن به حوادث مردم بیش از آنکه از بیکاری بمیرند براساس بی تصمیمی میتوانند بمیرند. وقتی که من تصمیم نمیگیرم که خودم را چگونه در کرونا مدیریت کنم زودتر در کرونا میمیرم. این بیماری با بیماریهای دیگر فرق میکند خود شما یک خورده ممکن است سرماخوردگی داشته باشید بعد تعبیر کرونایی میشود، میتوانید دست به سینهتان بگذارید و یک سکته بزنید. این خیلی مهم است اگر بدانید که در خانه بغلی هم یک نفر دارد میمیرد، به نظرم اینجا باید مقداری اطلاعات را در جریان عمل باید به گونه دیگری و در گفتوگو طرح کرد تا بعد از عمل، ما به بعد از عمل هنوز نرسیدیم. هنوز ما مرحله یک سوم راه هستیم و هنوز به پیچ هم نرسیدیم. هرچند میگویند که برخی از شهرها به پیچ رسیدهاند و روند معکوس را دارند طی میکنند. اعتقادم این است که آگاهی و آن حرفهایی که خردناب و کنشگر خلاق و ...هابرماسی ربطی به اینجا ندارد. آن مال نخبگان است آگاهی توده صد جور باید پالایش بشود تا بتوان آن را داد وگرنه عصبانی میشود و عصیان میکند خودکشی میکند، بچهاش را در آتش میاندازد، زنش را میکشد. اینجوری نیست. اگر اطلاعات بد به مردم داده شود قربانی از خودشان میگیرند. آن حرف هابرماس مال نخبگان و آدمهای خاص در شرایط ویژه و خاص است.
اکنون مردم ایران در یک سطح، دولتمردان در سطحی دیگر، دانشگاهیان و روشنفکران در یک سطح دیگر و... باید چه کنند؟
اکنون مانند شرایط جنگ است، وقتی جنگ میشود در جنگ اسلحه دست نیروی جنگآور است و دشمن هم روبرو است و مابقی به تناسب نوع ارتباطشان با صحنه جنگ باید روابطشان را تنظیم کنند. همه نمیتوانند همسان مانند کسی که اسلحه در دست دارد اسلحه به دست بگیرند. این است که دقیقا باید به نظام کارشناسی کار واگذارش کرد، کارشناسان کار چه کسانی هستند؟ این پدیده یک بعد عمدهاش پزشکی و بهداشتی و درمانی است که باید به صحنه بیایند. یعنی واقعا اگر پزشکان ما، پرستاران و افرادی که در این عرصه هستند کار خودشان را انجام ندهند خائنان این کشور جلوه خواهند کرد. کماکان که اگر سربازان و پاسداران و ... در زمان جنگ به خانههایشان بروند خائن هستند. در یک سطح آنها باید نقششان را بازی کنند و وظیفهشان است اما آدمهایی هستند که اگر خوب وظیفهشان را انجام دهند قهرمانان این کشور باقی میمانند وگرنه خائناند. در سطح دیگر سطح مدیران و حمایت کنندگان است کسانی که امکانات و پول و ... در اختیارشان است. بروکراسی به معنای کلی جامعه باید در پشت این قضیه قرار بگیرد اعم از ارتش و سپاه و وزارت اقتصادی و .... ساحت سوم ابعاد اجتماعی و فرهنگی پدیده است که دانشمندان و هنرمندان و ... هستند که باید بیایند، مثلا دانشمندان ایران باید بیایند و فردای ایران را بازبینی کنند و برای نحوه عمل پیشبینی کنند. بیایند و زندگی امروز مردم را توجیه کنند ابعاد اجتماعیاش را بگویند یا جامعهشناسان، روانشناسان و ... باید بیایند و از ضایعات اجتماعی بکاهند. در کنار اینها و از همه مهمتر نقش هنرمندان است، به نظرم هنرمندان در این عرصه غایبند. نویسندگان، نقاشان، شعرا، بازیگران، خوانندگان و.... خیلی مهماند. ما الان سرود کروناییهای گرگانی لازم داریم، سرود کروناییهای تهرانی لازم داریم، سرود آنهایی که مردهاند را لازم داریم یا افرادی که در این شرایط دارند اذیت میشوند الان باید هنرمندان و موسیقیدانانمان حاضر باشند شعرایمان شعر بگویند بقیه اقشار جامعه که کارگراناند که موضوع بیماری و گرفتاریاند که باید فقط از خودشان مراقبت کنند.
جایی از شما خواندم که گفتید دولت باید اقشار پایین را شناسایی کند و از آنها حمایت کند.
دولت هم وظیفهاش این است، مثلا این کشور کی باید به درد پیرانش بخورد؟ امروز، تا دیروز که خودش خودش را تامین میکرد. فقرا، کارتن خوابهای ما و ... دزدهای این کشور چرا که خانهها پر است و چیزی نمیتوانند بدزدند. دولت باید به این اقشار برسد. این دزد انسان ایرانی است، باید حمایتش کرد، باید گرمخانهها را حمایت کرد. باید بچههای خیابانی که سر چهارراهها گل میفروختند را حمایت کرد. ندارها و مستضعفین را باید خانه به خانه جستجو کرد و حمایت کرد تا زنده بمانند که فردا برگردند و کار قبلیشان را انجام دهند یا کاری دیگر بکنند که آن کار را باید فردا بررسی کرد، اما امروز وظیفهمان این است که همه آدمهایی که ندارند و گرفتارند و زنداناند حمایت شوند. زندانیان از همه مهمترند باید حمایت شوند.
به دموکراسی اجتماعی اشاره کردید، این دموکراسی اجتماعی که مورد نظرتان است دارای چه مولفههایی است؟
توجه کنید دموکراسی سیاسی همانی است که مسئلهاش دسترسی به قدرت است اما منازعه و دعوا بین گروههای سیاسی است. دموکراسی اجتماعی وقتی میگویم منظور آنجایی است که جامعه آمده توی سطح روابط گروهها و مردم و زندگی. زندگی من چه میشود؟ من آب سالم میخواهم. من هوای سالم میخواهم، من حق شهروندی دارم. من حق اظهارنظر دارم، باید بهداشتم درست باشد، باید پزشک داشته باشم. من ایرانی باید پزشک داشته باشم و نباید از روستای دور افتادهای از فلان شهر دوان دوان بدوم، بیایم تهران که بروم چشمم را معالجه کنم، این حق من است. بدن من فرقی نمیکند در کجا باشم. پزشک من کجاست؟ قاضی من کو، مدرسه من کو، هوای من کو، غذای من کو، پلیس من کو و... اینهاست که ما را مجبور میکند که بگردیم به دنبال نیروهایی که بتواند حلشان کند تا تقسیم قدرت و ثروت در بالا. در آنصورت است که از درون آن منازعه بر سر توزیع منابع و ساماندهی قدرت در سطح محلی پیش میآید. در اینجاست که انجمنهای محلهای پیش میآید، شوراهای محلهای شکل میگیرند و آنها مهم میشوند. و بعد از آنهاست که دموکراسی سیاسی میتواند ظهور کند تا فرایند معکوسی که در ایران هست. یعنی ما مجلس را معلوم میکنیم بعد رئیس جمهور را معلوم میکنیم و بعد به سراغ شوراها میآییم و شوراها هم همان آدمهای مانده شکست خورده را داخلش میگذاریم. فرایند نظام اجتماعی ایرانی باید از این طریق رقم بخورد و کرونا این فرصت را فراهم کرد.
در پایان اگر نکته خاصی دارید بفرمایید.
با اینکه پدیده کرونا یک پدیده دردناک و خطرناکی است و جان عزیزان ما را در ایران و جهان میگیرد و غمآلود است، در عین حال هم شوک عمدهاش به بدن، به نظام پزشکی و نظام سیاسی است اما شوک اصلیاش به فرهنگ و نظام اجتماعی ایرانی است. به یکباره نظام ایرانی فهمید که خیلی از مولفههای فرهنگیاش فرهنگ نبوده است. مثلا به یک باره کل نظام مراسمی این کشور فرو میریزد. به دلیل اینکه قرار است آدمها از هم فاصله بگیرند و جمع نشوند. بعد اینکه افرادی که در رسانه هستند قدرتی ندارند که رسانهای ریچوال برای مردم تولید کنند اینکه میگویم شعرا، نویسندگان و خوانندگان اینجا نیستند که بتوانند ریچوال حس همبستگی را نشان دهند. مثلا سی ان ان نشان داد که ایتالیاییها پنجرهها را باز کردند و شروع کردند به شعر خواندن و سرود خواندن، این همان چیزی است که ما نیاز داشتیم که این را باید خوانندگان، نویسندگان و شعرا پیش میبردند. این نشان میدهد که فرهنگ یک شوک پیدا کرده و یک ضربه خورد. نشان میدهد که به لحاظ فرهنگی همچنان ضعیفیم و به لحاظ ایدئولوژیک فکر میکردیم که قوی هستیم. به لحاظ اجتماعی هم همینطور است و مناسبات اجتماعی، زیست اجتماعی و جمعی و تمایل و پیوست به خانوادهمان، یعنی ما فکر میکردیم خانوادهگراییم اما کرونا یک ضربه محکمی به خانوادههای ما زد و ما را از هم جدا کرد. اینها را باید زیاد بحث کنیم تا ببینیم که در شرایط بعد از کرونایی فرهنگمان و نظام اجتماعی ایرانیمان را بازسازی کنیم.
نظرات