پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۱
ادبيات مهاجرت با من جور نیست

جومپا لاهيري، كه با رمان «زمين پست» به فهرست نامزدهاي نهايي بوكر 2013 راه يافته، مي‌گويد در اين رمان مي‌خواسته به نمونه‌اي از افراطي‌گري در دنياي معاصر بپردازد. او معتقد است داستانهايش در رده ادبيات مهاجرت قرار نمي‌گيرند، زیرا از اين نظر، بيشتر شاعران و نويسندگان بناي روايتهايشان را بر گذر از مرزها، آوارگي، تبعيد، و مواجهه با چيزهاي ناآشنا گذاشته‌اند./

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از تلگراف انگلیس و تلگراف هند، رمان تازه‌ جومپا لاهيري با نام «زمين پست» روايتگر زندگي جواني است كه تازگي از كلكته به رودآيلند آمده و هنوز از گرد راه نرسيده به تظاهرات خياباني عليه فجايع ويتنام دعوت مي‌شود. سال، سال ِ 1969 است و خبر كشتار بي‌رحمانه‌ «مي‌لاي» به‌دست سربازان ارتش، تازه به گوش مردم آمريكا رسيده است. سوبهاش دعوت را نمي‌پذيرد. دوست آمريكايي‌اش مي‌پرسد:‌ «يعني تو از جنگ عصباني نيستي؟» سوبهاش جواب مي‌دهد: «من كه مال اينجا نيستم!» سوبهاش تا جايي كه مي‌تواند از شركت در هر فعاليتي پرهيز مي‌كند درحالي‌كه برادرش اودايان همان‌وقت در هند به جنبش چپ راديكال كمونيستهاي ناكسالي پيوسته. سوبهاش از عواقب اين جنبش نگران است، مي‌داند كه اقامتش در آمريكا مشروط است و شبهايي را به ياد مي‌آورد كه با برادرش در جواني در باشگاهی كه از زمان استعمار به‌جا مانده، مي‌گذراندند؛ داستان با يادآوري صحنه‌اي در همين باشگاه آغاز مي‌شود. اودايان از تعهدش به مقاومت مي‌گويد و سوبهاش نشان مي‌دهد كه برخلاف برادر، اهل حزم و احتياط است.

«زمين پست» دومين رمان لاهيري و چهارمين كتاب اوست. لاهيري با نخستين كتابش، مجموعه داستان «ترجمان دردها»، توانست جايزه پوليتزر را از آنِ خود كند. نخستين رمانش «همنام» را ميرا نائير به روي پرده سينما برد و دومين مجموعه داستانش «خاك غريب» بلافاصله پس از چاپ پرفروش شد. حالا هم رمان «زمين پست» - هنوز منتشر و توزيع نشده - به فهرست نامزدهاي جايزه بوكر راه پيدا كرده است. به نظر مي‌رسد لاهيري با اين كارنامه درخشان، توانسته جاي پاي خود را محكم كند، اما خودش چنين نظري ندارد و مي‌گويد احساس مي‌كند از حدودش تجاوز كرده و دليل همه اين موفقيتها چيزي جز پيچيدگیهاي فرهنگي نيست.

لاهيري از پدر و مادري بنگالي متولد و در لندن، بوستون و رود آيلند بزرگ شده و مي‌گويد: «خانواده‌ام به  شدت خارجي بودند. حالا احساس مي‌كنم با گذرنامه‌ میهمان يا چيزي شبيه آن، هروقت بخواهم به اين دنيا – آمريكا – آمد و شد مي‌كنم، جايي كه هميشه براي من ممنوعه بوده – يا حتي بدتر، جايي بوده است راه‌نيافتني». لاهيري معتقد است هنوز هم خارجي است، اما به شكلي ديگر، انگار به يك گمگشتگي سرخوشانه رسيده باشد. دكتراي خود را در مطالعات دوران رنسانس گرفته و اين‌روزها فقط به ايتاليايي مي‌خواند و مي‌نويسد، كارهايي از چزاره پاوزه، كاوالي و پازوليني. خودش مي‌گويد خيلي وقت است چيزي به انگليسي نخوانده، حالا اين ايتاليايي است كه به او احساس رهايي و آزادي و هيجان مي‌دهد.

از او مي‌پرسند: بهترين كتابي كه امسال خوانده است، چيست، محبوب‌ترين رمان‌نويسش كيست. جواب مي‌دهد «عشاق»، رماني از نويسنده‌اي فرانسوي با نام «دانيل آرساند»، كه به انگليسي و ايتاليايي هم ترجمه شده. رماني كه فارغ از بست و ربط‌هاي روايي نوشته شده، نثرش اغواگر و عالي و الهام‌بخش است. اما تامس هاردي را نويسنده محبوبش معرفي مي‌كند.

نخستين بارقه‌هاي «زمين پست» به سالهاي نوجواني لاهيري بازمي‌گردد و حادثه اي واقعي كه در همسايگي خانه پدربزرگش اتفاق افتاده: دو برادر كه هردو عضو جنبش ناكسالي بودند، جلو چشم والدين‌شان كشته مي‌شوند. لاهيري مي‌گويد:‌ «خيلي از اعضاي نزديك خانواده‌مان فعال سياسي بودند و به حزب كمونيست هند پيوسته بودند – ناكسالي انشعابي راديكال از آن حزب بود. ميتينگهاي سياسي حزب در خانه پدربزرگم در كلكته برگزار مي‌شد و من شاهد زندگي اين افراد و طرفداران حزب بودم. به نحوي هم درون ماجرا بودم، و هم نبودم.»

او مي‌گويد «در اين رمان مي‌خواستم به نمونه‌اي از افراطي‌گري در دنياي معاصر بپردازم. فكر مي‌كنم هر انقلابي به دليلي شكل مي‌گيرد و اغلب قرار است به پايان بهتري بينجامد. بنابراين، بسته به اين كه خود تو چه‌ كسي باشي و چه تاثيري بگيري، معتقدم همه انقلابها مشتركاتي با هم دارند، و البته هریك منحصر به زمان و مكان خودشان هستند».

از لاهيري مي‌پرسند، مؤثرترين داستان مهاجرت كه تا امروز خوانده‌ايد، كدام است؟ پاسخ مي‌دهد: «نمي‌دانم اصطلاح ادبيات مهاجرت چه معنايي دارد. نويسندگان هميشه درباره دنيايي كه از آن آمده‌اند مي‌نويسند. و خب پيش آمده كه خيلي از نويسندگان اصالتا به سرزميني غير از جايي كه در آن زندگي مي‌كنند تعلق داشته باشند، حالا از سر جبر يا لزوم يا شرايط. بنابراين درباره همان تجربه مي‌نويسند. اگر قرار باشد اسم بعضي كتابها را ادبيات مهاجرت بگذاريم، اسم بقيه را چه بگذاريم؟ ادبيات بومي؟ ادبيات خلص؟ اين تمايز با من جور در نمي‌آيد. و اگر تاريخ ايالات متحده را لحاظ كنيم، بايد همه ادبياتش را در رده ادبيات مهاجرت قرار بدهيم. هاثورن درباره مهاجران نوشته، ويلا كاتر هم. از ابتداي ادبيات، شاعران و نويسندگان بناي روايتهايشان را بر گذر از مرزها، آوارگي، تبعيد، و مواجهه با چيزهاي ناآشنا گذاشته‌اند، «غريبه» به كهن‌الگويي در ادبيات حماسي و رمان تبديل شده و تنش بين بيگانگي و همگونگي همواره درونمايه‌ي اصلي ادبيات بوده است».

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها