کارگان، شخصیت اصلی رمان «پیامبر خاموش» یوزف روت، روی کاغذ همهچیز برای قهرمانشدن دارد: کودکی زخمی، هوش، شور عدالتخواهی، تبعید، بازگشت، مخالفت و تبعید دوباره. اما روت تقریباً در هر مرحله، ژست قهرمانانه را از او میگیرد. در تمامی مراحل هم قربانی است هم شریک قدرت، هم عاشق است هم جاهطلب، هم ایمان دارد هم عوامفریبانه رفتار میکند. کارگان ضدقهرمانی است بدون فیگور و ادا؛ نه خودش ژست میگیرد، نه نویسنده او را بت میکند. او مجروح نیست، خود جراحت است؛ جراحتی که هیچگاه مرهم نمییابد و قرار نمیگیرد.