چطور کتابخوان شدم؟
-
چطور کتابخوان شدم؟- ۲۹
آنقدر تشنه خواندن بودم که کتابهای درسی برادر بزرگترم را میخواندم
محمود برآبادی، نویسنده و پژوهشگر ادبیات کودک و نوجوان گفت: من (در دوران کودکی و نوجوانی) تشنه خواندن بودم. کتابها کم بودند. کتابهای درسی برادر بزرگترم را میخواندم؛ حتی داستانهایی را که در مجلههای باطله پیدا میکردم، مطالعه میکردم.
-
چطور کتابخوان شدم؟- ۲۸
لذت کتابخواندن در دوره نوجوانی برایم بیشتر بود
محمد گودرزی دهریزی گفت: اکنون چندین برابر دوران نوجوانی کتاب میخوانم؛ اما لذت کتابخواندن در دوره نوجوانی بیشتر بود.
-
چطور کتابخوان شدم؟- ۲۷
کتاب برایم شیئی ارزشمند و مقدس است/ علاقه به نوشتن، مشوق جدی خواندن!
حمید اباذری، نویسنده کودک و نوجوان گفت: با وجود اینکه در کودکی چندان به کتاب دسترسی نداشتم؛ اما چه در آن دوران و چه در حال حاضر، احساسم به کتابها تغییر چندانی نکرده و همچنان کتاب برایم بهعنوان شیئی ارزشمند و حتی مقدس تلقی میشود.
-
چطور کتابخوان شدم؟- ۲۶
«هشت کتاب» سهراب سپهری، من را به دنیای شعر معاصر وصل کرد
انسیه موسویان، شاعر کودک و نوجوان گفت: در دوره نوجوانی برادر بزرگم که نقش مهمی در کتابخوانشدن من و خواهرانم داشت، تعدادی کتاب برای ما خرید. یکی از آنها، کتابی بود که من را به دنیای شعر معاصر وصل کرد و با آن آشنا ساخت: اثری از سهراب سپهری با عنوان «هشت کتاب».
-
چطور کتابخوان شدم؟- ۲۵
شخصیت امروزم، مرهون مطالعات پیوسته و شوقآمیز دوره نوجوانی بوده است
علیاکبر والایی، نویسنده ادبیات داستانی گفت: آنچه مسلم است، ساختهشدن شخصیت امروزم، پایه و اساس تمام فعالیتهای دوران بزرگسالی و اکنونم، مرهون همان مطالعات پیوسته و شوقآمیز دوره نوجوانی بوده است. برایم فقط و فقط همان مطالعه مهم بود که هر روز و هر روز مستمر و بیوقفه ادامه مییافت.
-
چطور کتابخوان شدم؟- ۲۴
مادرم از نوزادی برایم کتاب میخواند/ کتاب تسهیلگری است برای عمیقشدن در دریای معارف و حقایق عالم
سنا ثقفی، نویسنده ادبیات کودک گفت: از دوران کودکی و نوزادی، هیچگاه به یاد ندارم که مادرم یا پدرم ما را به مطالعه و خواندن کتاب تشویق کرده باشند؛ اما مادرم همیشه کتاب میخواند. زمان مشخصی را به این کار اختصاص میداد؛ مثلاً بعد از ناهار، هنگامی که میخواست استراحت کند، کتاب میخواند. ما همواره این مطالعه را مشاهده میکردیم؛ یعنی انس با کتاب در خانه ما بهوضوح وجود داشت.
-
چطور کتابخوان شدم؟- ۲۳
کتاب، من را از گوشهگیری در دوران مدرسه نجات داد
جعفر توزندهجانی، نویسنده ادبیات کودک و نوجوان گفت: در دوران مدرسه، کودکی منزوی و گوشهگیر بودم؛ تا اینکه کلاس سوم دخترخالهام که معلممان بود، داخل کلاس کتابخانه درست کرد. اولین کتابی («جوجهاردک زشت») را که دستم به آن خورد از کتابخانه برداشتم. در آنروزها کتاب من را نجات داد. کتاب گفت: «نگران نباش، شاید تو موجود دیگری هستی و در آینده وضعت خوب میشود».
-
چطور کتابخوان شدم؟- ۲۲
کتابخانه مخفی پدرم، شوق کتابخواندن را در من ایجاد کرد/ بوستان سعدی همیشه کنار دستم است
یوسف یزدیان وِشاره، نویسنده ادبیات نوجوان گفت: پدرم گرچه به مدرسه و مکتبی نرفته بود؛ اما بهطرز عجیبی عاشق کتاب و کتابخوانی بود. یک صندوق چوبی گلگلی شکیل داشت که برای خودش تعدادی کتاب تهیه کرده بود و این صندوق بهاصطلاح کتابخانه مخفی دلبندش بود. آن شوق و ذوقی که پدر و برادرانم برای خواندن و شنیدن کتابهای توی پستو از خود نشان میدادند، مشوق اصلی من در گرایش به کتاب و کتابخوانی بود.
-
چطور کتابخوان شدم؟- ۲۱
در خانه ما همیشه مسئله «خواندن» وجود داشت/ بیشتر منابع مطالعاتیام را پدرم تأمین میکرد
زینب ایمانطلب، نویسنده و کارشناس کتاب کودک و نوجوان گفت: در خانه ما همیشه کتاب و روزنامه و بهطور کلی «خواندن»، وجود داشت. هر مطلبی که روی آن خطی نوشته شده بود مثل دورپیچ سبزی که خریداری کرده بودیم یا محصولاتی که روی پاکتش چیزی نوشته شده بود، کتاب، روزنامه و مجلههای پدرم که به خواندن آنها علاقه زیادی داشت، همگی منابع خواندن ما بودند و در دسترس.
-
چطور کتابخوان شدم؟- ۲۰
تابستانها در عروسیها بستنی میفروختم تا با پولش کتاب بخرم
یوسف قوجق، نویسنده کودک و نوجوان درباره دوران نوجوانیاش گفت: زمانی که دانشآموز مقطع راهنمایی بودم، من و پسر داییام که در جبهه شهید شد، عاشق کتاب بودیم. خوب به خاطر دارم که تابستانها سوار بر دوچرخه، در عروسیها بستنی میفروختم و کل پولش را میرفتم کیهانبچهها و کتاب میخریدم.
-
چطور کتابخوان شدم؟- ۱۹
توفیق داشتم در خانهای پر از کتاب بزرگ شوم
کلر ژوبرت درباره آشناییاش با دنیای کتابها گفت: پدر و مادرم، با اینکه خیلی مشغله داشتند، اهل مطالعه بودند. شبها و ایام تعطیل کتاب میخواندند و این باور را به من انتقال دادند که مطالعه جزو کارهای ضروری زندگی است.