دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۹:۰۵
بخشی از تاریخ شفاهی در تاریخ رسمی و تاریخ مکتوب وجود ندارد

محمد رحمانی می‌گوید: تاریخ شفاهی یک‌سری خطاهایی دارد که گریزناپذیر است. چون هر چقدر از آن زمان فاصله بگیرد ممکن است به اعتبار آن خدشه وارد شود. حافظه ضعیف می‌شود و البته نمی‌خواهم تاریخ شفاهی را نقد کنم. ولی با این همه بخشی از تاریخ شفاهی در تاریخ رسمی و تاریخ مکتوب وجود ندارد و ما به سراغ تاریخ شفاهی رفتیم. خود این تاریخ شفاهی‌ها چند دسته است. بخشی خاطرات است که در بخش منابع کتاب آورده شده است.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «من اعتراف می‌کنم: زندگی و زمانه وحید افراخته» نوشته محمد رحمانی در بخش تاریخ و جغرافیا و در گروه مستندنگاری برگزیده سی‌ویکمین جایزه جهانی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد. این کتاب که از سوی موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران منتشر در سال ۱۴۰۱ منتشر شد و اکنون به چاپ چهارم رسیده است و در شانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد در بخش مستندنگاری نیز به عنوان برگزیده معرفی شد.

کتاب «من اعتراف می کنم» زندگی‌نامه و اعترافات وحید افراخته، عضو مرکزی سازمان مجاهدین خلق است. او در خانواده‌ای غیرمذهبی در مشهد بزرگ شد؛ اما برخلاف رویه خانواده در همان دوران نوجوانی به جریان‌های مذهبی علاقه‌مند می‌شود و با انجمن حجتیه بر ضد بهائیت فعالیت می‌کند. وحید به‌دلیل استعداد خوبش در دانشگاه صنعتی آریامهر پذیرفته می‌شود و در همان دوران نوجوانی به عضویت سازمان مجاهدین خلق درمی‌آید و کار تشکیلاتی را از همان رده‌های پایین آغاز می‌کند. با ورود به فعالیت‌های جدی مبارزاتی او زندگی مخفیانه را آغاز می‌کند و در چندین عملیات مسلحانه و خرابکارانه سازمان همچون ترور مستشاران آمریکایی نقش مهمی ایفا می‌کند.

با تغییر ایدئولوژی سازمان او که به‌عنوان مسلمانی ثابت‌قدم و شهادت‌طلب شناخته می‌شد ناگهان به یک مارکسیست خشن تغییر دیدگاه می‌دهد. او که به عضویت حلقه مرکزی سازمان رسیده در حذف برخی اعضای سازمان که با مارکسیست‌شدن مجاهدین مخالف بودند همکاری کردد و حتی نزدیک‌ترین دوست خود را با گلوله کشت و جسد او را سوزاند. او به‌شکلی اتفاقی دستگیر و به دست ساواک می‌افتد و در زیر شکنجه مأموران شاه بسیار زود می‌شکند و بسیاری از اعضای اصلی و غیراصلی سازمان را لو می‌دهد. همچنین اطلاعات فراوانی پیرامون ساختار و مدل کار تشکیلاتی مجاهدین دراختیار ساواک قرار می‌دهد و حتی در اعتراف‌گیری از دوستانش نیز با ساواک همکاری می‌کند.

با این حال او به‌دلیل فعالیت‌های خرابکارانه به اعدام محکوم می‌گردد و در بهمن ۱۳۵۴ در ۲۵ سالگی تیرباران می‌شود. این کتاب با کنار هم گذاشتن اعترافات وحید و دیگر اعضای سازمان و همچنین دیگر اسناد موجود توانسته در ۹۰۰ صفحه اطلاعات بسیار کاملی پیرامون سازمان مجاهدین خلق و اینکه به چه علت سازمان تصمیم به تغییر ایدئولوژی گرفت و اینکه مأموریت‌های مسلحانه سازمان به چه هدف و به چه شیوه انجام می‌شدند اطلاعات خوبی به خواننده منتقل می‌کند.

محمد رحمانی در گفت‌وگویی با خبرنگار ایبنا درباره کتاب «من اعتراف می‌کنم» گفته بود: این یک کتاب تقریباً هزار صفحه‌ای در مورد یکی از اعضای مرکزی سازمان مجاهدین خلق در پیش از انقلاب است که البته کتاب بر روی آن فرد یعنی وحید افراخته، عضو مرکزی سازمان مجاهدین خلق متوقف نشده و به زندگی و زمانه او پرداخته است. شخصیتی به نام وحید افراخته داشتیم که اتفاقاتی برایش رخ داده است. وحید افراخته از یک جوان خوش‌گذران در یک خانواده غیرمذهبی به یک فرد کاملاً مذهبی تبدیل می‌شود و بعد در ادامه به یک چریک جدی معتقد به مبارزه مسلحانه و به یک مارکسیست که دوست خود را به راحتی حذف می‌کند، تبدیل می‌شود. ماجرای تغییر ایدئولوژی او تا نهایتاً دستگیری، بریدن و اعترافات گسترده و اعدام ادامه می‌یابد. این خود یک روایت دارد که بسیار جذاب و تکان‌دهنده و مستند است. در کنار این روایت اصلی خرده اتفاق‌های دیگری رخ داده است. شریف واقفی خودش زندگیش چگونه بوده است؟ ارتباطش با آنچه که معروف شده است به همسرش چیست؟

وی بیان کرد: خیلی در روایت درست تلاش کردیم، با توجه به اینکه بسیاری از این موارد برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران مطرح می‌شود. شما را ارجاع می‌دهم به مصاحبه‌هایی در طول یک سال گذشته و از زمانی که این کتاب منتشر شده است از شخصیت‌های مختلفی که از سازمان مجاهدین خلق تجربه ارتباط با سازمان از داخل و خارج کشور را داشتند. خیلی از این اعضا امروز اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستند. ولی وقتی در مورد کتاب صحبت کردند، گفتند خیلی از نکات را برای اولین بار ما در مورد سازمان از این کتاب متوجه شدیم. نگفتند دروغ است، چون نمی‌توانستند بگویند دروغ است. اسم کتاب را نبردند و برای اینکه تبلیغ نشود، گفتند کتاب رژیم، چون کتاب محکم و مستند است و به روش علمی نوشته شده است.

رحمانی در ادامه گفت: اعتقاد داریم در نوشتن کتاب باید به مخاطب عمق بدهیم. باید مخاطب به دانش پایه دست یابد. ما کار تبلیغاتی برای خودمان قائل نبودیم اگرچه معتقدیم اگر کتاب درست تدوین شود، روش تبلیغاتی هم به درستی ایفا می‌شود. کتاب پر از خرده‌روایت‌های جذاب است که باعث شده است برخلاف پیش‌بینی بسیاری که می‌گفتند کتاب هزار صفحه‌ای آن هم در مورد بخشی از تاریخچه یک سازمان مخاطب نخواهد داشت. الان چاپ چهارم کتاب هم انجام شده است. ضمن اینکه انتشارات ایران اصلاً در مورد این کتاب توزیع نداشت و کتاب ما در کتابفروشی‌ها نیست.

برگزیده شانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد با بیان اینکه کتاب مستند است، افزود: اساساً مستندنگاری و ارزش تاریخی را دسته‌بندی می‌کنیم. ابتدا سندهای مکتوب برای من در اولویت است. سندهای مکتوب چند دسته هستند. نامه‌ها و اسناد ساواک سندهای دولتی محسوب می‌شود. بخشی دیگر مطبوعات و رسانه‌هایی است که در همان مقطع خبری را انتقال دادند. این چهارچوب اولیه است برای اینکه بر اساس آن پیش برویم و بخش دیگری از پازل را کامل کنیم.

وی بیان کرد: طبیعتاً در کنار این روایت‌های پسینی هم داریم. این روایت‌های پسینی بخشی تاریخ شفاهی است که نمی‌توان نادیده گرفت، اگرچه تاریخ شفاهی یک‌سری خطاهایی دارد که گریزناپذیر است. چون هر چقدر از آن زمان فاصله بگیرد ممکن است به اعتبار آن خدشه وارد شود. حافظه ضعیف می‌شود و البته نمی‌خواهم تاریخ شفاهی را نقد کنم. ولی با این همه بخشی از تاریخ شفاهی در تاریخ رسمی و تاریخ مکتوب وجود ندارد و ما به سراغ تاریخ شفاهی رفتیم. خود این تاریخ شفاهی‌ها چند دسته است. بخشی خاطرات است که در بخش منابع کتاب آورده شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها